احکام دین زرتشت
نویسنده : رضا قربانی | زمان انتشار : 02 مهر 1398 ساعت 20:51
مَزدَیَسنا ملقب به دین زرتشتی نام دینپیامبرایرانی، اشوزرتشت اسپنتمان است. مزدَیَسنا اسم مشتقمرکبی بهمعنای پرستنده اهورامزدا است. مزدا همان خدای یگانه است. مزدَیَسنا ضد دیویَسنا است. دیویَسنا هم بهمعنی پرستنده دیو یا دَئوَ است و ضد آن واژه وی-دَئوَ یا ضد دیو است. مزدَیَسنا پیرامون ۱۲۰۰ تا ۱۰۰۰ پیش از میلاد از سوی پیامبر ایرانی، زرتشت اسپنتمان، پایهگذاری شد.[۱]
زرتشت به ویرایش و بازبینی کیش کهن آریایی پرداخت و اندکاندک برای خود پیروانی یافت که پس از وی به مزدیسنان یا زرتشتیان شُهره شدند. در ادبیات مزدیسنا نیز مزدیسن با گویش پهلوی، هممعنی دین آورده به زرتشت، راستیپرست و با صفت زرتشتی آمدهاست.[۲] همچنین به زرتشتیان بهدینان نیز میگویند.
عناصر مزدَیَسنا یکتاپرستانهاند و از یکتاپرستی سرچشمه میگیرند. البته در برخی منابع از ایشان به نام دوگانهپرست هم یاد شده که بیشتر در اثر اشتباهی است که در شناخت درست مزدیسنا و بر اساس برداشتهایی از دو کتاب دینکرد و بندهشن انجام شده[۳] و مزدیسنان با زروانیان به اشتباه یکی پنداشته شدهاند. زیرا باور به دوگانگی آفرینشی در میان زروانیان نیرومند است[۴] نه مزدیسنان. کتاب مقدس زرتشتیان گاتها است که (سرودها) سخنان شخص زرتشت بودهاست.
دین زرتشتی برپایه یکتاپرستی دووجهی است. یعنی زرتشتیان به خدای بزرگی به نام اهورامزدا ایمان دارند و تمامی خیر را ساختهٔ او میدانند در حالی که تمامی شر را به اهریمن نسبت میدادند. این دوگانگی موجب شد که مسلمانان پس از چیرگی بر ایران، زرتشتیان را دوگانهپرست بنامند.[۵]
اشو زرتشت نخستین شخصی است که یکتاپرستی را به مردمان فلات ایران عرضه کرد (در ادیان سامی نوح اولین شخصیست که مردم را به یگانهپرستی دعوت نموده)
مفاهیمی مانند بهشت (پردیس)، دوزخ، روز رستاخیز، مژده نهایی جهان، و حتی فرشته (ایزد) و شیطان (دیوان) همگی بخشی از آموزههای زرتشت و ادبیاتی است که بعدها از آن سرچشمه گرفت. این مفاهیم در گذر زمان به دیگر ادیان راه یافتند.[۶]
پیرامون سالهای ۲۲۴ تا ۲۴۰ میلادی (در دوره اردشیر بابکان)، دین زرتشت دستخوش یک دوره باززیست و تجدید حیات شد.[۷]
امروزه به اشتباه نماد فر کیانی را به عنوان نماد زرتشتیان نسبت میدهند. درصورتیکه نماد دین زرتشتی جام آتش است که دارِ مهر نام دارد.[۸][۹][۱۰]
فردوسی در شاهنامه آتشپرست نامیدن مَزدَیَسنان را کار نادرستی میپندارد زیرا که آتش محراب ایشان است.[۱۱][۱۲] سپس با بهکار بردن واژهٔ آذرآبادگان، به آتشکده آذرگشسپ اشاره دارد.
به یک هفته بر پیشِ یزدان بُدند | مپندار کآتش پرستان بُدند | |
که آتش بِدان گاه، محراب بود | پرستنده را دیده پرآب بود | |
به یک ماه در آذرآبادگان | ببودند شاهان و آزادگان |
ریشه نام مَزدَیَسنا[ویرایش]
مربوط به دورهای که ساکنان آن زرتشتی بودهاند.
واژهٔ مزدیسنا واژهای اوستایی است که از دو جزء (مَزدَ + یَسنا) پدید آمدهاست. مَزدَ (اهورامزدا) معنی خدای دانا یا سرور میدهد و یسنا (یسنه) نیز به معنی «پرستی» است و در مجموع معنی مزداپرستی میگیرد. یسنا دربردارنده هفتاد و دو فصل میباشد. این واژه بهمراهٔ عربی به گونه «مزدیسنی» هم نوشته شدهاست. پیروان این کیش را «مَزدَیَسَن» مینامند که شکل جمع آن «مَزدَیَسنان» است. در واژهٔ مَزدَیَسَن، «مَزدَ» به معنی مَزدا و «یَسَن» به معنای «پرست» میباشد. در برابر پرستش مزدا، پرستش دیوان در گذشته به آیین و مرسوم بوده که متون زرتشتی، اینان را دیویسنان و کیششان را دیویسنا ثبت کردهاند که به معنای اهرمنپرستی است.[۱۳] نامهای دیگری برای این دین وجود دارد که مصطلحترین آن در ایران دین زرتشتی است.[۱۴][۱۵][۱۶][۱۷] در گذشته به پیروان این دین بهدینان،[۱۸][۱۹]مجوس،[۲۰]گبر[۲۱] نیز گفته شدهاست. درحالیکه مکتبها بیانگر نام درست ادیان هستند، به اشتباه در بیشتر زبانها نام این دین را به نام پیامبر آن، زرتشت منسوب میکنند و با لقب دین زرتشتی میشناسند.
