وقتی در آغوش توام
نویسنده : نادر | زمان انتشار : 08 مرداد 1398 ساعت 00:09
فقط یک بار نگاهم کن
چایت را تلخ ننوش!!
فقط یک بار نگاهم کن
تمام قندهای دلم را برایت آب میکنم…
نوشته شده در پنجشنبه هفتم آذر ۱۳۹۲ ساعت 15:24 توسط سارا |
****هيس****
هیس… حواس تنهایی ام را
با خاطرات باتو بودن پرت کرده ام
…بگو کسی حرفی نزند…
بگذار لحظه ای آرام بگیرم…
نوشته شده در پنجشنبه هفتم آذر ۱۳۹۲ ساعت 15:11 توسط سارا |
******بيقراري******
یه وقتایی
که دلت گرفته
بغض داری
آروم نیستی!
دلت براش تنگ شده..
حوصله هیچکسو نداری!
یاد لحظه ای بیفت که
اون همه بی قراری هاتو دید
اما..چشاشو بست و رفت
نوشته شده در پنجشنبه هفتم آذر ۱۳۹۲ ساعت 14:52 توسط سارا |
*******تاراج و دزد شبهای من **********
يک بوسه گرفت و برد لب های مرا
ازبستر من ربود شب هــــــــای مرا
ترسم که اگر تنــــــــــم بدستش برسد
تاراج کنـــــــــد صبر طلب های مرا...
نوشته شده در چهارشنبه ششم آذر ۱۳۹۲ ساعت 14:8 توسط سارا |
***قبلـــــه گــاه***
درست وســـــط پیشانـــی ات
می شـــود قبلـــــه گــاه لبـهــای مــــــن
بـــــــوسه هــایـــــم را همان جــا حوالـــــه می کنـــــم...!
نوشته شده در چهارشنبه ششم آذر ۱۳۹۲ ساعت 14:5 توسط سارا |
***تنهایی***
… … به خودت می آیی ,
یادت می آید دیگر نه کسی است که از پشت بغلت کند ,
نه دستی که شانه هایت را بگیرد ,
نه صدای که قشنگ تر از صدای دریا باشد
اسم این تنهایی است….
تنهایی ام را با کسی قسمت نخواهم کرد…
یکبار قسمت کردم…
چندین برابر شد!
نوشته شده در چهارشنبه ششم آذر ۱۳۹۲ ساعت 13:52 توسط سارا |
***آغازی دوباره***
مدتـــــهاســـــت، دلـــــم !
شــــروعـــــی تــــازه میخـــــواهـــــد.
تو بیـــــا مـــــرا دوبــــــاره آغــــاز کـــــن ...
نوشته شده در چهارشنبه ششم آذر ۱۳۹۲ ساعت 13:34 توسط سارا |
&(&(&(&باران و عشق و تنهایی&)&)&)&
بارانهای پاییزی بی منت خود را به زمینیان عرضه میکنند
چون میدانند که با ترنمشان ،عاشقی را زیباترجلوه میکنند
و باید اموخت
که عشق ورزیدن این نیست که جا خالی هاش را با تو پر کنه
اینه که بخاطر تو جا خالی کنه
حتی به اندازه یه اغوش گرم زیر باران
نوشته شده در چهارشنبه ششم آذر ۱۳۹۲ ساعت 13:28 توسط سارا |
عاشقانه های من
آغوش گرم و مهربونت رو دوست دارم.
آرامش اون لحظه که تو اوج بیقراریم بغلم میکنی
ودر آرامشت غرقم میکنه
و همه ی نا آرومی هام رو تو آغوشت از بین میبره دوست دارم.
نوشته شده در چهارشنبه ششم آذر ۱۳۹۲ ساعت 13:17 توسط سارا |
***یک فنجان چای***
هی تو !
هنوز هم آغوشت همچون لحاف کرسی حرارت دارد؟
آغوش گرم،
1 فنجان چای
و 1 کاغذ بی خط ...ب
رای ثبت بی پایان عشق
میهمانم کن.
نوشته شده در چهارشنبه ششم آذر ۱۳۹۲ ساعت 13:13 توسط سارا |
(((:آغوش گرم تو:)))
زیبـا تــریـن حسِ دنیاست
پناه بردن بـــه آغوش گــرم تــو .....!
