خاطرات معاینه زنان
نویسنده : سمانه KZ | زمان انتشار : 24 خرداد 1400 ساعت 07:33
1993
مدیر استارتر
عضویت: 1395/09/17
تعداد پست: 4054
من خودم که دفعه اول رفتم واسه برگه دکتر منو فرستاد اتاق معاینه گفت حاضر شو
منم رفتم اتاق معاینه ولی از خجالت هیچ کدوم از لباسامو درنیاوده بودم 😊 با مانتو و شال و شلوار و کفش واسه خودم دراز کشیدم رو تخت 😂 دکتر اومد دید فقط یه لبخند زد و دستیارشو فرستاد تا منو حالی کرد که باید چه کنم 😆 شوت بودم کلا
ﺍﺯ ﭘﯿﮑﺎﻥ ۵۷ ﮐﻪ ﯾﮏ ﭘﺴﺮ 5 ﺳﺎﻟﻪ ﮐﻨﺎﺭ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺳﺒــﻘﺖ ﮔﺮﻓﺖ , ﻣﺎﺷﯿﻦِ ﺑﺎﺑﺎﯼ ﺍﻭﻥ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﻣﺎﺷﯿﻨﺎﯼ ﺩﻧﯿﺎ ﺗﻨﺪﺗﺮ ﻣﯿﺮﻩ ...
عضویت: 1393/09/24
تعداد پست: 2397
عضویت: 1396/02/08
تعداد پست: 1140
عضویت: 1396/02/08
تعداد پست: 1140
عضویت: 1396/02/11
تعداد پست: 949
من تا الان نرفتم. چطوریه مگه؟!
1992
عضویت: 1395/03/23
تعداد پست: 13701
مدیر استارتر
عضویت: 1395/09/17
تعداد پست: 4054
از کدوم؟! 😮
فقط محض خنده زدم
ﺍﺯ ﭘﯿﮑﺎﻥ ۵۷ ﮐﻪ ﯾﮏ ﭘﺴﺮ 5 ﺳﺎﻟﻪ ﮐﻨﺎﺭ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺳﺒــﻘﺖ ﮔﺮﻓﺖ , ﻣﺎﺷﯿﻦِ ﺑﺎﺑﺎﯼ ﺍﻭﻥ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﻣﺎﺷﯿﻨﺎﯼ ﺩﻧﯿﺎ ﺗﻨﺪﺗﺮ ﻣﯿﺮﻩ ...
عضویت: 1394/09/03
تعداد پست: 85709
من تاحالا نرفتم
عزیزای من، من اعلان نمیخونم لطفا به دل نگیرید.کاری داشتین همون لحظه که هستم عرض بفرمایید😁پیجِ شخصیِ من و هانا hanna_janbozorgi
مدیر استارتر
عضویت: 1395/09/17
تعداد پست: 4054
وای هفته آینده باید برم از الان عزا گرفتم
ﺍﺯ ﭘﯿﮑﺎﻥ ۵۷ ﮐﻪ ﯾﮏ ﭘﺴﺮ 5 ﺳﺎﻟﻪ ﮐﻨﺎﺭ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺳﺒــﻘﺖ ﮔﺮﻓﺖ , ﻣﺎﺷﯿﻦِ ﺑﺎﺑﺎﯼ ﺍﻭﻥ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﻣﺎﺷﯿﻨﺎﯼ ﺩﻧﯿﺎ ﺗﻨﺪﺗﺮ ﻣﯿﺮﻩ ...
مدیر استارتر
عضویت: 1395/09/17
تعداد پست: 4054
پشیمون شدم از تاپیک کاش میشد بترکونم😕
ﺍﺯ ﭘﯿﮑﺎﻥ ۵۷ ﮐﻪ ﯾﮏ ﭘﺴﺮ 5 ﺳﺎﻟﻪ ﮐﻨﺎﺭ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺳﺒــﻘﺖ ﮔﺮﻓﺖ , ﻣﺎﺷﯿﻦِ ﺑﺎﺑﺎﯼ ﺍﻭﻥ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﻣﺎﺷﯿﻨﺎﯼ ﺩﻧﯿﺎ ﺗﻨﺪﺗﺮ ﻣﯿﺮﻩ ...
2006
عضویت: 1396/01/07
تعداد پست: 1283
من خيلي رفتم. هم تو شهر خودمون و هم تهران كه دانشجو بودم. يه بار تهران موقعي كه قرار بود رو صندلي بشينم نزديك بود بيفتم ازش. خود دكتر داشت خنده اش مي گرفت. خانم دكتر خوبي بود. شهر خودمون با مامانم مي رفتم و كلي خجالت مي كشيدم. تهران اما تنهايي مي رفتم و راحت تر بودم. الان هم كه ازدواج كردم هميشه تنها مي رم. راحت ترم.
اي كاش آدمي وطنش را هم چون بنفشه ها مي شد با خود ببرد هر كجا كه خواست🌺🌺
عضویت: 1392/12/03
تعداد پست: 12990
من يبار رفتم، از بس خجالت كشيدم ، وقتي گفت برو اماده شو ، هم شلوار و لباس زيرم رو در اوردم، هم هم جورابم رو 🤣
حالا چكار جورابم داشتم نميدونم خخخخ
⚘خدایا خودت مواظب عزیزانم باش⚘ 💓 الحمدالله💓
مدیر استارتر
عضویت: 1395/09/17
تعداد پست: 4054
من خيلي رفتم. هم تو شهر خودمون و هم تهران كه دانشجو بودم. يه بار تهران موقعي مه قرار بود رو صندلي بشينم نزديك بود بيفتم ازش. خود دكتر داشت خنده اش مي گرفت. خانم دكتر خوبي بود. شهر خودمون با مامانم رفتم و كلي خجالت كشيدم. تهران اما تنهايي مي رفتم و راحت تر بودم. الان هم كه ازدواج كردم هميشه تنها مي رم. راحت ترم.
