شعر مولانا درباره تنهایی
نویسنده : مهسا | زمان انتشار : 08 اسفند 1400 ساعت 23:54
شعر درباره تنهایی، در عصر حاضر و به دلیل تنهایی انسان معاصر بسیار سروده میشود. گزیده ای از اشعار با مضمون تنهایی را در مجله ستاره بخوانید.
پیش از این دو مطلب با عنوانهای شعر کوتاه تنهایی و شعر تنهایی غمگین در مجله ستاره منتشر گردید. در ادامه و در مطلب پیش رو به صورت اختصاصی شعرهای شاعران معاصر معروف ایرانی و تعدادی از ترانههای خوانندگان مشهور بهروز در زمینه تنهایی گلچین شده است.
به طور کلی شاعرانی که درباره تنهایی شعر میسرایند؛ با تنهایی واقعی دست و پنجه نرم میکنند که پس از رفتن معشوق زمینی پیش آمده و آنها از تنهایی خود و بیوفایی یار گلهمند هستند و یا حتی نگران تنهایی معشوق هستند. دستهای دیگر از شاعران در دنیای واقعی تنها نیستند بلکه در میان جمع هستند ولی با احساس تنهایی به سرمیبرند. در شعر آنها عنوان میشود که اطرافشان مملو از آشنایان است اما همدمی ندارند. از هر دو نمونه تعدادی در این مطلب ذکر شده است که شما را به خواندن آنها دعوت میکنیم.
گلچینی از اشعار درباره تنهایی
تنهاییام را با تو قسمت میکنم سهم کمی نیست
گستردهتر از عالم تنهایی من عالمی نیست
غم آنقدر دارم که میخواهم تمام فصلها را
بر سفرهی رنگین خود بنشانمت بنشین غمی نیست
حوای من بر من مگیر این خودستانی را که بی شک
تنهاتر از من در زمین و آسمانت آدمی نیست
آیینهام را بر دهان تک تک یاران گرفتم
تا روشنم شد : در میان مردگانم همدمی نیست
همواره چون من نه! فقط یک لحظه خوب من بیندیش
لبریزی از گفتن ولی در هیچ سویت محرمی نیست
من قصد نفی بازی گل را و باران را ندارم
شاید برای من که همزاد کویرم شبنمی نیست
شاید به زخم من که میپوشم ز چشم شهر آن را
در دستهای بی نهایت مهربانش مرهمی نیست
شاید و یا شاید هزاران شاید دیگر اگرچه
اینک به گوش انتظارم جز صدای مبهمی نیست
محمد علی بهمنی
~*~*~*~*~*~*~*~*~
سکوتت را ندانستم، نگاهم را نفهمیدی
نگفتم گفتنیها را، تو هم هرگز نپرسیدی
شبی که شام آخر بود، به دست دوست خنجر بود
میان عشق و آینه یه جنگ نابرابر بود
در آن هنگامهی تردید، در آن بنبست بیامید
در آن ساعت که باغ عشق به دست باد پرپر بود
در آن ساعت هزاران سال به یک لحظه برابر بود
شب آغاز تنهایی، شب پایان باور بود
اردلان سرفراز
عقل بیهوده سر طرح معما دارد
بازی عشق مگر شاید و اما دارد
با نسیم سحری دشت پر از لاله شکفت
سر سربسته چرا این همه رسوا دارد
در خیال آمدی و آینهی قلب شکست
آینه تازه از امروز تماشا دارد
بس که دلتنگم اگر گریه کنم میگویند
قطرهای قصد نشان دادن دریا دارد
تلخی عمر به شیرینی عشق آکنده است
چه سرانجام خوشی گردش دنیا دارد
عشق رازیست که تنها به خدا باید گفت
چه سخنها که خدا با من تنها دارد
فاضل نظری
~*~*~*~*~*~*~*~*~
منم تنهاترین تنها که تنهاتر از این تَنها ندیدم
نمیدانی چه از دستِ زمان از دستِ این تنها کشیدم
شنیدم که بلا خیزد زِ تنها پس به تنهایی نمودم خو
که بس تنها شدم همرنگِ تنهایی از این تنها بریدم