نام دین (مکتب) | پیرو | جمع پیروان | لقب دین |
---|---|---|---|
مَزدَیَسنا (مزداپرستی) | مَزدَیَسَن (مزداپرست) | مَزدَیَسنان (مزداپرستان) | دین زرتشتی (پیروان پیامبر زرتشت) |
تاریخچه مزدیسنا[ویرایش]
از وحدت و اجتماع معنوی مزداپرستی شرق و غرب ایران آگاهی دقیقی در دست نیست.[۲۲]مغان مردان دینی و موبدان هخامنشیان بودند. در مورد اینکه از چه زمانی دین زرتشتی در ری، پایگاه مرکزی مغان آغاز به تلاش کرد، نشانه و شواهد روشنی در دست نیست. گمان میرود که دیرینهترین هنگام برای این رویداد هنگام بنیادگذاری شاهنشاهی هخامنشی بودهباشد.[۲۳]
(صفه سرمسجد) در شهرستان مسجد سلیمان قرار دارد. این بنا متعلق به هفت قرن قبل از میلاد مسیح است
زرتشت و آموزش مغان بر روی اندیشههای یونانی کارسازی پرداخت که راست و واقعی بود اما نه یونانیان و سریانیها و نه نویسندگان ارمنی، هیچیک از زرتشت اوستایی و از کیش او که در گاتاهای اوستا بازگو شدهاست، آگاهی نداشتند. به احتمال زیاد مزدیسنا در آغاز یک جنبش محلی در ایران خاوری بودهاست که هنوز مرزهای آن شناخته نشدهاست. این کیش نو با پایداری و رویارویی شدید کیشهای رایج رو به رو شده و برای مدتی دراز نتوانست به برتری و چیرگی کامل برسد و چون گسترش یافت، دگرگون شد. کیش زرتشتی با آیینهایی که در پی برانداختن آنها برخاسته بود، درآمیخت و مزدیسنا به گونهای بسیار متفاوت به ایران باختری رسید.[۲۴]
مَزدَیَسنا در دوران هخامنشی[ویرایش]
در مورد زرتشتی بودن هخامنشیان در بین دانشمندان اختلاف دیدگاه وجود دارد. وضعیت مزدیسنان تا پیش از زمان شاهنشاهی اشکانی به درستی دانسته نیست و منابع از میان رفتهاند.
موافقان مزدیسن بودن هخامنشیان[ویرایش]
گروهی بر این باور هستند که مزدیسنا از زمان هخامنشیان و از زمان داریوش یکم بودهاست و خدای خاندان هخامنشی دست کم از زمان داریوش، اهورامزدا بودهاست. همچنین در زمان پادشاهی اردشیر یکم در پرامن سال ۴۴۱ پیش از میلاد، گاهشمار امپراتوری اصلاح شد و نام ماههای سال به نامهای ایزدان مَزدَیَسنا نامگذاری شدند.[۲۵] میتوان گفت مزدیسنا در زمان هخامنشیان در حال پیشرفت در میان باورهای توده مردم بودهاست.
برخی از پژوهشگران، مانند آلبرت اومستد، ویل دورانت، یوهانس هرتل و جرج کامرون این دید سنتی را که زمان زندگی زرتشت در میان سالهای ۶۶۰ تا ۵۸۲ پیش از میلاد بوده را پذیرفتهاند و پدر داریوش یکم، ویشتاسپ را همان گشتاسپ پشتیبان زرتشت میپندارند.[۲۶] به باور این پژوهشگران، داریوش یک زرتشتی نو دین بوده و این دین را به عنوان دین دولتی در کشور نوپای خود رواج دادهاست؛ بنابراین نظریه زرتشت همزمان با کوروش بزرگ پایهگذار شاهنشاهی هخامنشی میزیستهاست. همچنین زرتشت شورشها و رویدادهای واژگونگر سال ۵۲۲ پیش از میلاد را به چشم دیدهبوده و چندی پس از آن درگذشتهاست.[۲۷]
کسانی مانند مری بویس که به تفکیک دقیق تعالیم گاتها (آموزههای خود زرتشت) با اوستای نو و حتی آیین کهن آریایی اعتقادی ندارند، هخامنشیان را بهطور کلی پیرو زرتشت میدانند. اما برخی دیگر از محققان مانند ایگور دیاکونوف بر اینکه که پادشاهان هخامنشی پیرو اوستای نو بودهاند پافشاری میکنند.[۲۸]
مخالفان مَزدیسن بودن هخامنشیان[ویرایش]
دیدگاه دیگر بر این باور است که با توجه به روایات مورخان یونانی و سنگنبشتههای بازمانده از زمان هخامنشیان، هم از دید باورها و عقاید و هم از نظر مراسم و آئین هخامنشیان با آیین کهن ایرانی همخوانی دارد. آیینی که افزون بر پرستش اهورامزدا، ایزدان گوناگون و پرشمار و نیروهای طبیعت نیز پرستش میشدند. بر پایه این باور، دین هخامنشیان به باورهای ودایی بیشتر از دین زرتشتی نزدیک است.[۲۹] همچنین باور دارند که آمدن صفت مزدیسنه (مزداپرست) که در پاپیروسهایزبان آرامی زمان هخامنشیان آمده دلیلی بر زرتشتی بودن هخامنشیان نمیتواند باشد. چنانکه ذکر نام اهورامزدا در سنگ نبشتهها نیز دلیلی برای این امر بهشمار نمیرود. در سنگنبشتههای هخامنشی نه تنها به زرتشت بلکه به هیچ مطلب دیگری که بتواند این سنگ نبشتهها را رنگ زرتشتی دهد اشاره نشدهاست.[۳۰] از دوره پادشاهی کوروش، سرزمینهای باختری ایران، به پیوستگی شاهنشاهی هخامنشی درآمد. در این دوره پذیرش مزدیسنا به نیایش دینی خود عمل میکردند. اما شاهنشاهان هخامنشی بر دین زرتشتی نبودند و هنگامی که مغان به گستراندن کیش زرتشتی برخاستند، آن را با آیین کهن ایرانی درآمیختند.[۳۱]
پس از تاخت اسکندر[ویرایش]
سکهٔ پادشاه ایران
ساسانی و شهبانو ایفراهرمز در کنار دارِ مهر (جام آتش از دیرباز نماد اصلی مزدیسنا بودهاست)
این دین پس از یورش اسکندر مقدونی و کشته شدن موبدان برای زمان کوتاهی به خاموشی گرایید. چراکه در آن روزگار، بیشتر آثار دینی به شکل شفاهی و سینه به سینه انتقال مییافتند و روحانیان با تکرار پیوسته آنها منابع را در یاد داشتند و به گونهای در حکم کتابهای زنده این دین بودند. از این رو با کشتار آنها، بسیاری از کتابهای باستانی مزدیسنا از بین رفتند یا کاسته شدند. از همین رو کیش زرتشتی، اسکندر را همواره با صفت گُجَسته (به معنی نفرین شده و متضاد خجسته) یاد میکند. در متن پهلوی ارداویرافنامه گفته میشود که وی دستوران، داوران، هیربدان و موبدان بسیاری را کشت.[۳۲]
مزدیسنا در دوران اشکانیان[ویرایش]