من که فک کنم مجبور شم با مادرشوهرم برم حالا بعدا تاپیک میزنم راجع بش
ﺍﺯ ﭘﯿﮑﺎﻥ ۵۷ ﮐﻪ ﯾﮏ ﭘﺴﺮ 5 ﺳﺎﻟﻪ ﮐﻨﺎﺭ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺳﺒــﻘﺖ ﮔﺮﻓﺖ , ﻣﺎﺷﯿﻦِ ﺑﺎﺑﺎﯼ ﺍﻭﻥ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﻣﺎﺷﯿﻨﺎﯼ ﺩﻧﯿﺎ ﺗﻨﺪﺗﺮ ﻣﯿﺮﻩ ...
عضویت: 1396/02/25
تعداد پست: 256
من خواهرم ماماست به بیمارش گفته بودبرولباستودربیرآماده شواین خانم هم بدون لباسروی تخت نشسته بودن که یکهوصدای افتادن اومدنگوخانمه بدون لباس پخش زمین شدن...ازروی تخت بدون لباس افتاده
خدای من دوستت دارم.....آنی مارابه حال خودمان وآمگذار...پروردگارمن همیشه بامابمان
عضویت: 1395/11/13
تعداد پست: 2111
من اولین بار بود مرکز نا باروری میرفتم گفت برو تو صف سونو رفتم دیدم یه صف خانم های بی شلوار منتظر با یه برگه دستشون
مدیر استارتر
عضویت: 1395/09/17
تعداد پست: 4054
من يبار رفتم، از بس خجالت كشيدم ، وقتي گفت برو اماده شو ، هم شلوار و لباس زيرم رو در اوردم، هم هم جورابم رو 🤣حالا چكار جورابم داشتم نميدونم خخخخ
خیلی از دکترا میگن جورابو درار
ﺍﺯ ﭘﯿﮑﺎﻥ ۵۷ ﮐﻪ ﯾﮏ ﭘﺴﺮ 5 ﺳﺎﻟﻪ ﮐﻨﺎﺭ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺳﺒــﻘﺖ ﮔﺮﻓﺖ , ﻣﺎﺷﯿﻦِ ﺑﺎﺑﺎﯼ ﺍﻭﻥ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﻣﺎﺷﯿﻨﺎﯼ ﺩﻧﯿﺎ ﺗﻨﺪﺗﺮ ﻣﯿﺮﻩ ...
عضویت: 1394/04/02
تعداد پست: 9553
باز هم آخر شب وتاپیک های.....
چهار ماه میشه که حال دلم خوب نیست، دلم گرفته، خانمای گل لطفا برای آرامشم وبرآورده شدن دو تا دعام که خیلی برام مهمن دعا کنید واگه میشه یه صلوات بفرستید 🌹ممنون
مدیر استارتر
عضویت: 1395/09/17
تعداد پست: 4054
من خواهرم ماماست به بیمارش گفته بودبرولباستودربیرآماده شواین خانم هم بدون لباسروی تخت نشسته بودن که یکهوصدای افتادن اومدنگوخانمه بدون لباس پخش زمین شدن...ازروی تخت بدون لباس افتاده
ﺍﺯ ﭘﯿﮑﺎﻥ ۵۷ ﮐﻪ ﯾﮏ ﭘﺴﺮ 5 ﺳﺎﻟﻪ ﮐﻨﺎﺭ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺳﺒــﻘﺖ ﮔﺮﻓﺖ , ﻣﺎﺷﯿﻦِ ﺑﺎﺑﺎﯼ ﺍﻭﻥ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﻣﺎﺷﯿﻨﺎﯼ ﺩﻧﯿﺎ ﺗﻨﺪﺗﺮ ﻣﯿﺮﻩ ...
عضویت: 1395/02/05
تعداد پست: 1928
من خواهرم ماماست به بیمارش گفته بودبرولباستودربیرآماده شواین خانم هم بدون لباسروی تخت نشسته بودن که یکهوصدای افتادن اومدنگوخانمه بدون لباس پخش زمین شدن...ازروی تخت بدون لباس افتاده
مدیر استارتر
عضویت: 1395/09/17
تعداد پست: 4054
من اولین بار بود مرکز نا باروری میرفتم گفت برو تو صف سونو رفتم دیدم یه صف خانم های بی شلوار منتظر با یه برگه دستشون
ﺍﺯ ﭘﯿﮑﺎﻥ ۵۷ ﮐﻪ ﯾﮏ ﭘﺴﺮ 5 ﺳﺎﻟﻪ ﮐﻨﺎﺭ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺳﺒــﻘﺖ ﮔﺮﻓﺖ , ﻣﺎﺷﯿﻦِ ﺑﺎﺑﺎﯼ ﺍﻭﻥ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﻣﺎﺷﯿﻨﺎﯼ ﺩﻧﯿﺎ ﺗﻨﺪﺗﺮ ﻣﯿﺮﻩ ...
1718
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست
در حال شمارش افراد آنلاین
منبع: www.ninisite.com