خاطرات دعوا در بارداری
نویسنده : رضا قربانی | زمان انتشار : 10 شهریور 1400 ساعت 19:47
عضویت: 1395/07/29
تعداد پست: 1
منم چند بار با شوشو دعوام شده کلی همدیگه رو رنگ کردیم بیچاره نی نی
عضویت: 1395/06/17
تعداد پست: 554
منم جاری بزرگم یه آشغال به تمام معناس تو عید دیدنی که تقریبا 5ماه تموم بودم جلوی پدر شوهر و مادر شوهرم کلی بهم فحش داد و از خونه بیرون کرد اما خدارو صدهزار بار شکر و به کوری چشم جاری سلیطه ام بچم سالم بدنیا اومد و الانم به لطف خدا مشکلی نداره و روحیاتشم خوبه
خواهش میکنم برای شادی روح پدرم یه صلوات بفرستین.ممنون.ان شاء الله خدا سایه پدرو بالای سر همه دخترای سرزمینم نگه داره
عضویت: 1395/07/12
تعداد پست: 4
سلام دوستان اینا رو که خوندم داغ دلم تازه تر شد منم افسردگی شدید بارداری داشتم خصوصا تو سه ماهه اول فقط و فقط خدا میدونه و نه کس دیگه..فقط خدا میدونه شب و روزم چطوری سپری میشد و چه عذاب و شکنجه روحی تحمل میکردم صبحم با گریه و اشک چشم شب میشد و فقط و فقط اشک چشم و خون دل انیس و همدم من بود از صبح تا شب... خیلی عذاب میکشیدم چند بار کارم به خودکشی کشید ولی فقط و فقط بخاطر گناه بسیار بزرگ و غیر قابل بخشش این کار مانعم شد و گرنه حتما و حتما بخدا الان هم اگه گناه نباشه همین لحظه خودم رو اونم به طرز فجیعی میکشم الان که ماه هشتم بارداری ام...شوهرم هم عوض اینکه کنارم باشه و کمکم کنه روبروم جبهه میگیره و همش جنگ و دعوا همین هم افسردگیم رو تشدید و تشدید میکنه بهش حق هم میدم منم عصبی و تحریک پذیر و بدخلق شدم اما اون درک نمیکنه که همه اینها ناشی از افسردگی بارداریه و دست خودم نیست عوض اینکه دستمو بگیره پام رو میگیره که بیشتر بخورم زمین
میدونستی با بیمه میتونی
عضویت: 1395/08/21
تعداد پست: 187
منم ماه هفتمم،از ماه اول تا حالا یه عالمه دعوا داشتیم سر بچه اولم هم همینطور بودیم،تو بارداری اولم دو سه بار از شوهرم کتک خوردم و دیگه هیچ علاقه ای به باردارشدن نداشتم اما دوباره ناخواسته باردار شدم که خیلی بدتر از اولی بود این دفعه هم چند بار کتک خوردم از خودم و شوهرم متنفرم فقط دلم به حال این طفلای معصوم میسوزه
حِس پَرواز میده راه رَفتَنِ کِنارِت
عضویت: 1394/03/05
تعداد پست: 4
من به عنوان یه مادر متاسفم که با این شرایط بچه دار میشید و یکی دیگه رو هم بدبخت میکنید.این خودخواهیه وقتی اینقدر مشکل دارید با شوهراتون بچه دار شدنتون چیه؟ از ماست که بر ماست
1922
عضویت: 1395/11/11
تعداد پست: 209
چه بد
خداجونم مرسی...دیگه دستاش تودستامه
عضویت: 1396/01/16
تعداد پست: 819
چی میگی رومانی واقعاً برات متاسفم که نفست از جای گرم بلند میشه و میای اینجا این حرفو میزنی... امثال شما که شوهراتون تو هر تایمی از زندگی لی لی به لاییتون گذاشتن اصلاً چی می فهمین ازین حرفا که خودتونو مدعی العلوم می دونید و به خودتون اجازه میدین نظر بدین... واقعاً متاسفم...
