داک
doc.fileon.ir

صفات خوب و بد انسان در قرآن

نویسنده : علیرضا | زمان انتشار : 03 اسفند 1399 ساعت 17:28

قرآن مجید آدم های خوب و آدم های بد را چگونه توصیف کرده است؟ در این توصیفات بین زن و مرد تفاوتی هست ؟

به طور کلی از دیدگاه قرآن مجید، خوبی و بدی، درستی و نادرستی و مکر و حقیقت، به قوّت ایمان و ضعف آن بستگی دارد و در این باره تفاوتی میان زن و مرد نیست؛ بنابراین، فرد فاسد و مکّار (چه زن باشد و چه مرد) فردی است که پیرو هوی و هوس بوده، به دستورات الهی بی اعتنا است و به جای بندگی خدا، بنده شیطان و غرایز نفسانی خویش است.

قرآن اوصاف انسان های مۆمن و صالح و فاسق و منافق را در آیاتی بیان کرده است؛ از جمله:

«وَالْمُۆْمِنُونَ وَالْمُۆْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاء بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَیُقِیمُونَ الصَّلاَهَ وَیُۆْتُونَ الزَّکَاهَ وَیُطِیعُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ أُوْلَـئِکَ سَیَرْحَمُهُمُ اللّهُ إِنَّ اللّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ»؛[1]

و مردان و زنان باایمان دوست و یاور و سرپرست یکدیگرند، به هر کار نیک (از نظر عقل و شرع) فرمان می‏دهند و از هر کار زشت (از دیدگاه عقل و شرع) بازمی‏دارند و نماز را برپا می‏کنند و زکات می‏دهند و از خدا و فرستاده او فرمان می‏برند آنهایند که خداوند به زودی مورد رحمتشان قرار می‏ دهد، که همانا خداوند غالب مقتدر و با حکمت (در مرحله تکوین و تشریع و جزا) است.

در این آیه به پنج صفت برای انسان های پاک و صالح اشاره شده که هر یک از این صفات، دلیل قوّت ایمان و منشأ صفات نیک دیگری است و در آیه ای دیگر، پنج صفت برای انسان های فاسد و مکّار بیان می کند: «الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُم مِّن بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمُنکَرِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَیَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُمْ نَسُواْ اللّهَ فَنَسِیَهُمْ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ هُمُ الْفَاسِقُونَ»؛[2]

مردان و زنان منافق برخی از برخی دیگرند (با هم پیوند اعتقادی و عملی دارند) به کار ناپسند فرمان می‏دهند و از کار پسندیده بازمی‏دارند و دستان خود را (از انفاق در راه حق) می‏بندند خدا را فراموش کردند خدا هم آنها را فراموش نمود (پس از اتمام حجت به حال خودشان واگذاشت) مسلّما منافقان همان نافرمانانند.

در این آیات به صفاتی که در برابر یکدیگرند اشاره شده است. بدیهی است که هر چیزی را باید با ضدّ آن شناخت؛ انسان های خوب و صالح، با یکدیگر دوست و انسان های فاسق و مکّار، با یکدیگر دشمن هستند.

افراد صالح، امر به معروف و ناصالحان، نهی از معروف می کنند. نیکوکاران دست بخشنده دارند و بدکاران هرگز چنین نیستند. آنها مطیع خدایند و اینها به کلی خدا را فراموش کرده و بنده هوی و هوس خویش شده اند.

ایمان به خدا و تسلیم طغیان گری های فرعونیان نشدن، صلابت در ایمان، پاکدامنی و عفاف و تسلیم شدن در برابر دستورهای الهی و بالاخره عبادت و بندگی مدام داشتن از ویژگی هایی است که خداوند برای آسیه و مریم برشمرده است

در سوره فرقان اوصاف دیگری برای بندگان خوب و صالح بیان شده است: « وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَی الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا »؛[3] 

و بندگان (واقعی خدای) رحمان کسانی‏اند که بر (روی) زمین با آرامش و فروتنی راه می‏روند، و چون نادانان آنها را (به گفتار ناروا) طرف خطاب قرار دهند آنها سلام (سخنی مسالمت‏آمیز و دور از خشونت) گویند.

سپس در ادامه، اوصاف فراوانی برای آنان بیان می کند؛ از جمله:

آنها کسانی هستند که برای خدا سجده می کنند و برای غیر خدا کُرنش و تعظیم نمی کنند؛ از هرگونه افراط و تفریط در امور زندگی، از جمله انفاق پرهیز می کنند؛ هرگز معبود دیگری غیر از خدا را نمی پرستند و مرتکب فحشا و کار زشت نمی شوند.[4]

بدیهی است که در مقابل این صفات پسندیده ای که برای بندگان خوب و صالح بیان شده، صفات مذمومی برای انسان های فاسد و ناصالح وجود دارد.

