شعر نو کوتاه احساسی
نویسنده : علیرضا | زمان انتشار : 27 آبان 1399 ساعت 14:39
۱
دست مرا بگیر
که باغ نگاه تو
چندان شکوفه ریخت که هوش از سرم ربود
من جاودانم
که پرستوی بوسهات
بر روی من دری ز بهشت خدا گشود
اما چه میکنی
دلی را
که در بهشت خدا هم
غریب بود؟!
فریدون مشیری~☆~ شعر نیمایی کوتاه احساسی ~☆~۲
فکر تو عایق سرمای من است
فکر کردم به صمیمیت تو، گرم شدم
خنده کن خنده که با خنده تو
آفتاب از ته دل میخندد
شرم در چهره من داشت شقایق میکاشت
سفره انداخته بودیم و کنارش با هم
دوستی میخوردیم
حرف تو سنگ بزرگی جلوی پای زمستان انداخت
باز هم حرف بزن
عمران صلاحی
☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆۳
اگر آمدی
خبرم کن
در خانه بمانم
که از اندوه نمیرند
شمعدانیهای منتظر و ماهیهای حوض
و لبخندی که به شوق بر لبانم میبندد
که تو بیایی و کسی خانه نباشد
سیدعلی صالحی
☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆۴
پرواز چه لذتی دارد؟
وقتی
زنبور کارگری باشی
که نتوانی
عاشق ملکه بشوی؟
جلیل صفربیگی
☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆۵
به هر که بود و
به هر جا که بود و
هرچه که بود
رجوع کردی
الا دلت
که قطبنماست
محمدرضا شفیعی کدکنی☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆۶
فصل عوض میشود
جای آلو را
خرمالو میگیرد
جای دلتنگی را
دلتنگی
علیرضا روشن
☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆۷
به حرمت نان و نمکى که با هم خوردیم
نان را تو ببر
که راهت بلند است
و طاقتت کوتاه
نمک را بگذار برای من
میخواهم
این زخم
تا همیشه تازه بماند
شمس لنگرودی
☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆۸
جهان
خالیتر از آن است
که جای خالی تو را حس نکنم
و خیال کن
چه خالی شدهام
وقتی حتی خیالت هم
سهم دیگران شده باشد
کامران رسول زاده
←شعر نو کوتاه احساسی→
۹
در زدی
باز کردم
سلام کردی
اما صدا نداشتی
به آغوشم کشیدی
اما سایهات را دیدم
که دستهایش توی جیبش بود
گروس عبدالملکیان☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆۱۰
تا شب نشده
خورشید را
لای موهایت میگذارم
و عاشق میشوم
فردا
برای گفتن
دوستت دارم
دیر است
جلیل صفربیگی
☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆۱۱
اگر تو نبودی
من کاملاً بیکار بودم
هیچ کاری
در این دنیا ندارم
جز دوست داشتن تو
رسول یونان
☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆۱۲
کوه با نخستین سنگها آغاز میشود
و انسان با نخستین درد...
من با نخستین نگاه تو آغاز شدم
احمد شاملو☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆۱۳
نمیخواستم
این عشق را فاش کنم
ناگاه به خود آمدم
دیدم همه کلمات راز مرا میدانند
این است که
هرچه مینویسم
عاشقانهای برای تو میشود
شهاب مقربین
☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆۱۴
یک شب که
هزار شب نمیشود
گره بزن
سیاهی موهایت را
به سیاهی شب
ماهم شو
رسول عظیمی
☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆۱۵
فرقی نمیکند
پنجه طلایی آفتاب باشد
یا انگشتهای خیس باران
این پنجره دیگر
جواب سلام آسمان را نخواهد داد
وقتی قرار نیست
تو از این کوچه بگذری
بهرام محمودی
☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆۱۶
باران میشوم
و در خود میبارم
خورشید میشوم
و در خود میتابم
سبزه میشوم
و در خود میرویم
باد میشوم
و در خود میوزم
خاک میشوم
و در خود فرو میافتم
شب میشوم
و بر خود سایه میافکنم
عشق میشوم
و در خود بر تنهایی خود
میگریم
بیژن جلالی
←شعر نو کوتاه احساسی→
۱۷
خداوندا
تمام حرفهای جهان یک طرف
این راز یک طرف
آیات شما
چه قدر، شبیه به لبخند اوست
شمس لنگرودی
☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆۱۸
تمام پروانهها قاصدک بودند
به هر قاصدکی
راز چشمان تو را گفتم
پروانه شد
تمام پروانهها
ادای چشمان تو را
درمیآورند
چون بغض مرا دوست دارند
کیکاووس یاکیده
☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆۱۹
صدا کن مرا
صدای تو خوب است
صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است
که در انتهای صمیمیت حزن میروید
سهراب سپهری☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆۲۰
بارانی
یا
آفتابی
فرقی نمیکند
در سرم هوای دیدن توست
امید صباغ نو
☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆۲۱
اگر شعرهای من زیباست
دلیلش آن است
که تو زیبایی
گروس عبدالملکیان
☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆۲۲
سرخ میشوی وقتی میشنوی دوستت دارم
زرد میشوم وقتی میشنوم دوستش داری
چهارشنبه سوری راه انداختهایم
سرخی تو از من، زردی من از تو!
همیشه من میسوزم
و همیشه تو میپری
حسین پناهی☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆۲۳
احساس درختی را دارم
که در مسیر
کارخانه چوببری
قرار گرفته است
غلامرضا بروسان
☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆۲۴
با چشمهایت حرف دارم
میخواهم ناگفتههای بسیاری را برایت بگویم
از بهار
از بغضهای نبودنت
از نامههای چشمانم... که همیشه بیجواب ماند
باور نمیکنی؟
تمام این روزها
با لبخندت آفتابی بود
اما دلتنگی آغوشت رهایم نمیکند
به راستی
عشق بزرگترین آرامش جهان است
سیدعلی صالحی
←شعر نو کوتاه احساسی→
۲۵
اشتباه نکن
نه زیبایی تو
نه محبوبیت تو
مرا مجذوب خود نکرد
تنها آن هنگام که روح زخمی مرا بوسیدی
من عاشقت شدم
شمس لنگرودی
☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆۲۶
دنیا کوچکتر از آن است
که گم شدهای را در آن یافته باشی
هیچکس اینجا گم نمیشود
آدمها به همان خونسردی که آمدهاند
چمدانشان را میبندند
و ناپدید میشوند
یکی در مه
یکی در غبار
یکی در باران
یکی در باد
و بیرحمترینشان در برف
آنچه به جا میماند
رد پائی است
و خاطرهای که هر از گاه پس میزند
مثل نسیم سحر
پردههای اتاقت را
عباس صفاری
☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆۲۷
میترسم از عشق
از عشق میترسم
این شعرهای عاشقانه که مینویسم
سوت زدنِ کودک است در تاریکی
شهاب مقربین
☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆۲۸
من قدیمی بودم
پلی
با سی و سه چشمِ گریان
وقتی از من میگذشتی
قصری آتش گرفته
که ویرانیاش را تماشا کردی و رفتی
مقبره پادشاهان
که هُرم سینه بردهها هنوز
درونش زبانه میکشد
دیواری
چینخورده دور خودم
کناره جاده مفروش پروانههای مرده
افسوس
حتی نسیم بال پروانهای میتوانست
به حالم بیاورد
من قدیمی بودم
تو فردا
از من که میگذری
از حالم چه میدانی؟
شهاب مقربین
☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆۲۹
قرارمان
همین بهار
زیر شکوفههای شعر
آنجا که واژهها
برای تو گل میکنند
آنجا که حرفهای زمین افتادهام
دوباره سبز میشوند
وَ دستهای عاشقمان
گره در کار سبزهها میاندازند
قرارمان زیر چشمهای تو
آنجا که شعر
نم نم شروع میشود
مینا آقازاده
☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆۳۰
نان تازه بگیر
به خانهام بیا
دریانورد خسته!
میخواهم لباسهای خیست را
از تنت در بیاورم
شیر گرم کنم برایت
بگویی: شانههایم سکان زندگی توست
و من
پنجرههای این شهر طوفانزده را محکم ببندم
سارا محمدی اردهالی
☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆۳۱
روزگاری است که دنبال کلیدند همه
تو، ولی قفلتر باش مرا
سیدعلی میرافضلی
☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆۳۲
تو
رنگ میدهی
به لباسی که میپوشی
بو میدهی
به عطری که میزنی
معنا میدهی
به کلمههای بیربطی
که شعرهای من میشوند
ساره دستاران
←شعر نو کوتاه احساسی→
۳۳
به کسی که عاشق توست
بگو
هر روز
با زیباترین تعابیر جهان
بیدارت کند
من اینجا هر شب
تو را
با زیباترین تعابیر جهان
به خواب میسپارم
کامران رسولزاده
☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆۳۴
واژههایی که از تو میگویند
عطر غریب ارکیده دارند
این روزها
اگرچه کوتاه شدند شعرهایم
اما نقطهچین ادامه داریست
فریاد بلند سکوتی خیس
در حنجره خسته دردهایم
دنیا غلامی
☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆۳۵
شعر چیزی نیست
لحنِ گفتن «دوستت میدارم» است
من
لال و کور و فلج و بیدست و پا شوم اگر
شعر نتوانم گفت شاید
اما دوستت خواهم داشت حتماً
علیرضا روشن
☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆۳۶
این برگهای زرد
به خاطر پاییز نیست
که از شاخه میافتند
قرار است تو از این کوچه بگذری
و آنها
پیشی میگیرند از یکدیگر
برای فرش کردن مسیرت
گنجشکها
از روی عادت نمیخوانند
سرودی دستهجمعی را تمرین میکنند
برای خوشآمد گفتن
به تو
باران برای تو میبارد
و رنگینکمان
ایستاده بر پنجهی پاهایش
سرک کشیده از پسِ کوه
تا رسیدن تو را تماشا کند
نسیم هم مُدام
میرود و بازمیگردد
با رؤیای گذر از درز روسری
و دزدیدن عطر موهایت!
زمین و عقربه ساعتها
برای تو میگردند
و من
به دورِ تو!
یغما گلرویی☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆۳۷
گفتند
شعرهای من
جوشش دریاست
خروش رود
بیشک
کمی بالاتر
به چشمهای میرسند
که تو هستی
گروس عبدالملکیان
☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆۳۸
خیال نکن
اگر برای کسی
تمام شدی
امیدی هست
خورشید
از آنجا که غروب میکند
طلوع نمیکند
افشین یداللهی☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆۳۹
خوبم...
درست مثل مزرعهای که
محصولش را ملخها
خوردهاند
دیگر نگران داسها نیستم
فریبا عربنیا
☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆۴۰
نیوتن اگر جاذبه را درست میفهمید
معشوقه اش از درخت متنفر نبود
و در دفتر خاطراتش نمینوشت:
«اشکهای من هم به زمین میافتاد
اما تو سیب را ترجیح دادی!»
هومن شریفی