من به شخصه مشکلی با شوهرم نداشتم ولی از وقتی باردار شدم همش تو قیافس .. همش ناراحته ... همش درداشو علم می کنه که بگه از درده ... اما بعد این همه سال میدونم ... دیروز جلو خونوادم چنان کاری کرد که هیشکی نتونست شامشو بخوره... امروزم از صبح یک کلمه باهام حرف نزده و من مطمئنم تا چند روز این قضیه ادامه داره...تازه تو خوشبینانه ترین حالت اگه دیگه به رخم نکشه....
امروز بدجوری دلم شیر می خواست ... لباس پوشیدم برم بخرم.... با لحن تحقیر آمیزی گفت بشین خودم می خرم، بدشم گرفت خوابید ... الان 8 شبه و هنوز خوابه و نرفته...
نمی تونم گریه نکنم واقعاً نمی تونم... دلم خیلی پره...
عضویت: 1396/02/13
تعداد پست: 19
چی میگی رومانی واقعاً برات متاسفم که نفست از جای گرم بلند میشه و میای اینجا این حرفو میزنی... امثال شما که شوهراتون تو هر تایمی از زندگی لی لی به لاییتون گذاشتن اصلاً چی می فهمین ازین حرفا که خودتونو مدعی العلوم می دونید و به خودتون اجازه میدین نظر بدین... واقعاً متاسفم...من به شخصه مشکلی با شوهرم نداشتم ولی از وقتی باردار شدم همش تو قیافس .. همش ناراحته ... همش درداشو علم می کنه که بگه از درده ... اما بعد این همه سال میدونم ... دیروز جلو خونوادم چنان کاری کرد که هیشکی نتونست شامشو بخوره... امروزم از صبح یک کلمه باهام حرف نزده و من مطمئنم تا چند روز این قضیه ادامه داره...تازه تو خوشبینانه ترین حالت اگه دیگه به رخم نکشه....امروز بدجوری دلم شیر می خواست ... لباس پوشیدم برم بخرم.... با لحن تحقیر آمیزی گفت بشین خودم می خرم، بدشم گرفت خوابید ... الان 8 شبه و هنوز خوابه و نرفته...نمی تونم گریه نکنم واقعاً نمی تونم... دلم خیلی پره...
عزیزدلم من هم با شما موافقم چرا بعضی ها درک نمی کنن نمی دونم انشالله اینجور افراد همیشه خوشحال باشن تا بتونن باهمسراشون خوش باشن..
من هم مشکل شما رو دارم و مرتب با همسر دعوا می کنم امیدوارم خدا خودش مواظب بچه هامون باشه من برای شما دعا می کنم شما هم برای من...
عضویت: 1396/01/16
تعداد پست: 819
عزیزدلم من هم با شما موافقم چرا بعضی ها درک نمی کنن نمی دونم انشالله اینجور افراد همیشه خوشحال باشن تا بتونن باهمسراشون خوش باشن..من هم مشکل شما رو دارم و مرتب با همسر دعوا می کنم امیدوارم خدا خودش مواظب بچه هامون باشه من برای شما دعا می کنم شما هم برای من...
عزیزم ایشالا حل میشه ... توکلت به خدا ...
عضویت: 1396/02/27
تعداد پست: 1
سلام منم تا الان که ماه هفتم هستم خیلی گریه و جنگ و دعوا با شوهری کردم دلم واسه پسرم خیلی میسوزه
1911
عضویت: 1395/11/03
تعداد پست: 5
منم تو محیط کار خیلی اذیت شدم. یکی از همکارام خیلی واسم زد و اذیتم کرد. به حق فاطمه زهرا خدا خودش بذاره تو کاسش
ان شاا.. متاسفانه از این مدل آدم های از خدا بی خبر همه جا هست...
امام صادق (ع): مکارم ده تاست، اگر مى توانى آنها را داشته باش ... ، استقامت در سختى ها، راستگويى، امانتدارى، صله رحم، ميهمان نوازى، اطعام نيازمند، جبران كردن نيكى ها، رعايت حق و حرمت همسايه، مراعات حق و حرمت رفيق و در رأس همه، حيا.
