داک
doc.fileon.ir

بغل شوشو

نویسنده : سمانه KZ | زمان انتشار : 24 خرداد 1400 ساعت 07:33

گل_بهار24985

عضویت: 1391/06/05

تعداد پست: 3249

خیلی وقتا هم شوشو پا میشه میپرسه رفتن؟؟

میگم کیا؟

میگه مامایناا

میگم اره رفتن بخواب

حالا کسی هم خونمون نبوداااااا

گل_بهار24985

عضویت: 1391/06/05

تعداد پست: 3249

مامان خوشبخت

افلاک1

عضویت: 1391/09/21

تعداد پست: 1024

زن داداشم یه شب پیش مادرش خواب بوده فکر کرده بغل داداشمه زن داییم (مادرش) میگفت تا صبح هی منو می بوسیده و قربون صدقم میرفته و دست میکشیده رو موهام

برای خودت دعاکن که آرام باشی... که حتی وقتی توفان می آید، از آرامش تو آرام گیرد..

در مورد کرونا سوالی داری؟

همین الان از پزشکان متخصص دکتر ساینا سوالت رو بپرس

گل_بهار24985

عضویت: 1391/06/05

تعداد پست: 3249

مادر جومونگ واااا یهنوز دارم با صدای بلند میخندم

افلاک1

عضویت: 1391/09/21

تعداد پست: 1024

ایشالا مامان اردیبهشت بیای تاپیک بزنی بگی مامان شدی

برای خودت دعاکن که آرام باشی... که حتی وقتی توفان می آید، از آرامش تو آرام گیرد..

1825 گل_بهار24985

عضویت: 1391/06/05

تعداد پست: 3249

ساغر مستی

پست ها: 4,214

عضویت: 22/2/1392

+6


1392/7/4 1:35 ب.ظ


ههههههههههه

منم ی بار نصف شب بیدار شدم قرص شوهرمو بدم خودم قرصو خوردم ی لیوان آبم خوردم رفتم خوابیدم صبح شوشو گفت اااا من قرصمو دیشب نخوردم گفتم چرا بابا من ساعت گذاشته بودم بیدار شدم رفتم قرصتو آوردم.......

واااااااااااااااااای خودم خوردمش

فرنازی13

عضویت: 1390/07/09

تعداد پست: 1721

شوهره منم خیلی تو خواب حرف میزنه
هی سره کارگراش داد میزنه و اسمشونو میگه
بعضی وقتا هم قربون صدقه من میره
منم اوایل ازدواج نامردی نمیکردم تا قربونم میرفت میدیدم حرف میزنه
ازش هی سوال میکردم
میگفتم من و دوست داری عاشقمی اونم جواب میداد تا میپرسیدم قبل منم عاشق بودی ساکت
میشد 10 بارم میپرسیدم اما به این سوال که میرسه جواب نمیده.....
دیگه دارم مشکوک میشم ههههههه

خدایا حال خوب الانم رو مدیون توام....خدایا شکرت

گل_بهار24985

عضویت: 1391/06/05

تعداد پست: 3249

joje_2226302

عضویت: 1390/09/27

تعداد پست: 352

یبارم خواب دیدم شوهرم با یه زن دیگست
بیدار شدم شروع کردمزدنش و فحش
بنده خدا رنگش گچ شده بود
میگفت چته ؟!!!؟؟؟؟؟!؟؟؟؟؟!!!
من بد و بیراه میگفتم بهش و گریه میکردم

زنجبیل

عضویت: 1392/05/05

تعداد پست: 381

یه بار مامانم بنده خدا خواب و بیدار بوده سردش میشه میخواسته بلوز بپوشه بعد میبینه سرش از یقه ش رد نمیشه بعد دیگه کاملا هوشیار میشه میبینه شلوار کردی بابام و پوشیده و دو تا دستاشم تو لنگه های شلوار بابامه خخخخخخ...

1911 زنجبیل

عضویت: 1392/05/05

تعداد پست: 381

میگفت کلیییییییییییی نشستم تنهایی و آروم خندیدم

mahsa_(مامان_هستی)

عضویت: 1390/09/03

تعداد پست: 1615

واااااااااااااااااااااااای خیلی باحالید کلییییییییییییییی خندیدم

loplop(مامان_یاسمین)

عضویت: 1389/09/02

تعداد پست: 8190

یه شب دانشجو بودم رفتم خونه دوستم تا صبح ترکی حرف زد منم نشسته بودم گوشه اتاق از صداش خوابم نمیبرد و گوش میدادم و هیچی هم نمیفهمیدم

صبح براش گفتم من دیشب تا صبح از دست تو نخوابیدم اونم گفت این که چیزی نیست یه بار بلند شدم توی خواب یک کلی کشیدم همه از خواب پریدن از وحشت

