شعر مولانا در مورد لب
نویسنده : مهسا | زمان انتشار : 07 شهریور 1398 ساعت 13:10
شعر درباره لب گرچه توصیف یک عضو بدن است، در بیشتر موارد جزو اشعار عاشقانه بوده و زیبایی لبهای معشوق را وصف میکند. شعر لب قرمز، شعر در مورد لبهای سرخ و شعر بوسه بر لب یار از جمله موضوعات تکرار شونده در شعر درمورد لب هستند. در مطلب حاضر میتوانید زیباترین اشعار سروده شده با مضمون لب را به تفکیک قالب شعری مطالعه کنید.
ستاره | سرویس سرگرمی -
لب در شعر و ادبیات بخصوص ادبیات عاشقانه کارکردهای خاص خود را دارد. به عنوان مثال در
و
سخن از زیبایی و دلفریب بودن لب محبوب فراوان است. شعر درباره لب را هرچند میتوانیم مانند
توصیف یکی از اندامهای معشوق بدانیم اما لب تفاوتی با دیگر اعضا دارد و آن توانایی بوسیدن است و بوسه در شعرهای با مضمون لب بسیار تکرار میشود. یکی دیگر از کاراییهای لب لبخند زدن است که میتوانید در مطلبی جداگانه
منتخب زیباترین اشعار درباره لبخند
را بخوانید. در مطلبی که پیش رو دارید شعرهایی متنوع راجع به لب را خواهید خواند.
شعر درباره لب از شاعران بزرگ
لب بر لب من نهاد و میگفت
جانت چو به لب رسید خاموش
•••شیرین لب او تلخ نگفتی هرگز
این بینمکی ز شور بختی منست
•••با یاد لبت از لب تو محرومم
ای یاد لبت حجاب لبهای تو دوست
•••ای مست شده از نظرت اسم و مسما
وی طوطی جانگشته ز لبهات شکرخا
•••به دار ملک ملاحت لبش چو غماز است
که بنگرید نصیب مرا که دربانم
•••زانک مرا داد لبش نیست لبی را اثرش
ز آنچ چشیدم ز لبت هیچ لبی را مچشان
مولانا•••••••••••••••••••••لبهای تو، خضر اگر بدیدی
گفتی لب چشمه حیات است
•••لبت بدیدم و لعلم بیوفتاد از چشم
سخن بگفتی و قیمت برفت لؤلؤ را
•••حکایت لبت اندر دهان نمیگنجد
لب و دهان نتوان گفت در درج ثمین
•••سعدی شیرین سخن در راه عشق
از لبش بوسی گدائی میکند
سعدی•••••••••••••••••••••علاج ضعف دل ما به لب حوالت کن
که این مفرح یاقوت در خزانه توست
•••لب و دندانت را حقوق نمک
هست بر جان و سینههای کباب
•••گفتم که لبت، گفت لبم آب حیات
گفتم دهنت، گفت زهی حب نبات
•••بوسیدن لب یار اول ز دست مگذار
کاخر ملول گردی از دست و لب گزیدن
•••سه بوسه کز دو لبت کردهای وظیفه من
اگر ادا نکنی قرض دار من باشی
•••فاتحهای چو آمدی بر سر خستهای بخوان
لب بگشا که میدهد لعل لبت به مرده جان
حافظ•••••••••••••••••••••به سحری کآتش دلها کند تیز
لبش را صد زبان هر صد شکر ریز
نمک دارد لبش در خنده پیوست
نمک شیرین نباشد وان او هست
•••لبهاش که خنده بر شکرزد
انگشت کشیده بر طبرزد
•••ز لعل و ز دُر گردن و گوش پر
لب از لعل کانی و دندان ز دُر
•••لب و دندانی از عشق آفریده
لبش دندان و دندان لب ندیده
نظامی•••••••••••••••••••••یک بار بوسهای ز لب تو ربودهام
یک بار دیگر آن شکرستانم آرزوست
فخرالدین عراقی•••••••••••••••••••••این لب بوسه فریبی که تو را داده خدا
ترسم آئینه به دیدن ز تو قانع نشود
•••من بستهام لب طمع اما نگار من
دارد دهان بوسه فریبی که آه از او
•••ز حرف شکوه لبم بود تیغ زهرآلود
به یک تبسم ورزیده شرمسارم کرد
•••میکنی رحم به دلسوختگان ای لب یار
گر بدانی که چه مقدار مکیدن داری
•••بوسه هرچند که در کیش محبت کفر است
کیست لبهای تو را بیند و طامع نشود
•••در مقام حرف مهر خاموشی بر لب زدن
تیغ را زیر سپر در جنگ پنهان کردن است
•••میتوان خواند ز پشت لب او بیگفتار
سخنی چند که در زیر لبش پنهان است
•••صد جان بهای بوسه طلب میکنی ز خلق
دیگر کسی مگر لب خندان نداشته است؟
صائب تبریزی•••••••••••••••••••••خرم آن روز که مستم ز در حجره درآیی
وز لبت بوسه شمارم به شماری که تو دانی
•••ای جان من به یاد لبت تشنه بر شراب
هر دم به جام لعل لبت تشنهتر شراب
خواجوی کرمانی•••••••••••••••••••••تا توانی مده از کف به بهار ای ساقی