نوشته شده در چهارشنبه ششم آذر ۱۳۹۲ ساعت 12:56 توسط سارا |
عاشقانه های من
کاش می توانستم بنویسم آنچه در قلبم می گزرد
کاش می توانستم بنویسم از لرزش قلبم به هنگام دیدن چشمانت
می خواهم بنویسم اما هر بار
با انبوهی از کاغذ های مچاله شده روبرو می شوم
می ترسم بنویسم و نوشته هایم لایق عشق تو نباشد
عشق... تردید... ترس
این سه واژه تمام وجودم را در بر گرفته
چشمهایم را می بندم
و مثل همیشه به رویاهای شیرین فکر میکنم
اما هر بار کابوسی وحشتناک رویاهایم را در هم می شکند
و من هر بار گریه کنان در جستجوی آغوش تو
در آغوش اشک هایم به خواب می روم...
نوشته شده در چهارشنبه ششم آذر ۱۳۹۲ ساعت 11:39 توسط سارا |
*** بغل کن مرا ***
آغوش تـــــــــــــــو..♥ مترادف امنیته.....
آغوش تو.......
ترسهای منو می بلعه..♥
لغت نامه ها دروغ می گفتن......
آغوش تو.....
یعنی پایان سردی........
یعنی آغاز عاشقانه ترین نگاه....
آغوش تو یعنی "من" خوبـــــــــــــــم!
نری یه وقت! من از رفتنها میترسم...
بغلم کن....
نوشته شده در چهارشنبه ششم آذر ۱۳۹۲ ساعت 11:37 توسط سارا |
عاشقانه های من
تن سردرگمی هام رو تو آغوشت مداوا کن
نوشته شده در چهارشنبه ششم آذر ۱۳۹۲ ساعت 11:35 توسط سارا |
*** شبهای من ***
شبهای من همیشه از آغوش تو پرند
وقتی پر اند از تو ورای تصورندچشمان تو سیاهی را گر گرفته اندخورشید را به باد تمسخر گرفته اندبرقی که چشمهای تو دارد فریب نیستاز چشمهات هرچه بگویی عجیب نیستتقصیر ماه نیست اگر مست می شوممن هر روز از حضور تو سر مست می شوم
نوشته شده در چهارشنبه ششم آذر ۱۳۹۲ ساعت 11:33 توسط سارا |
***گرمی آغوش تو***
آغوش تو که باشد….
خواب دیگر بهانه ای برای خستگی نیست…!!
وتپش های قلبت می شود لالایی کودکانه ام…
من فقط در آغوش تو آرومم....
آروم منو در آغوش بگیر....تا آروم بشم...تا چشامو ببندمو باهات به رویاها برم.....
نوشته شده در چهارشنبه ششم آذر ۱۳۹۲ ساعت 11:28 توسط سارا |
***آغوش تو مال من است***
چـقــدر بـگـــویـم ؟
قــرص آرامـم نـمـــی کــنــــد …آغـــوش تــــــــــــــو ..تـنـهــــا آرام بـخــش ِ مـــــن اسـت .. !!
نوشته شده در چهارشنبه ششم آذر ۱۳۹۲ ساعت 11:25 توسط سارا |
***بغلت رو میخوام***
یه وقتایی لازم نیست حرفی زده شه بین دو نفر…همین که دستت رو آروم بگیره….. یه فشار کوچیک بده….. این یعنی من هستم تا آخرش….. همین کافیه….!
نوشته شده در چهارشنبه ششم آذر ۱۳۹۲ ساعت 11:11 توسط سارا |
:(((دعای عشق))):
دعــــای بـــاران چــــرا ؟ دعــــای عشـــــــق بــخـــوان ! ایـــن روزهــا دلـــها تشــنه تــرند تـــا زمیــــن ، …… خـــدایــــــــا….. کمــــی عشـــــــق ببــــار
نوشته شده در چهارشنبه ششم آذر ۱۳۹۲ ساعت 11:6 توسط سارا |
***فاجعه یعنی...***
فاجعه یعنی آنقدر در تـــــ♥ـــو غرق شده ام که از تلاقی نگاهم با دیگری احساس خیانت می کنم! عشق یعنی همین!!!
نوشته شده در چهارشنبه ششم آذر ۱۳۹۲ ساعت 10:57 توسط سارا |
***چشمان تو***
عاشق خیره شدن توی چشمای توام عاشق حس کردن عطر موهای توام توی این دیوونگی من خودم پای توام من تو دنیای توام محو چشمای توام
نوشته شده در چهارشنبه ششم آذر ۱۳۹۲ ساعت 10:36 توسط سارا |
***حس قشنگیه***
حس قشنگیه
یکی نگرانت باشهیکی بترسه از اینکه یه روز از دستت بده.سعی کنه ناراحتت نکنه،وقتی ازش جدا میشی :پیام بدهعزیزدلم رسید؟قشنگه :یهوبغلت کنه،یهو.. توی جمع.. درگوشت بگه دوست دارم!بگه که حواسم بهت هست.ازت حمایت کنه..