عضویت: 1396/02/24
تعداد پست: 5
سلام مامانای عزیز. من اولای بارداریمه. شوهرم اذیتم میکنه و میزنتم و باهام دعوا میکنه. همین امشب هم یه سیلی زد تو صورتم و گریه کردم و همش سر درد دارم. خدا کنه روی بچم تاثیر بدی نزاره و نی نیم با سلامت جسمی و روانی داشته باشه. انقدر این مردا بیشعورن که حداقل مراعات زن باردارو نمیکنن و این چنین رفتارایی میکنن.
عضویت: 1396/02/09
تعداد پست: 663
سلام مامانای عزیز. من اولای بارداریمه. شوهرم اذیتم میکنه و میزنتم و باهام دعوا میکنه. همین امشب هم ی ...
وای کنک میزنن،منو بگو فک میکردم غم عالم تودلمه،چقدر ناشکرم من
عضویت: 1396/02/02
تعداد پست: 3
سلام من۷ هفته باردارم وشوهرم اصلا درکم نمیکنه به سختی وکلی دوادرمون کردن باردارشدم وشوهرم باهام دعوامیکنه که خانوادمو بیشتر ازاون دوست دارم .تاگریه کردم ازم معذرت خواست ولی من حس میکنم رو بچه تاثیر گذاشته .خیلی حساس شدم شوهرم چندتا پرنده زینتی داره که من ازشون متنفرم همیشه باید دست به جارو یادستمال باشم وخونه رو تمیز کنم .خسته شدم نمیدونم چیکارکنم ازشر اینا راحت بشم دارم افسردگی میگیرم????
عضویت: 1396/02/02
تعداد پست: 3
خیلی ناراحتم تاحالا انقدر از شوهرم بدم نیومده بود ولی الان حس میکنم ازش متنفرم
1904
عضویت: 1396/02/28
تعداد پست: 56
مامانی عزیز سلام
اروم باشین. خدا هدیه بزرگی رو داده بهتون. بخاطر اونا خونسرد باشین. زندگی پستی و بلندی داره. الان باید مواظب گلهای زندگیتون باشین
عضویت: 1393/04/19
تعداد پست: 417
وای منم دیروز ی عالمه گریه کردم یکم هم زدم تو سر و صورتم حالا نگرانم بچه ام چیزیش نشه من شوهرم خیلی خوبه بخاطر حرف ی نفر بچه ها باعث سقط نشه من عاشق بچه ام هستم
عضویت: 1396/03/23
تعداد پست: 2068
سلام مامانای عزیز من تازه عضو سایت شدمم..مطالبتون رو خوندم در مورد استرس و نگرانی روی اکثر بچه ها تاثیر میزاره .مادرم وقتی سر خواهر کوچیکم باردار بود تحت فشار زیادی بود همش حرص میخورد حای وقتی خواهرم دنیا اومد شیر حرص داد بهش الان خواهرم ۱۸ سالشه فوق العاده عصبیه طوری که اصلا نمیشه باهاش حرف زد زود از کوره درمیره .این مسئله ژنتیکی نیست چون نه توی خانواده و نه فامیل فرد عصبی داریم...واقعا این مسئله بستگی به آرامش مادر داره
به یاد پارسال دوران بارداریم?
عضویت: 1395/12/14
تعداد پست: 7559
من اصلا دعوا و ناراحتی ندارم خدا رو شکر با شوهرم ولی احساس میکنم از وقتی باردار شدم خیلی حساس شدم و لوس تر.همش فکرای منفی میاد توی ذهنم نمیدونم چرا گاهی گریه میکنم از این حالاتم همش به شووهرم گیر الکی میدم خیلی بد اخلاق شدم
برا سالم و صالح بودن نی نی م یه صلوات میفرستین؟❤
عضویت: 1390/10/28
تعداد پست: 8268
سلام من قبلا عصبي بودم الانم هستم ولي بدون دليل خيليا باهام دعوا ميكنن بيشتر مرداي غريبه مثل راننده تاكسي و فروشنده ها انگار ازم بدشون مياد
دلم به مستحبی خوش است که جوابش واجب است: السلام علیک یا علی بن موسی الرضا*** اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی الامامِ التّقی النّقی و حُجّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِکَ