شیطونی های شبانه
نویسنده : مهسا | زمان انتشار : 24 خرداد 1400 ساعت 07:33
عضویت: 1388/11/17
تعداد پست: 2769
عضویت: 1395/02/01
تعداد پست: 3234
یادم نمیاد انقد زیاد بوده!! هر روز داریم از قهقه خنده سرمون به دیفال میکوبیم
عضویت: 1388/11/17
تعداد پست: 2769
میدونستی با بیمه میتونی
مدیر استارتر
عضویت: 1395/02/22
تعداد پست: 80
1922
مدیر استارتر
عضویت: 1395/02/22
تعداد پست: 80
زری بالا جون یه موردشو بگو خب.
عضویت: 1394/04/09
تعداد پست: 3005
نامزدم گفت پخ من هم جیغ زدم و ترسیدم
¤ مشاوره و فروش محصولات آرایشی و بهداشتی کاملاً گیاهیِ اوریفلیم، ساخت کشور سوئد ¤ دوستان عزیزم، جهت مشاهدۂ محصولات و سفارش، به این کانال در ت ل گ رام بپیوندید: https://t elegram.me/meandoriflame دوستان برای باز شدن لینک، لطفاً فاصلۂ بین حروف t و e رو بردارید
عضویت: 1388/11/17
تعداد پست: 2769
شوهرم رو ماشین و کولر و خصوصا جوراباش خیلی حساسه همیشه هم جوراب سفید میپوشه و تا میاد خونه در میاره و با صابون میشوره اینم بگم که رئیس ادارمونه 5سال پیش ما تو آپارتمانی زندگی میکردیم طبقه 4 و بدون آسانسور و تراس زمستون بود شوهرم از صبح تا غروب سرکاره من شیفت بعد ازظهر بودم عادت من اینه که یه جین جوراب میخرم روزی یه جفت میپوشم و وقتی دراوردم گمش میکنم و میرم سراغ جفت بعدی اون روز شوهرم زنگ زد و گفت زود بیا اداره جلسه داریم رفتم لباس پوشیدم و هر چی گشتم جورابام نبود حامله هم بودم نمیخواستم سرما بخوزرم خلاصه یهو چشم خورد به رادیات و جورابای سفید شوکه انداخته بود روش خشک بشه رفتم پوشیدم. خلاصه رفتم اداره جلسه شروع شده بود و شوهرم داشت سخنرانی میکرد منم رفتم همکارا صندلی کناری اونو واسه نشستن من گذاشته بودن نشستم یهو شوهرم جو گیر شد و هی دستور داد اینکار و بکنین و اینکار و نکنین و ... آروم نگاش کردم و پاچه شلوارم(اون پایی که رو اون یکی پا انداخته بودم) زدم بالا و جوراباش رو دید که پاشنه اش پشت ساق پام جمع شده بود یعنی نمیدونین به چه حالی جلسه رو تموم کرد
عضویت: 1394/05/26
تعداد پست: 1096
گندم وااای آخه پوشیدی چرا نشون میدی خب
عضویت: 1388/11/17
تعداد پست: 2769
جلسه که تموم شد و همه داشتن از اتاقش میرفتن بیرون و منم داشتم میرفتم یقه مو گرفت و گفت اگه بخاطر بچه نبود میزدم لهت میکردم همین حالا جورابا رو درار و منم میگفتم سرما میخورم میگفت زود باش درار بعد همکارمون اومد تو و گفت چی رو دراره؟؟؟؟؟ منم جورابا رو درآوردم خودش رفت برام یه جفت خرید و اورد اما هر کار میکردم اونروز به ضد حالی که بهش زده بودم فقط با یه جفت جوراب ناقابل تا غروب خندیدم
1911
عضویت: 1394/04/09
تعداد پست: 3005
گندم
¤ مشاوره و فروش محصولات آرایشی و بهداشتی کاملاً گیاهیِ اوریفلیم، ساخت کشور سوئد ¤ دوستان عزیزم، جهت مشاهدۂ محصولات و سفارش، به این کانال در ت ل گ رام بپیوندید: https://t elegram.me/meandoriflame دوستان برای باز شدن لینک، لطفاً فاصلۂ بین حروف t و e رو بردارید
مدیر استارتر
عضویت: 1395/02/22
تعداد پست: 80
مدیر استارتر
عضویت: 1395/02/22
تعداد پست: 80
ینی انقدجوراباشودوس داره؟؟؟؟ ولی بازخوش بحالت که جوراباشوخودش میشوره...
عضویت: 1394/01/30
تعداد پست: 1179
باهمدیگه مثل بچه کوچیکها بدوبدومیکنیم همدیگه رامیزنیم آب میریزی م روی هم دخترمون هم ذوق میکنه البته خونمون آپارتمانی نیست
عضویت: 1388/11/17
تعداد پست: 2769
خانوم آقاسعید پست ها : 23 عضویت:1395/2/221395/2/27 - 2:07 عصر ینی انقدجوراباشودوس داره؟؟؟؟ ولی بازخوش بحالت که جوراباشوخودش میشوره... جوراباش باید تمیز باشه و خودش تا میتونه با صابون میشوره
1904
عضویت: 1394/01/30
تعداد پست: 1179
مال ماکه جورابهاش راپرت میکنه من هم بایدبرم بشورم
عضویت: 1388/11/17
تعداد پست: 2769
خیلی سر به سر هم میذاریم ولی نمیدونم چرا اون روز رو هر وقت یادش میفتم از ته دل میخندم
عضویت: 1394/07/21
تعداد پست: 1168
تمام ناتمام من با تو تمام میشود....
مدیر استارتر
عضویت: 1395/02/22
تعداد پست: 80
من وشوهرم هم یه بار غروب بود حوصلمون سر رفته بود تصمیم گرفتیم یه کاری بکنیم .تصمیم گرفتیم خودمونو به جای تازه عروس ودامادا جابزنیم وبریم توی تالار های پذیرایی وعروسی وکه مثلا اومدیم تالارو ببینیم چطوره شاید برای مراسممون انتخاب کنیم.مدیر تالاراهم بعدازنیم. ساعت تعریف از تالاراشون میگفتن برین داخل روهم ببینین شاید پسندیدین ماهم میرفتیم وبعداز میوه وشیرینی های خوش مزه ای که نوش جان میکردیم میگفتیم باهاتون تماس میگیریم و بعد راه تالار دیگه ای رو درپیش میگرفتیم.خخخخ.اون روز فک کنم حدودسه چهارتا تالار رو رفتیم .تالاراخری هم هرچی به شوهرم گفتم بیا شام هم بخوریم بعد بریم گوش نکرد گفت خسته شدم بسه.
عضویت: 1390/02/07
تعداد پست: 952
همسر من که یکی از سرگرمیاش اینه که جوراباشو گوله کنه، بعد یه گوشه رو نشونه بگیری و پرتشون کنه اونجا
مردم و زنده شدم تا درستش کردم
مرا در آغوشت بفشار.... بگذار دل ضعفه بگیرم.... از این همه عاشقانه های محکمِ تو...