وقت افطار از دیدگاه قرآن وسنت
بسم الله الرحمن الرحیم
تمام مسلمانان اتفاق دارند بر اینکه خدا وند متعال روزه ماه مبارک رمضان را بر بندگان واجب قرارداده است .در اصل وجوب روزه رمضان بین مسلمانان اختلافی نیست ،لیکن این جا هم مثل ابواب دیگر فقه ،اختلاف پیدا شده است .باوجود اینکه خود قرآن کریم هنگام روزه گرفتن وزمان افطار را تعیین کرده است ،قرآن مجید بین مسلمین بزرگترین ومعتبر ترین دلیل از ادله است ،ولی متاسفانه در فهم ودرک معنای قرآن وبرداشت از آن اختلاف رخ داده است .گروهی از علمای اسلام محض غروب خورشید را زمان نماز مغرب وافطار می دانند وگروه دیگر علاوه برغروب خورشید در مغرب از بین رفتن سرخی از طرف مشرق را هم شرط برای داخل شدن شب وزمان نماز مغرب وافطار می دانند .تاسف از اینکه باوجود قرآن واحادیث فراوان وسیره اهلبیت (ع )پیامبر(ص) واصحاب ذی وقار ،وخلفاءباز هم اختلاف در جامعه اسلامی در این موضوع نباید واقع می شد ولی واقع شده است .توده مردم از کتب وادله اطلاعی ندارند فقط به شنیده ها عمل می کنند ،لذا این تحقیق کوشیده است که شناخت وقت واقعی افطار ونماز مغرب با چه علامت ها ونشانه هایی ممکن است ؟مفسران ،محدثان ،وفقیهان ،چه علایم ونشانه هایی را برای عموم مردم مطرح کرده اند تا وقت واقعی افطار شناخته شود ، همه را جمع کرده با الفاط آسان بیان کند.
این مقاله یک مقدمه وسه فصل دارد،فصل اوّل وقت افطار از دیگاه قرآن که در دوبخش تقسیم می شود .بخش اوّل دیگاه های مفسران شیعه وبخش دوم دید گاه های مفسران اهل سنت ،فصل دوم وقت افطار از دیگاه سنت ،احادیث شیعه ،وسنی ،وسیره خلفا ءراشدین ،فصل سوم وقت افطار از دیگاه فقهاء شیعه ،وفقهاء اهل سنت ،ودر پایان نتیجه وجمع بندی مطالب ،بیان شده است .خداوند کریم همه مارا توفیق فهمیدن وفهماندن معنای واقعی وحقیقت قرآن کریم واحادیث شریف عطا فرماید آمین.
هیچ شک وتردیدی در میان مسلمانان وجود ندارد که خدای دانا وحکیم حکم وجوب روزه رانازل فرموده است ؛وقت آن را هم تعیین نموده است ؛برای روشن شدن این مطلب دیدگاه های مفسران شیعه وسنی را جویا می شویم .تا مساله مورد نیاز واضح شود .
قرآن کریم وقت روزه گرفتن ووقت افطار را بیان کرده است چنانکه می فرماید :
َ« وکُلُوا وَ اشْرَبُوا حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الْخَیْطُ الْأَبْیَضُ مِنَ الْخَیْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّوا الصیامَ إِلَى اللَّیْلِ» .[1]
. ورواست که بخورید و بیاشامید تا آنگاه که خط سفیدى روز از سیاهى شب در سپیده دم پدیدار گردد، پس از آنکه روزه را به پایان برسانید تا اوّل شب[2]
آنچه از آیه شریفه به دست می آید این است که خوردن وآشامیدن جایز است از اوّل شب تا پدیدار شدن خط سفیدی روز از سیاهی شب در سپیده دم پدیدار گردد .
«آنچه از روایات اسلامی استفاده می شود این است که از آغاز نزول حکم روزه ،مسلمانان تمام شب خوردن وآشامیدن حق نداشتند ،چنانکه در تفسیر نمونه آمده است مسلمانان تنها حق داشتند قبل از خواب شبانه غذا بخورند ،چنانچه کسی شب به خواب می رفت وسپس بیدار می شد خوردن وآشامیدن بر او حرام بود .،اما این حکم بعدا با نزول این آیه شریفه برداشته شد وبه مسلمانان اجازه داده شد که در تمام شب می توانند غذا بخورند وبا همسران خود آمیزش جنسی داشته باشند» .[3]
این آیه شریفه زمان روزه را بیان می کند ،وقت اوّل روزه را این بخش از آیه شریفه
«وَ کُلُوا وَ اشْرَبُوا حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الْخَیْطُ الْأَبْیَضُ مِنَ الْخَیْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ»- «و بخورید و بیاشامید تا براى شما در سپیده دم رشته سپید (سپیده) از رشته سیاه (تاریکى شب) بازشناخته شود.»