لب جوی و لب جام و لب یار ای ساقی
سلمان ساوجی•••••••••••••••••••••بوسه کی گردد از آن لبهای جانپرور جدا
کی به افسون میشود شیرینی از شکر جدا
عبدالعال نجات اصفهانی•••••••••••••••••••••از لب شکّرین او بوسه به جان خریدهام
زآنکه حلاوتی بود جنس گران خریده را
•••آنکه بوسید لب نوش تو شکر نچشید
وآنکه خسبید در آغوش تو بیدار نشد
•••لب پیمانه اگر بر لب جانانه نبود
بوسهگاه لب رندان لب پیمانه نبود
فروغی بسطامی•••••••••••••••••••••عکس آن لبهای میگون در شراب افتاده است
حیرتی دارم که چون آتش در آب افتاده است
هلالی جغتائی•••••••••••••••••••••صد بار لب گشودم و بیرون نریختم
خونها که موج میزند از سینه تا لبم
عرفی شیرازی•••••••••••••••••••••جان من بسته به بوس لب جان پرور توست
بر لبم نه لب و رحم آر که جانم به لبست
وصال شیرازی•••••••••••••••••••••تبسمی ز لب دلفریب او دیدم
که هرچه با دل من کرد آن تبسم کرد
وحشی بافقی•••••••••••••••••••••بر لب من نِه لب نوشین که جان بخشم ز شوق
ساغر می قدر این نعمت نمیداند که چیست
رهی معیری
تک بیتهای منتخب درباره لب و بوسه
لبش به بوسه گرفتم شبی دراز هنوز
چه نوشها که به لب دارم از لب و دهنش
فریدون توللی•••••••••••••••••••••لب بر لبم نهاد و چو جان در تنم دمید
از جان لطیفتر نفس آرمیده را
گلچین مافی•••••••••••••••••••••در نسبت لب تو با شهد گفتگوییست
لب باز کن ببیند کاین گفتگو ندارد
ضیائی سبزواری•••••••••••••••••••••یا ز لبت کنم طلب قیمت خون خویشتن
یا به تو واگذارم این جسم به خون تپیده را
ملک الشعرای بهار•••••••••••••••••••••گفت دور از لب و کامم لب و کام تو چه کرد؟
گفتمش بوسه تلخی ز لب جام گرفت
رعدی•••••••••••••••••••••شبی با خود تو را در خلوت میخانه میخواهم
لبت را بر لبان خویش چون پیمانه میخواهم
ابوالحسن ورزی•••••••••••••••••••••از بهر بوسهای که لبت بر لبم دهد
جان را هزار مرتبه بر لب رسانده است
یگانه•••••••••••••••••••••صد شربت شیرین ز لبت خسته دلان را
نزدیک لب آرند و چشیدن نگذارند
کمال خجندی•••••••••••••••••••••یک بوسه از رخت ده و یک بوسه از لبت
تا هر دو را چشیده بگویم کدام به
ابوالقاسم میرفندرسکی•••••••••••••••••••••لب بر لبش نهادم و اشکم ز دیده ریخت
بر روی گل چو ابر بهاران گریستم
اشتری•••••••••••••••••••••لب بر لبم نهاد و به من گفت با نگاه:
اینک همان لبی که قرار تو برده بود
وصال نورانی•••••••••••••••••••••
آمد ز درم خنده به لب، بوسه طلب مس
در دامن پندار من میزده بنشست
لعبت والا•••••••••••••••••••••جان به لب آمد و لب بر لب جانان نرسید
دل به جان آمد و او بر سر ناز است هنوز
عماد خراسانی•••••••••••••••••••••با لب میگون او من میپرستی میکنم
با نگاه مست او بیباده مستی میکنم
شمیم شیرازی•••••••••••••••••••••دهان غنچه خوش باشد سحرگه چون شود خندان
ولی ذوقی دگر دارد لبت هنگام خندیدن
همام تبریزی•••••••••••••••••••••خوشا دمی که لبم را به لب چو جام نهی
لبت ببوسم و قالب کنم ز شوق تهی
محیط قمی•••••••••••••••••••••لب بر لبم گذار که جان آیدم به لب
عمریست بر لب آمدن جانم آرزوست
مهرارفع جهانبانی•••••••••••••••••••••زیر لب وقت نوشتن همه کس نقطه نهند
این عجب نقطه خال تو به بالای لب است
صبوحی•••••••••••••••••••••لب جانپرور خود را به لبم نِه ز وفا
که تو را جان به لب ای جان و مرا جان به لب است
شهیاد بختیاری
شعر معاصر درباره لب در قالب سنتی
دارد لب من تشنگی بوسه بسیار
چون مزرعه خشک که دارد غم باران
مهدی سهیلی•••••••••••••••••••••لب لعل نمکین تو مکیدن دارد
رخ زیبای بهاری تو دیدن دارد
بی تو آنی نتوان زیست امان از چشمت
بوسه از گوهر لبهای تو چیدن دارد
حسرت دیدن روی تو بَرَد از من جان
سخن عشق فزون تو، شنیدن دارد