در زمان اشکانیان تلاشهایی برای بازآوری مزدیسنا انجام گرفت و سکههایی به نام ایزدان ضرب کردند و آتشکدههایی ساختند. از میان آنها آتش آذر برزینمهر در کوه ریوندخراسان از ارج زیادی برخوردار بودهاست. در متون پهلوی آمدهاست که در دوره بلاش اشکانی اوستاهای تکهتکه شده پس از یورش اسکندر گردآوری و بازنویسی شدند.[۳۳] از آنجایی که سیاست مذهبی اشکانیان بر پایه اصل رواداری و سازش دینی بودهاست و در نگاشتههایشان چندان گرایش به مذهب خاصی را بیان نکردهاند. اطلاعات امروزی از کیفیت دین در دوره یادشده چندان دقیق نیست. به دنبال همین شیوه، زمینه برای فعالیت آزادانه باورهای گوناگون مذهبی در ایران پدید آمد و مسیحیان و گنوسیان و مهرپرستان آزادانه به آوازهگری و نمایاندن دین خود میپرداختند.[۳۴]
مزدیسنا در دوران ساسانیان[ویرایش]
حدود ۲۲۴ تا ۲۴۰ میلادی در دوره اردشیر بابکان؛ دین زرتشتی دستخوش یک دوره باززیست و تجدید حیات شد.[۳۵] مزدیسنا در زمان شاهنشاهی ساسانی، بدنبال پیروزیهای اردشیر بابکان دین رسمی ایران شد[۳۶] و فراوانی جمعیت مزدیسنان در زمان ساسانیان به بالاترین اندازه خود رسید. فعالیتهای کرتیر موبدان موبد دوران ساسانی در این گسترش بیتأثیر نبودهاست. او مبارزات خود علیه نصارا و برهمنان را در سنگ نبشته خود در نقش رجب بیان کردهاست.[۳۷] در دوره ساسانی آتشکده آذرگشنسب در شیز (تخت سلیمان) آذربایجان از اهمیت بسیاری بهرهمند شد و شاهان ساسانی همواره نذوراتی را پس از پیروزیهای خود به آنجا پیشکش مینمودند.[۳۸] در همان دوران مانیپیامبر دین نو آیین مانوی که آمیزه از مزدیسنا و مسیحیت بود را عرضه کرد که اگرچه با سرعتی فزاینده رو به گسترش داشت اما به بسیار به دست شاهان و موبدان ساسانی تاخت و تاز شد و دستورهای حکومتی ضد آن برنهاده شد.[۳۹] بر باور مری بویس از میانههای دوران ساسانی دین رسمی تحت تأثیر آیین زروانی قرار گرفت و عملاً زروانی دین رسمی کشور شد.[۴۰] در این دوره که روحانیون درباری به قدرت بسیاری رسیده بودند جنبش مزدک پدید آمد که به گونه شدیدی سرکوب شد و قباد یکم پادشاه ساسانی که از این جنبش برابری خواهانه استقبال کرده بود از جایگاه شاهی بر کنار گردید. بدنبال آن در زمان انوشیروان گزارش پهلوی اوستای مکتوب نوشته شد.[۴۱]
شکلگیری جامعه پارسیان هند[ویرایش]
پس از شکست ساسانیان و حمله اعراب به ایران، بسیاری از زرتشتیان به خراسان و از آنجا نیز به گجرات در هند کوچ نمودند. آنها آتش مقدس خود به نام آتش بهرام را نیز به نوساری در گجرات منتقل کردند. این گروه از زرتشتیان، جامعه پارسیان هند را تشکیل دادند.[۴۲]
مزدیسنا در دوران صفویان[ویرایش]
زرتشتیان از دیرباز در پیشرفت و شهریگری (تمدن) این مرزوبوم پُرکار بودهاند.[۴۳] در آغاز سده ۱۸ میلادی، شمار زرتشتیان ایران، نزدیک به یک میلیون تن بودهاست. آنها در کنار یهودیان و مسیحیان در همه روزگار صفویان (مگر در بخشی از روزگار شاه عباس بزرگ که سیاست دینی ویژهای را دنبال میکرد) در آزار و رنج بودهاند. در زمان صفویان شمار زیادی از آنان یا به پذیرش دین اسلام وادار شدند یا به نقاط رها شده و بیابانی همچون یزد و کرمان کوچانده شدند یا کشته شدند. آنان در این دوره وادار به پرداخت جزیه شده بودند و قوانین سختگیرانهای علیهشان وضع شد که تا نزدیک به چند سده پس از آنان نیز پا بر جا بود. در دوره شاه عباس بزرگُ بسیاری از زرتشتیان از همه سوی ایران کوچ داده شدند.[۴۴] از جمله حدود سه هزار خانواده از ایشان برای پیشههای گوناگون به یکی از کویهای چهارگانه اصفهان به نام کو گبرآباد آورده شدند. در پایان دوره صفوی، شاه سلطان حسین صفوی فرمان به تغییر دین ایشان داد. شماری کشته شدند و شماری تغییر مذهب دادند و عدهای از آنان نیز به بیابانهای یزد و کرمان گریختند.[۴۵]
ژان باتیست تاورنیه مینویسد: «شمار زرتشتیان کرمان ۱۰ هزار تن و همین شمار در اصفهان زندگی میکنند و کار آنها بیشتر بازرگانی، به ویژه بازرگانی پشم است و بیشتر با هندوستان در پیوند هستند. هندوها و زرتشتیان از آنرو که به بالندگی اقتصاد کشور کمک میکردند و نیز در پی گسترانیدن اندیشههای دینی خود نبودند، از سوی دولت صفوی بازخواست نمیشدند.»[۴۶]
مزدیسنا در دوران زندیان و قاجاریان[ویرایش]
در دوران زندیان زندگی نسبتاً آرامی را به دلیل سیاستهای میانه روانه کریمخان زند سپری کردند. اما با شوریدن آقا محمدخان قاجار بر زندیان، زندگی آنانی که در بیرون پر چینهای شهر کرمان زندگی میکردند دوباره به خطر افتاد و آقا محمد خان بسیاری از آنان را به همراه دیگر شهروندان کرمان به بهانه پناه دادن به لطفعلیخان زند از دم تیغ گذراند. در زمان قاجاریان نیز قوانین سختگیرانهای که از دوران صفویان برای وادار کردن آنان به پذیرش اسلام پابرجا مانده بود همچنان بر آنان اعمال میشد. از جمله این قوانین سختگیرانه میتوان به دادن شغلهای پست به آنان، عدم اجازه بازرگانی، عدم اجازه مسافرت، عدم اجازه بیرون رفتن از خانه در روزهای بارانی و… اشاره کرد. در دوره قاجار در یزد و کرمان که تجمع زرتشتیان آن دوران بیشتر در همین بخشها بود، متعصبان و اوباشان به یکسان، بر سر زرتشتیان میریختند و با آنان بدرفتاری میکردند و حتی برخی از ایشان را میکشتند و اموال آنها را میدزدیدند و بهویژه کتابهای آنها را میگرفتند و میسوزاندند. در این زمان هنوز مسافرت برای آنان ممنوع بود.[۴۷]
انجمن بهبودسازی وضعیت زرتشتیان در ایران[ویرایش]
در سده نوزدهم، مانکجی لیمجی هاتریا از پارسیان هند بهعنوان نماینده «انجمن بهبودسازی وضعیت زرتشتیان در ایران» گماشته شد تا دربارهٔ درستی خبرهایی که دربارهٔ زرتشتیان درون ایران به هند میرسید و وضعیت کلی آنان گزارشی را به انجمن بنماید. وی در گزارشی که به سال ۱۸۵۴ به انجمن داد، شمار دقیق آنان را چنین گزارش کرد:
۶۶۵۸ نفر در یزد و روستاهای اطراف آن، فقط ۴۵۰ نفر در کرمان و پیرامون، ۵۰ نفر در پایتخت یعنی تهران و شمار اندکی هم در شیراز. این در حالیست که در همان دهه شمار پارسیان بمبئی ۱۱۰، ۵۴۴ نفر (یعنی بیست درصد جمعیت شهر) برآورد شده بود، و نیز ۲۰۰۰۰ نفر در سورات و شاید، ۱۵۰۰۰ نفر در بقیه گجرات و دیگر بخشهای پراکنده در هند. او در این دوره نسبت به وضعیت نابهنجار زندگی زرتشتیان و بهعنوان نماینده پارسیان هند به ناصرالدینشاه قاجار شکایت برد. پارسیان هند برای به فرجام رسیدن درخواستهایشان برای بهبود زندگی زرتشتیان، حکومت هند را تحت فشار گذاردند تا نسبت به شاه اعمال نفوذ کند. مانکجی همچنین به همراه بزرگان پارسی دست بهکار بازسازی آتشکدهها و دخمههای ویران شده و هر آنچه توانستند برای تهیدستان انجام دادند و به پایهگذاری مدارس آموزش به شیوه غربی برای زرتشتیان پرداختند و دیری نگذشت که به کمک صندوقهای خیریه پارسی، در یزد و کرمان و بسیاری از روستاهای زرتشتی، مدارس ابتدائی بنا نهاده شد و به سال ۱۸۶۵ میلادی یک مدرسه کوچک شبانهروزی هم در تهران گشایش یافت.[۴۸]
سرانجام با فشارهای پارسیان و پادرمیانی دولت هندوانگلیس، ناصرالدینشاه قاجار برخی قوانین را اصلاح کرد و زرتشتیان توانستند به امنیت و ارج بیشتری نسبت به گذشته دست یابند. بهطور کلی میتوان گفت نیمسده پس از برافتادن جزیه، از جنبههای گوناگون، عصر زرّین زرتشتیان ایران بود. آنان پس از اینکه تعصبها کاهش یافت به شهرهای بزرگتر مهاجرت کردند و با ساخت مراکز دینی، آموزشی و اجتماعی هماکنون در کنار دیگر هممیهنان به همزیستی سازش جویانه که در مزدیسنا سفارش شده ادامه میدهند.[۴۹]
جهانبینی زرتشتی[ویرایش]
برپایه دادههای متون دینی مزدیسنا، جهان میدان نبرد میان نیروهای خیر و شر (یا نیکی و نیروهای نور و خوبی از یک سو و اهریمن نیروهای تاریکی از سوی دیگر) است. در دین زرتشتی که بیانگر عرصهای از نبرد حق علیه باطل است در برابر امشاسپندان که فروزههای نیک خدا بهشمار میروند ردیفی از دیوان نیز وجود دارد که صفات انگره مینو بوده و به جنگ علیه امشاسپندان و کلیه مخلوقات آفرینش خدایی میپردازند. در اوج این نبرد در والاترین درجه آن بهمن وهومن وهو+من یعنی نیکی من در برابر آن اهرمن اهر+من یعنی زشتی من میباشد. این دیوها که صفات اهریمن هستند وظیفهٔ مقابله با تمامی آفرینش اهورایی را که در بهترین صفات نیکی خداوند یعنی وهومن متجلیست را دارند پایینتر از دیوهای کماره گروهی دیگر از دیوان نیز وجود دارند که برابر ایزدان دیگر میایستند. اهریمن گروهی از دیوهای کماره را برای برابری مقابل امشاسپندان از وجود خود صادر میکند این نبرد میان امشاسپندان و اهرمنان که نمادهای خیر و شر در زندگی انسانی اند از اصول دین زرتشت است و پیرو این بسیاری گمان بر ثنویت در دین زرتشت که پایه توحید و یکتاپرستی دارد بردند و اهرمن را در برابر ذات مقدس الوهیت قرار دادند در صورتی که اهرمن که تاریکیست در برابر بهمن که مظهر نور خداوند است میباشد بنا بر گفتار سهروردی همه این امشاسپندان تجلیات صفات خداوند در ظهور خیر و نیکیها و نورانیت پروردگارند در قوس صعود و درجه فرا و اهرمن و دیوان تجلیات خداوند در قوس نزول نورانیت و درجه فرو و ارادهٔ پروردگار در گمراه کردن دشمنان میباشند و دین زرتشت از ثنویت مبراست و کسانیکه به کنه معرفت این دین نرسیدند آن را متهم به ثنویت کردند و از مغز آن که رسیدن انسان به درجه نورانیت قدوس که بهمن نامیده شد و ترک مغاک اهرمن که تاریکی انسانیت است آگاه نشدند و همواره اهرمن را در ذات مستقل از خداوند خواندند در حالی که چه اهرمن چه بهمن نمادی از درجات صعود و نزول انسانند و هیچکدام ازین دو مستقل از ذات اقدس باری تعالی نیستند. انسان باید برگزیند که به کدام جبهه میپیوندد مزدیسنا به او آموزش میدهد که این پروردگار است که سرانجام، پیروز خواهد شد و حتی آنهاییکه به آتش دوزخ دادباخته و محکوم شدهاند را از موهبت بهشت (یا پردیس) بیبهره نخواهد کرد.[۶] مردمان و راستاندیشان میبایست با گرایش به دین و پندار (اندیشه) نیک، گفتار نیک، کردار نیک خیر را در پیروزی برابر بدی یاریرسانی کنند.[۵۰] این شیوه تفکر در عقاید هندی نیز بچشم میخورد. اما تفاوت اندیشه زرتشتی با آن در این عنوان شده که در دین زرتشت زندگی و حیات و کار و تلاش نکوهش نشده[۵۱] و بر اساس گفتار زرتشت در گاتاها:
والاترین مردم کسی میتواند باشد که در پیشرفت مردم و آبادی جهان کوشش بیشتری نماید.[۵۲]
براساس این عقاید مرگ و ویرانی منشأ شر داشته و تخریب، کار «روح مخرب» یعنی انگره مینوست (اهریمن) و از این رو تخریب و غم و سوگواری بیش از حد و کشتار پذیرفتنی نیست.[۵۳]
منشأ شناخت خیر از شر را اندیشه[۵۴] و وجدان که دئنا آمده دانستهاند. جهان مادی و تن و شادمانی آفریدههای خدا هستند و وظیفه دینی انسان است که از آنها نگاهداری کند و آنها را گسترش دهد و از آنها بهره گیرد. زرتشتیان اعتقاد دارند که در پیروی از این طریق جبری در کار نیست. اختیار برای هر فرد بخشی اساسی از مزدیسنا است. گرچه انسان متحد خداست اما همه آدمیان باید میان راستی و دروغ یکی را برگزینند. اعتقاد به سرنوشتی از پیش مقدر شده از دید اخلاقی زرتشتیان نکوهیدهاست زیرا این کار از عدل و نیکی خدا میکاهد.[۵۵]
نظریه مرگ و بازسازی جهان[ویرایش]
حسب گزارشهای دینی دیرین مزدیسنا، «در نهایت کار جهان با پیروزی نیکی بر پلیدی به پایان میرسد» و در آن زمان فرشگرد یا بازسازی جهان به سبکی که پیش از هجوم اهریمن بوده برقرار میشود.