چه دارد فرق تنهایی و تنهایی که هر دو حرفِ تن دارد
شدم بازیچهی تنها که تنها خود بدیدند و به این تنها رسیدم
خدایا بی تو تاریکیِ سختی از برای ما همه تنهاست
ازاین عُصیانِ تنها من درونِ لاکِ تنهایی خزیدم
خدایا این تن و ها یا به هم چسبیده یا از هم به دورند
زِ تن، ها را دَمیدی و شده تنها و از تنها چه دیدم
محمد تنهایی
در ابعاد این عصر خاموش
من از طعم تصنیف در متن ادراک یک کوچه تنهاترم
بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است
و تنهایی من شبیخون حجم تو را پیشبینی نمیکرد
و خاصیت عشق این است
سهراب سپهری
~*~*~*~*~*~*~*~*~
دلم سرد میشود گاهی در این سرمای تنهایی
دلم تنهای تنها میشود در این فصلهای تنهایی
برایت شعر میگویم در این پاییز تنهایی
در آن شعر میگویم ازهمه رنجهای تنهایی
قلبم آهسته میگوید به من که این تنهایی
به پایان میرسد، صبر کن در دنیای تنهایی
غزل شعرم بیا و نگذار باشم در تنهایی
نبودت تازه میکند همه غمهای تنهایی
گاهی آرزوهایم را به آخر میکشد تنهایی
اما به امید دیدار تو زندهام به پای تنهایی
غم سنگین مرا کسی نمیفهمد ز تنهایی
دلم آرام میلرزد در این شبهای تنهایی
تمام خاطراتت را به یاد میآورم در تنهایی
در این احساس بی پایان در این انشای تنهایی
هنوز اما امیدی هست در این تالاب تنهایی
که بازآیی و رها بخشیم از این ژرفای تنهایی
حمید کاوه
هر جا چراغی روشنه از ترس تنها بودنه
ای ترس تنهایی من اینجا چراغی روشنه
اینجا یکی از حس شب احساس وحشت میکنه
هرروز از فکر سقوط با کوه صحبت میکنه
من ماه میبینم هنوز این کور سوی روشنو
اینقدر سو سو میزنم شاید یه شب دیدی منو
اینجا یکی از حس شب احساس وحشت میکنه
هر روز از فکر سقوط با کوه صحبت میکنه
هر جا چراغی روشنه از ترس تنها بودنه
ای ترس تنهایی من اینجا چراغی روشنه
جایی که من تنها شدم شب قبلهگاه آخره
اینجا تو این قطب سکوت کابوس طولانی تره
روزبه بمانی
~*~*~*~*~*~*~*~*~
دنیا! نخواستیم یار بی وفا، تنهایی بهتر
درد تنهایی نخواستیم شفا، تنهایی بهتر
یک عمر در پی یار باوفا، باوفا بودیم
اما ندیدیم به غیر از جفا، تنهایی بهتر
نداشتیم جز عشق و وفاداری رنگ دیگری
اما شدیم باز مایهی صفا، تنهایی بهتر
از رفیقان نیمه راهی و دغل خستهام
های دنیا، قبول کن این استعفا، تنهایی بهتر
هر که با ما شد دل آزارمان شد
استعداد او زود شد شکوفا، تنهایی بهتر
چو خرش از پل گذشت، گذشت از ما و قرارش
کشید نقشه و رسمی در خفا، تنهایی بهتر
مگر تنهایی چه بدی داشت کاش میدانستم این
دنیا نخواستیم یار بی وفا، تنهایی بهتر
داوود شمس
متن ترانههای معروف با مضمون تنهایی
سنگ صبور محسن چاوشی
رفیق من سنگ صبور غمهام
به دیدنم بیا که خیلی تنهام
هیچکی نمیفهمه چه حالی دارم
چه دنیای رو به زوالی دارم
مجنونم و دلزده از لیلیا
خیلی دلم گرفته از خیلیا
نمونده از جوونیام نشونی
پیر شدم، پیر تو ای جوونی
تنهای بیسنگ صبور
خونهی سرد و سوت و کور
توی شبات ستاره نیست
موندی و راه چاره نیست
اگرچه هیچ کس نیومد
سری به تنهاییت نزد