تبین می کند ،یعنی به مسلمانان اجازه می دهد که در تمام طول شب از خوردنیها ونوشیدنیها استفاده کنید ،با این اجازه وقت روزه گرفتن را هم بیان می نماید ((حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الْخَیْطُ الْأَبْیَضُ مِنَ الْخَیْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ))در واقع این دومین حکم آیه بود .[4]بعد آیه شریفه به بیان حکم سوم پرداخته ومی گوید ((ثُمَّ أَتِمُّوا الصیامَ إِلَى اللَّیْلِ))سپس روزه را تا شب تکمیل کنید ،در تفسیر نمونه می فرمایند ((این جمله تاکیدی است بر ممنوع بودن خوردن ونوشیدن وآمیزش جنسی در روزها برای روزه داران ،ونیز نشان دهنده آغاز وانجام روزه است که از طلوع فجر شروع وبه شب ختم می شود))[5]
اما در مورد واژه« فجر »که در آیه شریفه آمده است دومصداق دارد :فجر کاذب وفجر صادق .علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می فرماید ((فجراوّل که آنرا کاذب می گویند چون دوام ندارد ،عبد از اندکی ازبین می رود ،وشکلش شکل دم گرگ است ،وقتی آنرا بالا می گیرد ،وبه همین جهت آن را ذنب السرحان می نامند .عمودی از نور است که در آخر شب در ناحیه شرقی افق پیدامی شود ؛واین وقتی است که فاصله خورشید از دایره افق به هیجده درجه زیر افق برسد ،آنگاه به تدریج روبه گسترش نهاده از بین می رود ،وچون رسیمانی سفید رنگ به آخر افق می افتد ،وبه صورت فجر دوم در می آید ،که آن را فجر دوم یا فجر صادق می نامند،وبدین جهت صادقش می گویند ،که از آمدن روز خبر می دهد ،ومتصل به خورشید است)) [6] علامه طباطبایی با عبارت دیگری این نکته را توضیح می دهد ((از این جا معلوم شد که مراد از خیط ابیض فجر صادق است وکلمه ((من ))بیانیه است ،وجمله ((حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الْخَیْطُ الْأَبْیَضُ مِنَ الْخَیْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ))از قبیل استعاره است ،یعنی گسترده وافتاده در آخر افق تاریک را تشبیه به رسیمانی سفید ،وتاریکی را تشبیه به رسیمانی سیاه کرده است ، وآن خط سفید مجاور خط سیاه قرار دارد)) [7]
تا این جا اوّل وقت روزه بیان شد وآنچه در باره فجر لازم بود گفته شد .
اما وقت افطار در بخش دیگر آیه شریفه بیان شده است اینکه ((ثُمَّ أَتِمُّوا الصیامَ إِلَى اللَّیْلِ))پس از آن روزه را به پایان رسانید تا اوّل شب، شب از چه زمانی شروع می شود ؟آنچه از فرمایشات مفسرین بدست می آید این است که شب همان بعد از غروب خورشید است .ولی تا زمانی علامت ها ونشانه های واضح تر گفته نشود توده ی مردم از غروب خورشید نمی توانند داخل شدن شب را تشخیص بدهند ،با الفاط روشن تری ونشانه های خاصی باید غروب را تعریف وتبیین کرد تا مطلب روشن شود لذا برای روشن شدن مساله از دیدگاه های مفسران استفاده می شود.