مصطفی معارف•••••••••••••••••••••لبهای تو نسخهی مرا پیچیدند:
صبح و شب و ظهر، قرص، با یک بوسه
جلیل صفربیگی•••••••••••••••••••••لبت را میمَکی با شیطنت انگار در باران
تمشکی سرخ را نمناکی شبنم بغل کرده
حامد عسکری•••••••••••••••••••••انحنای لب تو نابترین شعر من است
به خدا خال لبت، قالب ضربالمثل است
اصلاً این عشق تو رخداد جهانی شده است
بگمانم که لبت، رابط بینالملل است
جرم لبهات همان بس، که مرا شاعر کرد
گرچه لبهای تو مصداق چک بیمحل است
محمد جوکار•••••••••••••••••••••از جام لبت گرفتهام جام دگر
جامی بدهم دوباره دستت امشب
لبهای تو آتش به لبانم زده است
برگیر مرا به جان مستت امشب
ایرج نصراللهی•••••••••••••••••••••لب تو میوهی ممنوع ولی لبهایم
هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند، نشد
فاضل نظری•••••••••••••••••••••لبخند مرا بس بود آغوش لهم میکرد
آن بوسه مرا میکشت لب منهدمم میکرد
علیرضا آذر•••••••••••••••••••••لب تو شعر قشنگیست که من میدانم
دو سه بیتی بگو آن سبک خراسانی را
لب میگون قشنگت صلواتیست به عشق
خندهای ختم کن این حسرت طولانی را
•••با مدادی تازه تر کن مرز لبها را عزیز!
حذف کن از صورت ماهت خط اندوه را
•••باران چکید روی لبت، روی سرخ محض
یک قطره ریخت، مزرعه باغ انار شد
•••روی لبان خوشگلش انار آفریدهای، خدا!
برای قلب خستهام چه سرنوشت کرده ای؟
•••ماژیک کشیده بر لب سرخش و بعد
کندوی عسل گذاشته در دهنش
•••باز از این کوچه گذر کرده تکانم بدهی
با نگاهی و سلامی هیجانم بدهی
رد شود قند لبان تو و عاجز باشم
با عبورت تب ماه رمضانم بدهی
مهدی افضلی•••••••••••••••••••••بوسه سربستهترین حرف خدا با لب توست
از لب سرخ تو این قصه شنیدن دارد
اصغر معاذی•••••••••••••••••••••غزل چشمت، غزل مویت، غزل لبهات بانو جان
خدا رحمش بیاید بر مخاطبهات بانو جان
کمیل ایزدجو•••••••••••••••••••••یک شب بیا با بوسههایت مست مستم کن
بگذار تا لبهات من را سر بگرداند
مویت سیاه و چشمهایت قهوهای، لب سرخ
این رنگها در ذهن من جاوید میماند
بوسیدن لبهای معشوق از عبادتهاست
باید خدا این را به دینداران بفهماند
•••یک حدیث دیگری دارد خدا با بوسهات
لالبی الا لبت لابوس الا بوسهات
گرمی لبهای تو دائم به دردم میخورد
در کنار سردی شبهای دریا بوسهات
این ولاالضالینترین شعر من مغضوب توست
اهدنا اللبهای تو تا صبح فردا بوسهات
اینقدر با سرخی لبهات بی تابم نکن
میکند من را ذلیل و خوار و رسوا بوسهات
الفرار از مرگ، هیهات از لبت، باید گریخت
تا نبرده جان من را هم به یغما بوسه ات
هیچ جنسی مثل جنس بوس تو مرغوب نیست
لالبی الا لبت لا بوس الا بوسه ات
سجاد دانشمند•••••••••••••••••••••صبح جامیست پُر از حسِ همآغوشیِ تو
لب بیفزای بَر این مستی بیبادهی ما
محمد بزاز•••••••••••••••••••••چه آیتی تو مگر ساحری که شاه و گدا
هر آنکه دید لبت بوسهای گدائی کرد
محسن ملک آرا
شعر در مورد لب از شاعران گمنام
لیکن نداد بر لب من بوسه زانکه یافت
در دیدگان خسته من گور عشق خویش
•••••••••••••••••••••بر لبت چون یکی حباب شوم
بوسم آن را ز شوق و آب شوم
•••••••••••••••••••••تا بوسهای به من ز لب دلستان رسید
جانم به لب رسید و لب من به جان رسید
•••••••••••••••••••••به بوسهای ز لبش دل نمیشود سیراب
چگونه تشنه تواند ز گوهر آب گرفت
•••••••••••••••••••••در هر سَرت ای عشق، سخنها به تغزُل
در کوچه و بازار، سخن بر لبِ آب است
•••••••••••••••••••••به زیرِ بارشِ مهرت، دلم خیسِ تمنا شد
تو از گنجِ درونِ خویش، لبانت را نگیر از من
•••••••••••••••••••••خندههایت به بهار و لب تو شاخ نبات
در کنارت چه بعید است، کسی پیر شود
•••••••••••••••••••••عاشقم من عطش جان تو را میخواهم
بوسه از آن لب و دندان تو را میخواهم
شعر نو درباره لب
قرمز بپوش!
