داک
doc.fileon.ir

سید میثم خامنه ای

نویسنده : سمانه KZ | زمان انتشار : 23 شهریور 1398 ساعت 10:34

سید مصطفی خامنه‌ای (نام کامل: سید مصطفی حسینی خامنه ای)[۱][۲] پسر بزرگتر سید علی خامنه‌ای رهبر کنونی جمهوری اسلامی ایران،[۳][۴][۵] برادر بزرگ‌تر سید مجتبی، سید مسعود و سید میثم خامنه‌ای و داماد عزیزالله خوشوقت نیز می‌باشد.[۶][۷][۸] او هشت سال در جبهه‌های جنگ ایران و عراق حاضر بوده‌است.[۸] اینگونه نقل شده‌است که او در دفتر (رهبری) مسئولیتی ندارد و فقط در نشر آثار همکاری دارد.[۹]

بنا به گفته احمد مروی معاون ارتباطات حوزوی دفتر رهبری، مصطفی خامنه‌ای در قم به سر می‌برد و مشغول به درس و کار طلبگی است. وی سطوح عالیه را در قم تدریس می‌کند و به درس دادن مکاسب و کفایه پرداخته‌است.[۱۰]

زندگی شخصی[ویرایش]

احمد مروی دربارهٔ زندگی سید مصطفی خامنه‌ای خاطره ای نقل می‌کند و می‌گوید: «آقا مصطفی آقازاده بزرگ آقا همان سال اول ازدواجشان که طلبه قم بودند، خانه‌ای اجاره کرده و مستأجر بودند – الان هم مستأجرند ـ ما را یک روز برای ناهار دعوت کردند. ما رفتیم منزل ایشان. یک سال از ازدواج ایشان نگذشته بود، ماه‌های اول ازدواج ایشان بود. ما هم یک گلدان معمولی خریدیم و رفتیم که دست خالی نرویم. من واقعاً تعجب کردم که آیا این خانه، خانه یک تازه‌داماد است؟! حالا نه خانه فرزند رهبر انقلاب و مقام اول کشور، حتّی خانه یک تازه‌داماد هم این نیست. یعنی یک خانه تازه‌داماد، بالاخره یک زرق و برقی دارد؛ تا مدتها این زرق و برق خانه تازه‌داماد و خانه تازه عروس، هست. من در خانه اینها، واقعاً همان زرق و برق معمولی یک تازه‌داماد و یک تازه عروس را ندیدم. بسیار زندگی معمولی، دوتا فرش ماشینی، آن هم نه سه در چهار چون من دقت داشتم به این چیزها. دور و بر خودم را نگاه می‌کردم. حواسم بود و تا آنجا که می‌توانستم، رصد می‌کردم اوضاع و احوال خانه را. دو تا فرش شش متری انداخته بودند، دور خانه هم موکت بود و دو سه تا پشتی ابری معمولی، نه مبلمانی، نه زرق و برقی! زندگی ساده و خوبی در آقازاده‌های ایشان سراغ داریم».[۸][۹]

حضور در جنگ ایران و عراق[ویرایش]

سید مصطفی خامنه‌ای در اسفندماه سال ۱۳۶۳ در عملیات بدر حاضر بود. حضور او مقارن با ریاست‌جمهوری پدرش سید علی خامنه‌ای می‌شد و به سبب اینکه وی برای مدتی در آن هنگام در جنگمفقود شده بود، بین بعضی از مسئولان کشور نگرانی‌هایی به وجود آمد که البته پس از گذشت زمانی، این دلواپسی‌ها در تاریخ ۲۸ اسفند۱۳۶۳ مرتفع شد و سید مصطفی تندرست به خانه برگشت. پیرامون این مطلب، در خاطرات اکبر هاشمی رفسنجانی اینگونه آمده‌است: «اول وقت خبر دادند که یک موشک دیگر به مناطق نظامی و حساس و استراتژیک بغداد زده شده. احمد آقا (سید احمد خمینی، فرزند امام) تلفنی گفت خبرگزاری‌های خارجی گفته‌اند که موشک امروز به مرکز صنعتی و نفتیِ الدّوره در بغداد اصابت کرده‌است؛ گفت که مصطفی، فرزند آقای خامنه‌ای که در جبهه بوده، اطلاعی از ایشان در دست نیست… بالاخره معلوم شد که مصطفی سالم است و به تهران برگشت.»[۱۱][۱۲][۱۳]

فعالیتهای اقتصادی[ویرایش]

در خصوص فعالیتهای اقتصادی فرزندان سید علی خامنه‌ای مطالب ضد و نقیض بسیاری نقل شده‌است اما سید علی خامنه‌ای آنان را از هر گونه فعالیت اقتصادی منع کرده‌است، و نمی‌خواهد بستگانش و مخصوصاً پسرانش (از جمله سید مصطفی) در کارهای اقتصادی حضور داشته باشند، و این کار را نمی‌پسندد. همچنین اینگونه گفته می‌شود که فرزندان وی نیز هیچ رغبت و اقبالی به چنین اموری ندارند.[۱۴]

قرآن یادگاری[ویرایش]

خاطره ای گفته شده‌است که در آن سید مصطفی خامنه‌ای قرآنی (یادگاری) از یکی از کشته شدگان جنگ می‌گیرد. بر این اساس، روزی صبح هنگام علی اصغر صفرخانی که فرمانده واحد آر-پی-جی تیپ ذولفقار لشکر ۲۷ و همچنین فرمانده گردان ویژه شهادت بود، در تاریخ دهم تیر۱۳۶۵ کشته می‌شود. پدرش نقل می‌کند که: «علی اصغر که شهید شد آقای خامنه‌ای با پسرشان آمدند منزل ما. پسر بزرگ ایشان آقا مصطفی، هم‌رزم علی اصغر بود و زمان شهادت پسرم آقا مصطفی هم آنجا حضور داشته. ایشان از لحظه شهادت علی اصغر تعریف می‌کرد که: ما داشتیم از خط برمی‌گشتیم، گفتم: علی اصغر بیا برویم داخل سنگر. گفت: شما برو من الان می‌آیم. آقا مصطفی گفت: من چند قدم که رفته بودم انفجاری شد و گفتند صفرخانی تیر خورده. رفتم جلو دیدم غرق در خون افتاده و قرآنش هم کنارش افتاده بود. پسر حاج آقا خامنه‌ای به من گفت: راضی باشید من این قرآن را به یادگار برمی‌دارم»[۸][۱۵]

منابع[ویرایش]

پیوند به بیرون[ویرایش]