((ثُمَّ أَتِمُّوا الصیامَ إِلَى اللَّیْلِ)) ((لیل )) شب همان بعد از غروب خورشید است ،وعلامت داخل شدن شب ((سقوط))ازبین رفتن سرخی از جانب مشرق است ،وآمدن سیاهی از طرف مشرق است ،مگر اینکه در زمین صاف ومسطح ومبسوط که کوه نباشد داخل شدن شب همان غایب شدن خورشید است .[8]*
((ثُمَّ أَتِمُّوا الصیامَ إِلَى اللَّیْلِ))با وضاحت بیشتری می نویسد: ((اوّل روزه ،طلوع فجر دوم است که آن روشنایی است که به شکل مستطیل در افق پیدا می شود ،وآن را فجر صادق می گویند ونماز صبح از این موقع واجب می شود ،وآخر روزه هم به آمدن شب است وآن هم بعد از غروب می باشد ،وعلامت آن این است که مقداری سرخی که با پنهان شدن خورشید در سمت مشرق بود بوجود می آید ،کم کم ازبین می رود وبجای آن سیاهی پیدا می شود ((موقع افطار))این علامت فقط مخصوص مکانهایی است که کوه وتپه دارد ،اما در افق های باز وبدون کوه وبلندی تنها پنهان شدن خورشید کافی است)) .[9]
4-1-1:سید عبدالحسن طیب:در تفسیر اطیب البیان وقت آخر روزه آغاز شب را با الفاظ واضح تری مرقوم فرموده است ((غایت داخل در مغیا نیست یعنی مدت روزه آخر روز است که باوّل شب وصل می شود که عبارت از استتار تمام قرص خورشید در تمام نقاط شهر از سطح زمین تا بالای کوه است ،وشناخته می شود ذهاب سرخی از طرف مغرب تا بالای سر، یعنی نصف سطح بالا از سرخی خالی شود وسرخی بطرف مشرق بیفتد وبه مجرد غروب شمس که از نظر مذهب عامه وجماعتی از خاصه است نمی توان افطار نمود ))[10]
5-1-1:محمد جواد نجفی :در تفسیر آسان می نویسد : که ((منظور از جمله )) ((ثُمَّ أَتِمُّوا الصیامَ إِلَى اللَّیْلِ))این است که ابتدای وقت روزه بودن از طلوع فجر ثانی است تا شب ،و ابتدای شب بعد از غروب آفتاب می باشد .علامت دخول شب سقوط حره مشرقیه وآمدن سیاهی از طرف مشرق[11]
6-1-1:ابراهیم عاملی :در تفسیر عاملی شب وعلامت های آن را این طور مرقوم فرموده است ((شب غروب خورشید است ،ونشانه آن برای اینکه بخوبی آشکار شود وتردید باقی نماند آن است که قرمزی که طرف مشرق نمودار می شود تمام شود وسیاهی ازهمان طرف نمودار شود)) .[12]
7-1-1:سید حسین حسینی: در تفسیر اثنی عشری می فرمایند :((پس به اتمام رسانیده روزه را تاشب ،که غایت روزه وآخر وقت امساک ،شدن شب که آن غروب آفتاب است وعلامت آن زوال حمره مشرقیه است از سمت راس .واز باب مقدمه علمیه باید یک مقدار پیش از طلوع صبح ویک مقدار از مغرب داخل شود از باب احتیاط یقین به حد واجب ))[13]آنچه از دیگاه مفسران بدست می آید این است که از فجر تاشب روزه واجب است .قبل از فجر وبعد از مغرب روزه واجب نیست ،اما از آیه شریفه حرام بودن روزه بعد از غروب چنانچه بعضی قایل به کراهت وبرخی حرام شده اندو برخی دیر افطار کردن را تعبیر به کراهت روزه کرده اند .وگاهی تعبیر به روزه اتصال کرده اند بدست نمی آیدچون از آیه شریفه وجوب فهمیده می شود اما حرام بودن وکراهت بودن روزه بعد از غروب فهمیده نمی شود ؛قرآن کریم حدوحدود وجوب روزه را بیان کرده است از چه زمانی شروع شود وچه زمانی به پایان رسد .ولی بعد از غروب اگر دیرتر کسی افطار کردحرام ومکروه شدن روزه را نمی فهماند .در این زمینه سخن کتاب آیات الاحکام کنزالعرفان را مطرح می کنیم .
8-1-1:فاضل مقداد:این مساله را بیشتر باز کرده است ،((ثُمَّ أَتِمُّوا الصیامَ إِلَى اللَّیْلِ)) ((این جمله حدوحدود زمان پایانی صوم را بیان می کند تا معلوم شود که روزه در شب حرام است ،وهم چینن روزه وصال ((متصل شدن روزه به شب))حرام است ،چه آنکه ((شب ))غایت برای صوم است ،وغایت هر چیزی باید جدای از آن چیز مغیی بوده باشد ؛.بنابر این افطار باید از تحقق لیل باشد یعنی که مقداری از شب را جهت اتصال ،نباید روزه بود .