نوشته شده در چهارشنبه ششم آذر ۱۳۹۲ ساعت 10:33 توسط سارا |
***نمیدانم***
نـمـیـدانـم چــرا چــشمـانــم گــاهـی بـی اخــتـیـار خــیـس مـی شـونـد
مـیـگـویـند حـساسـیـت فـصـلی اسـت
آری مـن بـه فـصـل فـصـل ایــن دنـیـای بــی تـو حـسـاســم . . .
نوشته شده در چهارشنبه ششم آذر ۱۳۹۲ ساعت 10:28 توسط سارا |
یعنی میشود ؟؟؟؟؟؟
یـﮧ موقعی هست که هی از خودت میپرسی
اونم دلش برام تنگ میشـــﮧ یا نـــﮧ ؟! ..
یا همینقد که دوســش دارم دوسم داره یا نـــﮧ ..
یا اصن بهم فکر میکنــﮧ یا نـﮧ ؟؟
یـﮧ دفعـﮧ گوشیت زنگ میخوره ..
وقتی عکسشو روی گوشـــــیت میبینی ....
بـﮧ جواب همــﮧ سوالات میرسـی ..
انگار بهترین لحظــــــﮧ دنیاس
یعنی میشود
روزی برسدکه بیاییمرا در آغوش بگیریبخواهم از تو گله کنمتو بگویی هییییس …همه ی کابوس ها تمام شد …
نوشته شده در چهارشنبه ششم آذر ۱۳۹۲ ساعت 10:19 توسط سارا |
شعر عاشقانه
برای زن که نباید زیاد شعر نوشت ، باید برایش مدام شعر خواند .
مهم نیست که شعر مال او باشد یا نه ، زن دوست دارد معشوقش برایش شعر بخواندو وقتی در شعر حرفی از بوسه می آید اورا ببوسد
نوشته شده در سه شنبه پنجم آذر ۱۳۹۲ ساعت 16:39 توسط سارا |
***آتش گرفتم ***
خوبیهاست که باعث میشه آدما دلتنگ بشن ، به خاطر همه ی خوبیات یه عالمه دلتنگتم !
عشقو باید باور کرد
بوسه رو باید حس کرد
احساسو باید لمس کرد
امــــــــــــــــــا ….
دوست داشتنو باید ثابت کرد …
نوشته شده در سه شنبه پنجم آذر ۱۳۹۲ ساعت 16:30 توسط سارا |
***هوس کرده ام***داغ ترین آغوش***
هوس کرده ام...
که تو باشی من باشم
و هیچکسی نباشد
آنگاه
داغ ترین آغوش را
از تنت
و شیرین ترین بوسه را
از لبانت
بیرون بکشم
به تلافی
تمام روزهایی که میخامت اما نیستی...
نوشته شده در سه شنبه پنجم آذر ۱۳۹۲ ساعت 16:3 توسط سارا |
***یادش به خیر***
حــَـرفــَـت کــِهــــ مــــیـشــَـود بـــاخـَــنـــده مـــیــگــویــَـم:
يــــادَشـــ بــِخــِــيــر
فـــَـرامــوشــَــشـــ كـــــَـردَم
امــا نــِـمــيـــدانــَـنـــد هـــَـنــــوز هـــَم كـــَســي اشــتـــِـبـــاه تـــــَمــــاس
مـــــيــــگـــيــرَد ســُـســــت مــــيــشــــَـوم كــــه نـــَكـــُـنـــَـد
"تـــــو بـاشـــي"
آمدنت را حيران بنگرم
يا رفتنت را مات بمانم؟
باد آورده را باد مي برد قبول!
دلم را كه باد نياورده بود...!!
نوشته شده در سه شنبه پنجم آذر ۱۳۹۲ ساعت 15:59 توسط سارا |
***تنگی حلقه عشق***
حلقه بازوانت
تنگ تر میشود
و من...
آزادتر گم میشوم
میان دنیایی که
فقط
اندازه یک "من" جا دارد.
نوشته شده در سه شنبه پنجم آذر ۱۳۹۲ ساعت 12:0 توسط سارا |
****بوسه در جنگلی ناشناس****
بعضي چيزا تا ابد توي ذهنتون حک ميشه
اولين بوسه
اولين صبحي که توي آغوش کسي که دوس دارين بيدار ميشين
اولين عشق
حواستون باشه با کسي بسازينش که بعدن داغون نشين.....!
خسته تر از آنم که لیوانی چای آرامم کند...............
دلم آغوش گرم تو را میخواهد................
در جنگلی ناشناس.............
وقتی که آسمان از لابه لای شاخه ها سرک میکشد...........
نوشته شده در سه شنبه پنجم آذر ۱۳۹۲ ساعت 11:38 توسط سارا |