روان مردمان و اعمالشان به بوته داوری گذاشته شده و هرکس مطابق با عملی که مرتکب شده پاداش یا تنبیه دریافت میکند. دین زرتشت در جهانبینی خود به داوری پایان جهان و زندگی پس از مرگ ایمان دارد چرا که در صورت نفی زندگی پس از مرگ میبایست پیروزی را از آن اهریمن بدانیم.[۵۶] آیینهای بیشماری در متون دینی متاخر که پس از گاتاهای زرتشت نوشته شده، آمدهاست که متشکل از آیینها و مراسم و نیایشها و فرشتگانی است که به عقیده بسیاری از پژوهشگران به دوران پیش از پیدایش زرتشت تعلق دارد.[۵۷]
خدا در مزدیسنا[ویرایش]
خدای نیکسرشت در کیش زرتشتی، اهورامزدا نام دارد که به معنی سرور دانا است و پرستیده میشود. برای اهورامزدا در هرمزدیشت، در حدود شصت صفت نیک آورده شده و تقریباً همه چیزهای خوب به وی منتسب شدهاست. بر اساس گاتها، اهورامزدا هم آفریننده روشنایی و هم تاریکی است.[۵۸] بر اساس کتاب بندهشن که پس از ساسانیان نوشته شده، نیروی مخالف اهورامزدا و زاینده بدیها را اهریمن (انگره مینیو) معرفی میکند[۵۹] که نص صریح گاتاها است.[۶۰] در کیش زرتشتی، اهریمن هیچگاه توان ذاتی برای مقابله با قدرت اهورامزدا را ندارد و رقیبی برای او نیست. بلکه اهریمن همان اندیشه بد است اما در باور آیین زروانی، اهریمن برادر و رقیب اهورامزدا و پسر زروان[۶۱] و دارای هویتی جداگانه از اهورامزدا است. زرتشتیان امروزی نیز خود را یکتاپرست میدانند و اهریمن را تنها نمادی تمثیلی از بدیها مینامند نه یک خدا. این شائبه احتمالاً به دلیل تغییر مفهوم و ماهیت انگره مینو در دین مربوط میشود که این قطب مخالف سپنتا مینیو با اهریمن یکی گشتهاست.
در نظر مزدیسنان، خدا خیر مطلق است و چون اساساً مخالف بدی است، نمیتواند هیچ گونه ارتباطی با آن داشته باشد و در سراسر تاریخ در ستیز زندگی و مرگ با بدی درگیر است. خدا سرچشمه همه خوبیهاست. شر واقعیت دارد اما نیرویی است که در پی نابودی و فساد و آلودگی است و مرگ، بیماری، فقر و گناه همگی کار اهریمن است که در صدد نابودی جهان ایزدی است. خدا وجودی خردگراست و برای هر چه میکند دلیلی دارد. خدا جهان را آفریدهاست که یاور او در نبرد با شر باشد. جهان میتواند آوردگاه میان خوب و بد باشد اما ذاتاً نیک است و اگر شر آن را تباه نکرده باشد، مشخصات آفریننده خود را که نظم و هماهنگی است، مینمایاند.
انکار بنیان نیک خدای جهان مادی یکی از بزرگترین گناهانی است که یک زرتشتی میتواند مرتکب شود.[۶۲]
در مزدیسنا سوزاندن چوبها و برگهای معطر در مراسم مذهبی، جشنها و خانهها، برای خشنودی ایزدآذر و دور کردن عناصر فساد مرسوم بودهاست.
(درب مهر اصفهان)
آموزههای زندگی[ویرایش]
بر اساس آموزههای دینی زرتشتی اگر جهان به خدا تعلق دارد، پس رهبانیت یا زهد و کنارهگیری از آن گناه است. اگر مشخصه خدا آفرینندگی و افزایش بخشی است، پس وظیفه دینی آدمیان کار برای افزایش آفرینش خوب از طریق کشاورزی و پیشهوری و ازدواج است. تجرد، گناه است زیرا مانع آفرینش خوبی است. سقط جنین و همجنسگرایی نیز گناه بهشمار میروند. زیرا این اعمال به گونهای مؤثر مانع تحقق هدف واقعی یعنی «افزایش آفرینش خوب» میشوند.
انسان از پنج عنصر اما به صورت واحدی تشکیل شدهاست: روان، جان، فروهر (خود آسمانی او)، وجدان و تن؛ بنابراین سلامت روانی و جسمی همراه هم هستند. این طرز تفکر که با فشار آوردن به بدن میتوان به پیشرفت معنوی رسید، در دین زرتشتیان مردود شمرده میشود. از آنجا که دنیای مادی به خدا تعلق دارد موفقیت مادی که شرافتمندانه و بدون آزار رسانیدن به دیگران به دست آید و با بخشندگی همراه باشد، کمکی است به پیشرفت معنوی و نه مانعی برای آن. بر خلاف بسیاری از مکاتب اندیشهگرای آیین هندو، دین زرتشتی دارای اخلاق عملی است. تنپروری از آن اهریمن است و کار لازمه زندگانی است. دین زرتشتی بدون کار زندگی را بیهوده و بیفایده میداند. متون دینی اهریمن را عامل گسترش فقر و محنت درجهان میدانند. در روزی از ماه که به خدا اختصاص دارد یعنی روز هرمز، روز اول ماه به مؤمنان اندرز میدهند که «می خور و خوش باش» البته به همان نسبت عیاشی و مستی و هرزگی نیز مذموم است زیرا همه باید تحت فرمان اعتدال آرمانی باشند. انسان که مخلوق بزرگ و متعلق به خداست، هدف خاص حملههای شر است و وظیفه مؤمنان این است که بر این حملهها غلبه یابند.
بر تردید و آرزوی نادرست با خرد چیره شوند، بر آز با خرسندی، بر خشم با آرامش، بر رشک با نیکخواهی، بر نیاز با هشیاری، بر ستیز با آشتی، بر دروغزنی با راستی.[۶۴]
اصول دین زرتشت[ویرایش]
اصول دین زرتشتی شرطهای اصلی خداباوری زرتشتی و دینآور بودن است. هر فرد زرتشتی میباید در زمان سدرهپوشی با خرد و اندیشه خود به اطمینان به این اصول ایمان آورده باشد و آن را در طول زندگی مذهبی خود در نظر داشته باشد. دین زرتشتی بر نُه اصل استوار است که بهترتیب عبارتاند از:[۶۵]
۱. ایمان به یگانگی خدا ۲. ایمان به پیامبری زرتشت ۳. باور به جهان مینوی و عالم معنا ۴. ایمان به نظم و راستی کار جهان (اشه) ۵. باور به جوهر آدمیت ۶. اعتقاد به فروزههای هفتگانه خداوند ۷. اعتقاد به نیکوکاری ۸. اعتقاد به تقدس عناصر چهارگانه: آب، باد، خاک و آتش ۹. اعتقاد به فرشگرد یا آخرالزمان.
آیینها و جشنهای دینی زرتشتیان[ویرایش]
- آیین سدرهپوشی: مراسمی مذهبی است که در طی آن شخص نوجوان با بستن کشتی رسماً به دین زرتشتی میگرود.
- گاهنبارها: جشنهای آیینی که مجموعاً هفت جشن در سال برای خدا و فروزههای هفتگانه ی اوست نیز جزو آداب دینی آنان شمرده میشود که مهمترین آنها جشن نوروز است.[۶۶]
- نوروز: همزمان با اعتدال بهاری است و دوره جشنهای نوروزی که تا شش روز همزمان با زادروز زرتشت دنبال میشود.
- جشن فروردینگان: جشن و مراسمی است که به بزرگداشت روان درگذشتگان زرتشتی انجام میشود.
- جشن خردادگان: در ششمین روز ماه خرداد این جشن به پاسداشت آب و آبادانی برگزار میشود.
- جشن تیرگان: در سیزدهمین روز از ماه تیر هرساله جشن تیرگان برگزار میشود. این جشن به امید دور کردن خشکسالی انجام میگیرد.
- جشن امردادگان: این جشن در روز هفتم ماه اَمُرداد برگزار میشود.
- جشن مهرگان: از جشنهای قدیمی ایرانی است که از هر ساله در روز ۱۶ مهر به نام ایزد مهر برگزار میشود. جشن مهرگان اگرچه امروزه محدود به جوامع زرتشتی شده اما درگذشته به خوبی میان مسلمانان ساکن ایران به ویژه سلاطین و طبقه مرفه رایج بودهاست.
- جشنآبانگان :این جشن برای بزرگداشت اردویسور ناهید پاک نگهبان آب در زمین است و در آن دختران و زنان میرقصند و روی هم آب میپاشند. این جشن را میتوان یادگار آناهیتا الههٔ مهر یا همان اردویسور ناهید پاک حساب کرد.
- جشن بهمنگان: این جشن، هر ساله در روز ۲ بهمن برگزار میشود.
- جشن سده: از جشنهای قدیمی است که هر سال در ۱۰ بهمن برگزار میشود. این جشن با برپایی آتش بزرگ همراه است.
- جشن اسفندگان: یا اسفندگان در روز ۵ اسفند انجام میشود که جشن بزرگداشت سپندارمَذ و نیز ارج نهادن به مقام زن و گرامیداشت زمین است.
آداب و احکام دینی[ویرایش]
آداب و احکام دین زرتشتی شباهتهای زیادی با ادیان دیگر به ویژه دین اسلام و دین یهود دارد. ضمن اینکه به دلیل ریشه و پیشینه مشترک ویژگیهای کمابیش نزدیکی بین این دین و دین هندو نیز بچشم میخورد.
نماز[ویرایش]
مسئله عبادت و نماز در دین زرتشتی شباهت زیادی با دین اسلام دارد. در دین مزدیسنا پنج نماز روزانه از واجبات شمرده میشود و هر فرد زرتشتی که به سن پانزده سالگی رسیده باشد موظف است پنج نماز روزانه را پس از تطهیر سر و دست و پاها به جای آورد.[۶۷] زرتشتیان هر روز در ۵ گاه اهورامزدا را نماز میگزارند و هنگام این نمازها دارای محدودیت زمانی است.[۶۸] زرتشتیان برای طهارت آداب ویژه خود را دارند که البته با آداب و سنن اسلامی در کشور ایران کاملاً همخوانی دارد. آب روان، خاک و نور خورشید از تطهیرکنندگان سنتی در این دین هستند و بر پاکیزگی در مزدیسنا پافشاری بسیار شدهاست. در مزدیسنا، آداب شستشو و تطهیر برای مردگان نیز میباید صورت پذیرد.
ازدواج[ویرایش]
در دین زرتشتی به آیین زناشویی، آیین پیوکانی گفته میشود. ازدواج در میان زرتشتیان امری سفارش شده و پسندیدهاست[۶۹] و به همان اندازه تجرد، چند همسری و طلاق بجز در موارد نادر مانند ناباروری یا بیماری زشت و مذموم شمرده میشود.[۷۰] این اصول، امروزه نیز میان زرتشتیان ایران حتی در محاکم و مراجع قضایی پیشبینی شده و رعایت میشود.
بدرود با گذشتگان[ویرایش]
در کیش زرتشت، که دین رسمی دودمان هخامنشی بود، خاک، عنصری مقدس شمرده میشد و از این روی مردگان را در خاک دفن نمیکردند.[۷۱] اعتقاد شدید به عناصر پاک طبیعت و تلاش برای پرهیز از آلودن آن سبب شده بود در گذشته آنان مردگان خود را در بلندی یا در برج خاموشان (دخمه) قرار دهند که جسم آنان به طبیعت بازگردد. واژه دَخمَه در اوستا و در پهلوی دَخمَک، به معنی داغگاه آورده شدهاست. در زبان فارسی به دخمه، استودان و دخمهدان هم میگویند.[۷۲] بعضی از استودانهای عهد ساسانی مشتمل بر نوشتههای مذهبی و نام، در گذشته بودهاست.[۷۳] این سنت که پیش از زرتشتیان در ایران نیز انجام میگرفت ممکن بوده سنتی ایلامی بودهباشد. در دوران پیش از اسلام مردگان زرتشتی در استودان یا دخمه جای میگرفتند و استفاده از برج خاموشان در دوران باستان مرسوم نبودهاست.[نیازمند منبع] اما از سده پیش این رسم متروک گردیده و آنان مردگان خود را در مقبرههای سیمانی که با زمین پاک ارتباط ندارد میگذارند[۷۴] یا مرده را در تابوتی آهنین قرار داده و سپس در خاک قرار میدهند.
آداب سوگواری[ویرایش]
در آداب سوگواری در مزدیسنا، شیون و زاری بیش از حد برای مردگان جایز نیست و آن را موجب آزرده شدن روان درگذشته و ضعف و کمطاقتی بازماندگان میدانند.[۷۵]
ارجگذاری به روان جاویدان[ویرایش]
دین زرتشتی باور بر این است که روان در گذشته سه روز زیر راهنمایی سروش در این جهان میماند. از اینرو نمازهای ویژه در سه شب برای آسایش روان و خشنودی سروش خوانده میشود. باور این است که روان درگذشتگان سالی پنج روز پیش از نوروز و سپس در روز فروردین ماه از بازماندگان خود در این جهان دیدن میکنند و از این رو در آن روزها بازماندگان نیز در آیین ویژه شرکت میکنند.[۷۶]
بخشی از
۲۸. مطالعه و کشف ویژگیهای زبان اوستایی توسط اوستاشناسان به شناخت بهتر اصول قدیمی دین زرتشتی کمک شایانی نمود.
گناهان بزرگ[ویرایش]
از نظر اوستا و کتابهای دینی زرتشتیان گناهان بزرگ عبارتند از: پیمانشکنی، دروغگویی، خودخواهی، رشک و حسد، بیعدالتی، بیعفتی، غرور نابجا، جادوگری، کلاهبرداری، دزدی، کینهتوزی، خشم، خست طبع، رباخواری، بتپرستی، سخنچینی، افترا، ظلم به حیوانات، گدایی، کاهلی، فحشا، لواط، خودکشی، قتل نفس، گریه و زاری برای مرده و طمع.
تاریخچه پژوهش در زمینه مزدیسنا[ویرایش]
شناخت امروزی از اوستا و محتوی آن تا حد زیادی مرهون تلاشهای شرقشناسان غربی در بازشناسی زبان اوستایی است. هرچند در گذشته در ابتدای دوران اسلامی نیز پژوهشهای عمدهای در این زمینه از سوی برخی دانشمندان مانند ابوریحان بیرونی و شهرستانی و ابن ندیم صورت گرفته بود اما پژوهشهای روشنگر از حدود سده هجدهم آغاز شد. جایی که انکتیل دوپرون در سال ۱۷۵۵ تصمیم گرفت از فرانسه[۷۷] سفری به شرق را آغاز کند تا ببیند آیا هنوز کسی بر این دین باقی ماندهاست یا خیر. آشنایی او البته از پژوهشهایی بود که پیشتر در این زمینه انجام شدهبود مانند پژوهشهای توماس هاید و بریسون و بر اثر انتشار کتب آنها او سفر خود به شرق را آغاز نمود.[۷۸] او در شهر سورات هندوستان که عمدتاً پارسینشین بود میهمان دستور داراب کومانا از علمای زرتشتی بود و همانجا دستنویس اوستای خود را نوشت و با خود به آکسفوردلندن برد. پس از آن موجی از اوستاشناسی در دانشگاههای اروپا به راه افتاد و بدنبال آن اشخاصی مانند جیمز دارمستتر و کریستیان بارتولومه تحقیقات اصلی را انجام دادند. هرچند آثار آنها نیز بیاشکال نبود اما تا حد زیادی موجب روشن شدن ماهیت زبان اوستایی شد. در ایران نیز پژوهش در این زمینه با ابراهیم پورداوود آغاز شد.[۷۹]
تأثیر مزدیسنا بر جهان غرب[ویرایش]
نگاهی گذرا به نظر میرسد که آنچه که بسیاری از مردم به سادگی آن را ایدهها، اعتقادات و فرهنگ صرفاً جهان غرب میدانند ممکن است ریشههای ایرانی داشته باشند. اما با وجود همه تأثیرات مزدیسنا بر اندیشه، ادیان و فرهنگ غرب، سرزمین پدیدآور آن یعنی ایران برای مردم و سیاستمداران غربی شناخته شده نیست.[۶]
ورود به جهان غرب[ویرایش]
بر اساس نتیجه پژوهشها، پس از فتح بابل و آزادسازی یهودیان ساکن آن شهر توسط کوروش کبیر، اندیشههای مزدیسنا به متون دینی و ادبی آنان وارد و بعدها جزء افکار و آموزههای بنیادین آیین یهودیت شدند. در اوج قدرت هخامنشیان پس از اینکه بسیاری از سرزمینهای امپراطوری یونان به تصرف ایرانیان درآمد این اندیشهها وارد فلسفه یونانی شده و مسیر تکوین آن را تغییر داد.[۶]
یونانیان تا پیش از آن ایمان داشتند که توانایی ذهنی انسان اندک است و سرنوشت او توسط خدایان تعیین میشود. این خدایان نیز معمولاً براساس میل و هوس خود رفتار میکردند. پس از آشنایی با فلسفه ایرانی آنها به این نتیجه رسیدند که انسان در تصمیمگیری مختار و خود حاکم سرنوشت خویش است.[۶]
ادبیات[ویرایش]
چنیدین سده پیش از نگارش کمدی الهی توسط دانته آلیگیری، ارداویرافنامه جزئیاتی از سفر کاملی به بهشت و دوزخ را شرح داده بود؛ بنابراین به ذهن میرسد که دانته در نگارش کتاب خود از این سفرنامه کمک گرفتهاست.[۶]
در رمان «بازی تخت و تاج» شخصیتی خداگونه به نام «آزور آهای» بر نیروهای تاریکی فایق میآید.[۶]
نگارگری[ویرایش]
نمونهای مشخصتر از تأثیر فرهنگ زرتشتی، نگارهای از زرتشت به دست رافائل در سال ۱۵۰۹ میلادی است. او در نگاره مکتب آتن زرتشت را با گوی درخشان در دست مینگارد.[۶]
علم[ویرایش]
تصویری خیالی از زرتشت (در سمت چپ). نقاشی از
،
، پیرامون ۱۵۰۹ میلادی
پس از رنسانس در بیشتر اروپا و بیشتر در اروپای غربی از زرتشت به عنوان استاد جادو، فیلسوف و ستارهشناس یاد میشد.[۶] نمونهای از آن در آلمان اواخر سده هفدهم و اوایل سده هجدهم میلادی «اثر کلاویس ارتیس»، در شیمی به زرتشت تقدیم شد.[۸۰]
اندیشه[ویرایش]