ایشان این سخن را نمی پسندند ومی فرمایند :دراین سخن ایراد است :زیرا لیل ((شب))غایت ((وجوب صوم ))است نه غایت خود صوم یعنی :تاشب روزه واجب است .اما اینکه در شب روزه جایز نباشد آیه دلالتی ندارد .اگر بگویی که به پایان رسیدن روز،هنگامی ثابت می شود که شب به ظهور پیوندد ،بنا بر این روزه جزئی ا ز شب لازم می باشد .می فرمانید در جواب می گوییم روزه جزئی ازشب ،واجب اصلی نیست بلکه از باب مقدمه واجب می باشد ، واز نظر مذهب شیعه منظور از((لیل))بنابر قول قوی ،از بین رفتن سرخی است که در افق مشرق ظاهر بوده است .گرچه بعضی علماء گفته اند ((شب ))ناپدید شدن خورشید است باید توجه داشت که لازمه دستور به اتمام روزه تا شب ،این است که روزه هر جزئی از اجزای روز،شرط دیگری بوده است وروزه داشتن همه اجزای روز لازم خواهد بود [14] بنابر این دو فرع براین مطلت مترتب می شود چون در تمام روز هر جزئی از آن روزه گرفتن واجب ؛وتخلف از آن حرام ومبطل روزه خواهد بودلذاباید روزه را با یقین کامل به اتمام رساند فاضل مقداد می فرماید :
الف :اگر شخصی روزه داری در هر جزئی از اجزای روز،قصد افطار نماید ،روزه اش باطل می شود ،هر چند از قصد خود برگردد وافطار نکند .
ب:اگر روزه دار مثلا با خوردن ،روزه اش را باطل نماید مابقی روزرا باید روزه باشد وباطل نمودن مانع از روزه مابقی روز نمی شود ،منتهی قضای آن روز واجب می گردد[15]
همه مسلمانان اتفاق دارند بر اینکه روزه از فجر تا غروب واجب است . اختلاف در شب است آ غاز لیل از چه نقطه ای شروع می شود ، دیدگاه های مفسران شیعه بیان شد ، حال دیدگاه های مفسران اهل سنت بررسی می شود .
1_2_1. امام فخر رازی :در تفسیر الکبیر آورده است ((مردم اختلاف کرده اند در اینکه لیل ((شب )) چیست ؟بعضی انتهای روز را با اوّل روز مقایسه کرده اند ، وگفته اند همان طور که اوّل روز به نمایان شدن علامت وروشنی خورشید است اوّل شب هم بر رفتن نشانه وروشنی خورشید است .وباز اختلاف کرده اند:بعضی گفته اند نا بودی قرمزی از طرف مشرق نشانه غروب خورشید وشب است ،عده ای گفته اند :تا به خوبی تاریک نشود وستاره نمایان نشود هنوز روز است .مگر اینکه حدیثی که عمر روایت کرده این گفتار را باطل می کند وعمل فقهاهم بر همین بوده است. [16]
حدیث در بحث روایات خواهد آمد .
2_2_1. علامه زمخشری :در تفسیر الکشاف:در این زمینه وضاحتی نکرده است فقط به عبارت مختصری بسنده کرده است می فرماید:((قالوا :فیه دلیل علی جواز النیه با لنهار فی صوم رمضان ، وعلی جواز تاخیر الغسل الی الفجر ، وعلی نفی صوم الوصال )) ((گفته اند در این آیه دلیل بر جواز نیت روزه رمضان در روز ، جواز تاخیر غسل تا فجر ، ودلیل بر نفی روزه وصال است )) [17].