مامان_موشه1

عضویت: 1389/02/18

تعداد پست: 2276

منم بگم

دخترم که دنیا اومد خیلی بی خوابی کشیدم منم که خیلی خواب آلو برام سخت بود یه روز به زور خوابوندمش کنار خودم همسری هم کنارمون خوابید تا خوابم عمیق شد یه دفعه باگریه دخترم از خواب پریدم میزدم رو سینه شوهرم میگفتم پیش پیش بخواب همسرم بلند بلند میخندید دلش سوخت نگهش داشت من خوابیدم

امیدم_خدا(زهرا)

عضویت: 1391/01/19

تعداد پست: 6410

یه شب خواب میدیدم یه دختره افتاده دنبال شوهرم اومدم دختره رو جر بدم زدم تو گوشش چشمامو باز کردم دیدم زدم تو گوش شوهرم خخخخخخخخ

چند شب پیشم که از صبحش سریال خاطرات خون اشامو دیده بودم همسریم داشت حرف میزدم یهو از خواب بیدار شدم بوسش کردم با تاسف گفتم عزیزم از وقتی خون اشامه گازت گرفته خیلی حرف میزنی خخخخخخ

خدایا شکرت برای همه چی خیلی دوست دارم خیلی.......یا حضرت عباس ممنون از لطفتون اقا،لطفا مراقب دختر نازم باش یا امام زمان

1904 *خاله_ی_فندق*

عضویت: 1392/04/15

تعداد پست: 529

من نصفه شب از خواب بیدار شدمو رفتم سماورو روشن کردم بعدش خوابیدم

دختر قشنگم تو خیلی قوی بودی ببخش مادرو که لیاقت داشتن تورو نداشتم?

مادری_دلسوز

عضویت: 1392/05/17

تعداد پست: 403

منم ماه رمضون امسال ساعت و گذاشته بودیم 4 و نیم. من بلند شدم و غذا رو داغ کردم. رفتم شوهرم و صدا زدم. اون بدبختم وضو گرفت و اومد. حالا نگاه ساعت کردیم میبنم ساعت 2و ربعه. اصلا باورم نمیشد. حالا به شوهرم میگفتم بیا بریم بخوابیم اونم میگفت نه بیا بخوریم!!!!!!!!!کلا خنده بود.

من به آمار زمین مشکوکم اگر شهر پر از آدمهاست *پس چرا یوسف زهرا تنهاست؟..................

برای ظهورش صلوات

ailin21

عضویت: 1391/05/06

تعداد پست: 20328

روژان103

عضویت: 1388/12/08

تعداد پست: 451

(وقتی وجود خدا رو "باورت" بشه،خدا یه نقطه میذاره زیر باورت و "یاورت" میشه)

هلنا_مامان_رادین

عضویت: 1390/12/24

تعداد پست: 3642

هیچکس مثل من تو خواب حرف نمیزنه تازه چشمامم بازه ادامه شو میگم ولی هوشیار میشم یادم نمیاد یا خیلی کم یعنی شوهرم سوژه دارههااااااااااااااااااااا

یه بار اصلا اینقدر بلند بلند حرف زدم حتی دستمم بالا بود داشتم میگفتم تمام این کنده کاریها جای لوستر منظورم بوده تموم اینا کار دست خودمه شوشو میگفت تو خواب اینارو جدی جدی میگفتی مرده بودم از خنده داری واسه کی خالی میبندی شوشو هم میگفته آره جون خودش همش کار دست اینه

یه بارم شب پاتختی بود عکس بزرگ عروسیمو هنوز نزده بودم به دیوار

منم کلا آدمی هستم خیلی گرم سلاو علیک میکنم مخصوصا عروسی حنابندون داشتیم همش مهمونی و.......اینا منم حسابی تو جو با ادب بودن بودم

قاب عکسم گذاشته بودیم پایینه تخت یعنی روبرو خودمون

منم نصف شب بیدار شدم قشنگ ییادمه خداشاهده پیش خودم گفتم اینا اینجا چی میخوان(منظورم قاب عکس بود فکرکردم کسی واستاده )خیلی شیک و مجلسی نشستم رو تخت گفتم سلام حال شما خوب هستید قربوون شما خیلی خوش اومدین بعدم دراز کشیدم پتو رو خودم انداختم لباس خواب تنم بود خوابیدم همه اینا درعرض 20ثانیه اتفاق افتاد یهو مغزم فعال شدددددددد اینقدر خندیدم شوهرمم بیدار کرده بودم تند تند واسش تعریف میکردم خودمم که مرده بودم از خنده ولی شوشو نخندید گفت بخواب عزیزم خیلی خسته ای

بیشتر کسانی که با طنز صحبت میکنند ، با احساس تر و غمگین تر هستند !

(((((وودی آلن)))))

1718