که جهان با لبهات هماهنگ شود
این گونه سرخ
همین گونه سرختر
قرمز بپوش
و با خودت چیز مبهمی زمزمه کن!
من این شعر را
از لبهای تو سروده ام
کامران رسولزاده•••••••••••••••••••••آفتاب را
دوخته ای به لبهایت
آدم دوست دارد
هر روز خورشیدش
از لبهای تو
طلوع کند
آدم اگر آدم باشد
دوست دارد
روی لبهای تو
جان بکند!
علیرضا اسفندیاری•••••••••••••••••••••شبهای با تو
از وعدههای داغ جهنم
بیشتر میسوزاند
و هیزمِ ترِ لبهایت
هیزمِ ترِ چشمهایت
حضرتِ آغوش!
اصلا جهنمِ آغوشت
لب به لبِ بهشت است
ه. کجکلاه•••••••••••••••••••••دستهایم
چقدر به دستهات میآیند
به دکمههای پیراهنت
به قوسِ قَزحِ اندامت
به این دوستت دارمها که دانه دانه
روی لبهات میکارم!
•••••••••••••••••••••به انگشتهایت بگو
لبهای مرا ببوسند
به انگشتهایت بگو
راه بیفتند روی صورتم
•••••••••••••••••••••لبهایت که باز میشوند
شکوفههای سیب پخش میشوند در هوا
عطر نفسهایت را دوست دارم
ای تعبیر قشنگ تمام رویاها
•••••••••••••••••••••بخند محبوبم
دنیا گاه
به شکل تمشک بزرگیست
که هر کس
سهمی از سرخی آن خواهد داشت
گنجشکها
دستهای عابران
لبهای تو
و جای زخمهای من
•••••••••••••••••••••تو که نمیدانی
از آن دهان
با آن لبها
هر چه بگویی زیباست
هر چه بگویی شنیدنی ست
حتی در سکوت
•••••••••••••••••••••چطور
این همه عشق
روی لبهایت
جا شد؟
•••••••••••••••••••••لبهای هر دو مان
شبیه به ماهیست
بیا تُنگ صورتمان را یکی کنیم
با هم که باشند، دور هم میگردند
سرشان به شیشه تنهایی نمیخورد
•••••••••••••••••••••همه چیز را که نمیشود نوشت
بعضی دوستت دارمها
فقط لب مرا میخواهد و
گوش تو را
که بی فاصله بگویم:
دوستت دارم
•••••••••••••••••••••از همه خودم
لبهایم را بیشتر دوست دارم
چقدر نام تو
رنگ میدهد به لبهایم
•••••••••••••••••••••لب تو
بوسه مرا میشناسد
مثل لب حوا
که بوسه ی آدم را
با این تفاوت که
برای حوا
آدم دیگری نبود
و برای تو
آدمهای دیگر بسیارند
•••••••••••••••••••••لبهایت را
بیشتر از تمامی کتابهایم
دوست میدارم
چرا که با لبان تو
بیش از آنکه باید بدانم، میدانم
لبهایت را
بیشتر از تمامی گلها
دوست میدارم
چرا که لبهایت
لطیفتر و شکنندهتر از تمامی آنهاست
لبهایت را
بیش از تمامی کلمات
دوست میدارم
چرا که با لبهای تو
دیگر نیازی به کلمهها نخواهم داشت
امیدواریم از مجموعه شعر با مضمون لب لذت برده باشید. در صورت تمایل با ارسال نظر، برایمان بنویسید کدام شعر را بیشتر از بقیه دوست داشتید و به نظرتان زیباتر بود.