3_2_1 . علامه قرطبی: لب مطلب ایشان بطور خلاصه ذکر می شود (( اتموا الصیام )) امر است اقتضای وجوب را می کند والی در (( الی الیل )) برای غایت است ، لیل داخل در روز نیست چون لیل از جنس نهار (( روز )) نمی باشد پس خداوند شرط کرد اتمام روزه را تا آشکار شدن شب؛ چنانچه خوردن را جایز کرده تا روز آشکار شود . اقتضای نهی از روزه وصال هم دارد چون لیل غایة صوم است .[18] روش ایشان هم مثل مفسران دیگر اهل سنت نکته ای را باید متعرض می شد نشده است. آنچه را که باید مطرح می کرد نکرده است مراد از لیل چیست ؟
4_2-1 .طبری :در تفسیر خودش در ضمن نقل حدیثی می گوید:که )(رسول خداص فرموده است سه چیز است از سنت من وسنت پیغمبران که پیش از من بودند ، اوّل زودی روزه گشادن چون روز فرو شده باشد دوم دیری سحر خوردن پیش از صبح ، و سوم دست راست بر دست چپ نهادن اندر نماز) )[19]. علامه طبری زود افطار کردن ودیر سحری خوردن را از سنت پیامبر دانسته است ولی پیش از صبح و فرو شدن روز را وضاحت نکرده است با چه نشانه هایی شب به پایان می رسد وشروع می شود توده مردم از کجا باید بدانند چه زمانی افطار کنند وچه وقتی از سحری خوردن دست بکشند ، طبری تنها مطلب را مجمل نگذاشته بلکه دیگر مفسران اهل سنت نیز در این زمینه در میدان بحث جولانی نداشته اند؛ چنانچه مفسران شیعه بحث را پخته تر مطرح کرده اند .
در باب افطار احادیثی به ما رسیده است از جمله در کافی ، من لا یحضره الفقیه ، وسا یل الشیعه، ومرآة العقول که خلاصه این روایات پنهان شدن قرص خورشید واز بین رفتن سرخی از جانب مشرق را وقت افطار ا می داند .
حدیث اوّل :حلبی از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که از امام علیه السلام سوال شد وقت افطار پیش از نماز است یا بعد از آن ؟ فرمود :اگر گروهی با شخص روزه دار باشند که از باز داشتن ایشان از صرف شام بیم کند ، نخست با ایشان روزه را بگشاید ، واگر جز این باشد ،نخست نماز بخواند وپس از آن روزه را بگشاید .[20] علامه مجلسی می فرمایند که مشهور است بین اصحاب مضمون این حدیث دال بر استحباب دارد .[21] آنچه به نظر می رسد همین است که روایت استحباب افطار را بعد از نماز می رساند .
حدیث دوم : برید بن معاویه از امام باقر علیه السلام نقل می کند که فرمود: (( هنگامی که سرخی از این جانب غایب شود یعنی از طرف مشرق پس خورشید غایب شده است در مغرب وغروب کرده است ))[22] . قرص خورشید از مغرب واثر آن از مشرق یا از بلاد شرقیه وغربیه نزدیک آن پنهان واز بین برود .
حدیث سوم : عبدالله بن وضاح میگوید من به عبد صالح(( امام کاظم علیه السلام)) نامه نوشتم : قرص خورشید پنهان می شود ( متواری می شود ) وشب می رسد ، بعد از آن شب((تاریکی )) بیشتر می شود و ارتفاع می گیرد ، خورشید از ما پنهان میشود وسرخی ارتفاع می گیرد به شب ، ونزد ما موذن ها اذان میدهند ،آیا من در این هنگام نماز بخوانم وافطار کنم اگر روزه دار باشم یا انتظار بکنم تا سرخی ای که ارتفاع به شب گرفته از بین برود ؟ پس امام علیه السلام در جواب نوشت من می بینم برای تو انتظار کشیدن را تا حمره برود وتو دینت را حفظ کنی[23] *
حدیث چهارم :شیخ در کتاب من لایحضره الفقیه از امام با قر علیه السلام روایت کرده است که رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمود :((اذا غاب القرص افطر الصائم ودخل وقت الصلاة)) . زمانی که قرص خورشید نا پدید شود ، روزه دار افطار می کند ، وقت نماز داخل میشود [24]. شیخ صدوق بعد از نقل این حدیث می فرمایند پدرم در نامه ای که برایم فرستاده نوشته است که !چون سه ستاره پدیدار شود ، وآنها ستارگانی هستند که با غروب خورشید طلوع می کنند . در آن وقت افطار برای تو حلال است [25].
از این قبیل روایات دیگری هم در این باب نقل شده اند خلاصه ی همه ی اینها برای داخل شدن شب، نا پدید شدن قرص خورشید وذهاب حمره مشرقیه را می دانند، وهمان وقت حلال برای افطار وزمان برای نماز مغرب می باشد .اما پدیدار شدن ستاره ها شاید خیلی محل نداشته باشد چون طلوع ستاره ها معیاری برای داخل شدن شب نمی تواند باشد چون گاهی ستاره قبل از غروب خورشید هم دیده می شود .