اما تو کوه درد باش
طاقت بیار و مرد باش
اگر بیای، همون جوری که بودی
کم میارن حسودا از حسودی
صدای سازم همه جا پر شده
هرکی شنیده از خودش بیخوده
اما خودم پر شدم از گلایه
هیچی ازم نمونده جز یه سایه
سایهای که خالی از عشق و امید
همیشه محتاجه به نور خورشید
~*~*~*~*~*~*~*~*~
تنهایی احسان خواجه امیری
یه جوری بعد تو تنها شدم که
به هر آیندهای بی اعتمادم
بدون تو فقط دیروزمُ نه
تمام عمرمُ از دست دادم
کنارم هرکسی غیر از تو باشه
فقط هم صحبت دیوونگیمه
تو تا وقتی تو قلب من نمیری
چه فرقی داره کی تو زندگیمه
تمام فکر من شده، منی که از تو خالیام
اگه یه لحظه با کسی، ببینمت چه حالیام
اگه بدون عشق من کنار هرکسی خوشی
به حرمت گذشته مون چرا منو نمیکُشی
نفس که میکشم حالم خرابه
چقدر دلتنگیُ طاقت بیارم
نه اینکه فکر کنی تو فکر مرگم
توان زندگی کردن ندارم
~*~*~*~*~*~*~*~*~
تنهایی محسن یگانه
همون لحظه همون موقع با اون احوال خیلی بد
درست وقتی که میرفتی دلم شور تو رو میزد
همون وقت که تو رو داشتم یهو از دست میدادم
از اون شب به خودم هر شب چقدر لعنت فرستادم
چه کاری بود که من کردم؟ تو رو سوزوندم از ریشه
این آتیش همون روزه که دامنگیر من میشه
رفتی که تنها بمونم با خودم هیزم آتیش تنهایی شدم
باعث اون تنهایی منم عاقبت باید که تنها میشدم
توی این خونهی متروک دلم جون میده میمیره
شباشم بی ستارهست و غروباشم نفسگیره
به تو بد کردم و الان ببین عاقبتم اینه
که تنهام و دل تنگم دیگه ساکت نمیشینه
به تو بد کردم اون روزا که عشقت رو نفهمیدم
که هر کاری باهات کردم دارم تاوانشو میدم
نگرانتم فرزاد فرزین
بارون که میزنه این آسمون منو، دیوونه میکنه، خون گریه میکنه
هی پا به پای من تو این خیابونا، من گریه میکنم، اون گریه میکنه
بارون که میزنه، باز جای خالی تو درد میکنه
تو کوچههای شهر میفهمم اینو من، تنهایی آدمو ولگرد میکنه
من هنوز نگرانتم، وقتی که بارون میباره
نکنه اون که باهاته، یه روزی تنهات بذاره
من هنوز نگرانتم، رفتی تنهایی که چی شه؟
یکی اینجاست که مُردن واسهی تو زندگیشه
بعد تو با کسی قدم نمیزنم، از کوچهها بپرس
سیگارای من ترکم نمیکنن! باور نمیکنی، از پاکتا بپرس
~*~*~*~*~*~*~*~*~
دیدی اونم تنهات گذاشت سعید شایسته
روزای سبز بهاری گلای پونه نمیاد
یکی گفت اون که دیگه رفت
تو به این خونه نمیای
یکی گفت اون که دیگه رفت
واسه من نامه نوشته از من و عشقم گذشته
گل عشقمو تو سینه بی وفا کشته که کشته
دیدی اونم تنهات گذاشت و رفت
دیدی بازم تنها موندی و مست
دیدی بازم قناری خوش رنگ
نبود غیر از یه جغد شوم و پست
آخه بگو ای سروناز مست
کی چشمای تو رو این جوری بست؟
دیدی بازم بختت تو عشق اون بخت
شده اسیر طوفانای سخت
هی میزنی به کوچههای بن بست
نمیدونی که خدایی هم هست
دیدی بازم سرخورده و تنها
دیدی بازم آسون خوردی رو دست
حس تلخی مثل غصه کنج سینهم نشسته
ندارم یه لحظه آروم آخه من قلبم شکسته
دنبال هوای تازهم واسه نفس کشیدن
هوا هم نامهربونه سو به من چشماشو بسته
گروه فرهنگ و هنر ستاره