از نشانه های زنان خوب

حفظ حجاب و عفت یکی از نشانه های زنان خوب است. قرآن کریم هنگام معرفی زنان کافر به زنان نوح و لوط پیامبر علیهماالسلام اشاره می کند[5] و هنگام معرفی یک مۆمن نمونه می فرماید: «وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِینَ آمَنُوا اِمْرَأَهَ فِرْعَوْنَ».[6]

در این دو آیه، ایمان به خدا و تسلیم طغیان گری های فرعونیان نشدن، صلابت در ایمان، پاکدامنی و عفاف و تسلیم شدن در برابر دستورهای الهی و بالاخره عبادت و بندگی مداوم داشتن از ویژگی هایی است که خداوند برای آسیه و مریم برشمرده است.

در این آیات به صفاتی که در برابر یکدیگرند اشاره شده است. بدیهی است که هر چیزی را باید با ضدّ آن شناخت؛ انسان های خوب و صالح، با یکدیگر دوست و انسان های فاسق و مکّار، با یکدیگر دشمن هستند. افراد صالح، امر به معروف وناصالحان، نهی از معروف می کنند. نیکوکاران دست بخشنده دارند و بدکاران هرگز چنین نیستند. آنها مطیع خدایند و اینها به کلی خدا را فراموش کرده و بنده هوی و هوس خویش شده اند

البته حضرت مریم (علیهاالسلام) تنها زن برگزیده ای است که قرآن کریم به صراحت از او نام برده و درباره او می فرماید: « وَإِذْ قَالَتِ الْمَلاَئِکَهُ یَا مَرْیَمُ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاکِ وَطَهَّرَکِ وَاصْطَفَاکِ عَلَی نِسَاء الْعَالَمِینَ»؛ و (به یاد آر) آن گاه که فرشتگان گفتند: ای مریم، همانا خداوند تو را برگزیده و پاک ساخته و بر زنان جهانیان (عصرت به افتخار خدمت بیت المقدس، رزق آسمانی، سخن گفتن با فرشته و تولد فرزندی بدون پدر) برتری داده است.»

خدای متعال در آیه دهم تا دوازدهم سوره تحریم از زنان بدکار و نیکوکار سخن گفته است؛ اکنون پرسش اینجا است که چرا زنان بدکار و نیکوکار را در دو آیه جداگانه آورده و نخست از زنان بدکار یاد کرده است؟

برای روشن شدن مطلب باید به محتوا و شأن نزول این سوره توجه کرد. بر اساس نقل مفسّران، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم سخنی را با همسرش حفصه در میان گذاشت و به او سفارش کرد آن را کتمان کرده، به دیگران انتقال ندهد؛ اما حفصه برخلاف توصیه پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم آن را افشا کرد و خدای متعال پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلمرا از این قضیّه آگاه کرد؛[7] به این دلیل، در این سوره مبارک، سخن از افشای راز پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به وسیله برخی از زنان آن حضرت آمده و نخست مثال زن نوح (علیه السلام) و زن لوط (علیه السلام) را بیان کرده که با توجّه به آنکه زن پیامبر بودند، امّا به آن دو حضرت خیانت کردند و راز خانه آنها را فاش ساختند.

این مثال برای زنان پیامبر است که فکر نکنند زن پیامبر بودن، به خودی خود، امتیازی محسوب می شود.

با این توضیح، روشن است که باید الگو و مثال زنان ناصالح، مقدّم باشد. طبیعی است که وقتی الگوی صالحان را معرّفی می کند، با بسط بیشتری می آورد تا شناخت مۆمنان نسبت به آنان بیشتر گردد و بتوانند از آنها الگوگیری کنند؛ اما این نکته درباره نمونه های ناصالح صدق نمی کند؛ چرا که فقط تذکّر به آن کافی است تا انسان را بیدار سازد. 

پی نوشت ها:

1.سوره توبه، آیه 71.

2 . همان، آیه 67.

3 . سوره فرقان، آیه 63.

4 . همان.

5 . سوره تحریم، آیه 10.

6 . همان، آیه 11 ـ 12.

7 . تفسیر المیزان، ج 19، ص 331؛ تفسیر قمی، علی بن ابراهیم قمی، ج 2، ص 376؛ تبیان، شیخ طوسی، ج 10، ص 44.


منبع: zums.ac.ir