نخستین بار در میانه سده هجدهم میلادی، ولتر نام «زدیگ» را برای قهرمان زرتشتی یکی از داستانهای خود برگزید که پس از تلاش و سختیهای بسیار با دلداده خود که شاهزادهای بابلی است ازدواج میکند. البته این داستان واقعیت تاریخی نداشت. ولتر علاقه عمیقی به فرهنگ ایران داشت. آنچنانکه که در محافل خصوصی، دوستانش او را به نام «سعدی» صدا میزدند.[۶]
یوهان ولفگانگ فون گوته (گوته) نیز در یکی از فصلهای دیوان غربی-شرقی خود که آن را به حافظ تقدیم کرده به بحث در مورد مزدیسنا پرداختهاست.[۶]
فریدریش نیچه در یکی از کتابهای مهم حود به نام چنین گفت زرتشت از پیامبری به نام زاراسوسترا صحبت میکند. توجه شود که بسیاری از عقاید مطرح شده از سوی نیچه در این کتاب به مزدیسنا و زرتشت ارتباطی ندارند. نیچه در این کتاب، دوگانگی نیکی و شر را به شکلی که در آیین زرتشت تبیین شدهاست را رد میکند. زیرا به عنوان یک خداناباور او هیچ ارزشی برای یکتاپرسی قائل نبود.[۶]
موسیقی[ویرایش]
فلوت سحرآمیز اثر ولفگانگ آمادئوس موتسارت (موتسارت) نمونه مشخصی ار تأثیر مزدیسنا در موسیقی اروپا است. در این قطعه، شخصیت زاراسترو (نام زرتشت در زبان لاتین) انباشته از مفاهیم زرتشتی مانند نور و تاریکی، آب و آتش و برتری دادن نیکی و دانش بر هر چیز دیگر است.[۶]
بارزترین نمونه در زمینه موسیقی قطعه چنین گفت زرتشت اثر ریشارد اشتراوس است. این قطعه موسیقی، دنبالکننده همان کتاب «چنین گفت زرتشت» «فریدریش نیچه» است. این قطعه موسیقی بخش مهمی از موسیقی فیلم۲۰۰۱: ادیسه فضایی به کارگردانی استنلی کوبریک است. هر چند بسیاری از ایدههایی که نیچه در این کتاب مطرح میکند ربطی به آیین زرتشت ندارد.[۶]
نمونه معاصری تأثیرپذیری در موسیقی (فرخ بولسارا) فردی مرکوری (خواننده گروه کوئین) است. او به میراث پارسی و زرتشتی خود به شدت افتخار میکرد.[۶]
جمعیت زرتشتیان[ویرایش]
بزرگترین جمعیتهای زرتشتی، در ایران و هند زندگی میکنند. زرتشتیان هند که بعد از حمله اعراب، از ایران به هند کوچ کردند در هند به اسم پارسی شناخته میشوند و از شهروندان خوشنام و ارزشمند هندوستان بهشمار میآیند. زرتشتیان ایران هم بیشتر در حوالی شهرهای تهران، یزد و کرمان و تعداد کمی نیز در اصفهان، شیراز و اهواز ساکن هستند. زرتشتیان هند پیشتر جمعیت زیادی از مردم گجرات و بمبئی را تشکیل میدادند اما هماکنون متجاوز از یکصدهزار تن نیستند. در ایران نیز حدود شصت هزار نفر زرتشتی زندگی میکنند. کلاً جمعیت زرتشتیان جهان را بیش از دویست و ده هزار نفر ندانستهاند.[۸۱] زرتشتیان ایران مانند برخی دیگر از گروههای اقلیت مذهبی در ایران به رسمیت شناخته شده و در مجلس شورای اسلامی ایران دارای نماینده هستند. امروزه روند مهاجرت زرتشتیان ایران به خارج کشور بسیار سرعت گرفته[۸۲] و شمار زرتشتیان باقیمانده در ایران را نزدیک به بیست هزار نفر هم دانستهاند. در ایران مدارس و نشریاتی ویژه زرتشتیان وجود دارد و تحصیلات آنها در برخی دبیرستانها مانند مارکار تهرانپارس یا دبیرستان فیروزبهرام انجام میشود. نشریهای به نام هفتهنامه امرداد متعلق به سازمانهای زرتشتی در ایران به صورت هفتگی چاپ میشود.[۸۳]
مراسم عروسی زرتشتیان در هند
فهرست کشورهای دارای جمعیت زرتشتی به این شرح است:[۸۴]
نگارخانه[ویرایش]
جام آتش، نماد اصلی مزدیسنا
آتش مقدس همیشه روشن در پرستشگاه زرتشتیان یزد
آتشکدهای در هند
آتشکدهای دیگری در استان یزد
آتشکدهای در یزد
طرح نماد فر کیانی زرکوب
جستارهای وابسته[ویرایش]
پانویس[ویرایش]
منابع[ویرایش]
- هینلز، جان (۱۳۷۵)، شناخت اساطیر ایران، ترجمهٔ ژالهٔ آموزگار و احمد تفضلی، تهران: نشر چشمه، شابک ۹۶۴-۶۱۹۴-۰۶-۰
- کریستن سن، آرتور. مترجم صفا، ذبیحالله. مزداپرستی در ایران قدیم، تهران:انتشارات شرکت مؤلفان و مترجمان ایران، ۱۳۵۷
- مجموعه سخنرانیهای دومین کنگره تحقیقات ایرانی، جلد دوم. مشهد:دانشگاه ادبیات و علوم انسانی مشهد، ۱۳۵۲
- بنونیست، امیل. دین ایرانی. تهران: انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۴
- کریستن سن، آرتور. کیانیان. ترجمه ذبیحالله صفا. چاپ پنجم. تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۸
- نیبرگ، هنریک ساموئل. ترجمه نجمآبادی، سیف الدین. دینهای ایران باستان. تهران:مرکز ایرانی مطالعه فرهنگها، ۱۳۵۹
- هینلز جان. ترجمه آموزگار، ژاله و احمد تفضلی. شناخت اساطیر ایران، تهران: نشر چشمه ۱۳۷۵
- بویس، مری. ترجمه عسگر بهرامی. زرتشتیان باورها و آداب دینی آنان. نشر ققنوس. تهران. ۱۳۸۹
پیوند به بیرون[ویرایش]
مجموعهای از گفتاوردهای مربوط به مزدیسنا در ویکیگفتاورد موجود است. |