عبدالله بن ابی اوفی نقل می کند که ((رسول خدا (ص) با اصحاب در سفر بودند آنحضرت روزه داشتند ،خورشید غروب کرد ،فرمودند افطار آماده کنید گفته شد شما فراموش کردید روزه دارید هنوز روز هست رسول خدا ص فرمودند :هنگامی که دیدید تاریکی شب را از طرف مشرق روزه دار افطار می کند با انگشت ((مبارک)) بسوی مشرق اشاره فرمودند)) [26]*
این حدیث نسبتا طولانی است بطور خلاصه اش ذکر شده است.این حدیث وضاحت دارد بر اینکه تاریکی دیده شود بطرف مشرق وقت افطار شده است تاریکی هنگامی دیده می شود در مشرق قرص خورشید کاملا غروب کرده باشد .
رسول خدا (ص) فرمودند ((هنگامی که تاریکی شب برسد از طرف ((مشرق))وپشت کند روز((پنهان شود روز))از آن طرف ((مغرب))وپنهان شود خورشید ((غروب کند ))سپس روزه دار افطارمی کند[27] .*
رسول خدا (ص) ((با دست اشاره فرموند هنگامی که خورشید پنهان شود از آن طرف ((مغرب))وبیاید شب از آن طرف ((مشرق ))پس روزه روزه دار افطار شد )[28]*
این روایت را صحیح مسلم نقل کرده است والفاظ این حدیث با وضاحت بیشتر بیان شده است دیگر نباید برای خواننده ابهام باقی مانده باشد با اندک دقت می تواند وقت افطار را تشخیص دهد خصوصا کسانی که مقلد نیستند فقد بر احادیث عمل می کنند .
امام ترمذی در باره افطار یک بابی را بسته است ،در ذیل آن می نویسد نبی کریم( ص) فرمودند ((هنگامی که برسد ((بیاید))سیاهی شب از طرف مشرق وپشت کند روز وخورشید پنهان شود سپس شما باید روزه را افطار کنید)) *[29]
ما از این قارئین محترم عرض می کنیم الفاظ احادیث مذکوره را بارها تکرارا بخوانند ،رسول گرامی اسلام (ص) چه قدر با الفاظ واضح وروشن وقت افطار را به امت گفته است، پیامبر اکرم نفرموده به محض غروب آفتاب روزه را افطار کنید چنانچه عادت وعقیده اهل سنت بر این استوار شده است ،آنحضرت به دونکته اشاره فرموده است ،یکی خورشید در مغرب غروب کند دوم از مشرق تاریکی شب ظاهر ونمودارشود ،بخاطر همین علت شیعه به محض غروب آفتاب روزه را افطار نمی کنند بلکه از جانب مشرق ظاهر شدن تاریکی شب را وقت افطار می دانند ،این همان حکمی است که بانی اسلام به همه ما مسلمانان دستور داده است ،حال اگر کسی ضد کند دیگر برای آن علاجی نیست .
شارح بخاری ((نووی ))در فتح الباری می نویسد ((اذا اقبل اللیل من ههنا وادبر النهار من ههنا غربت الشمس فقد افطر الصائم )) [30]
در این حدیث سه امر ذکر شده است :
اوّل: .تاریکی از طرف مشرق حسا ظاهر شود .
دوم :ادبار نهار ((پشت کردن روز))از طرف مغرب حسا باشد چون ممکن است تاریکی شب ازطرف مشرق ظاهر شود ولی نهار موجود باشد، در حقیقت این ظلمت حقیقی نباشد بلکه بخاطر امر دیگری بوده باشد که ضوء((روشن ))خورشید را پنهان کرده ومانع شده باشد پس ادبار نهار نشده باشد .
سوم :غروب خورشید ؛اقبال لیل وادبار نهار هردو بواسطه غروب خورشید باشد نه سبب دیگر،به این خاطر قید آورد ((غربت الشمس ))تا وقتی این سه تا امر نباشند وقت افطار نشده است)) [31]
اکثر علمای اهل سنت می گویند که پیامبر اسلام (ص) فرموده است که با شتاب وعجله افطارشود چنانچه در موطاءا مام مالک آمده است ((لا یزال الناس بخیرما عجلوا الفطر))[32]
مردم همیشه نیک ((خوب))خواهند بودوقتی که روزه را زود افطار کنند .مردم از خیر دور نخواهند شد مادامی که روزه را زود افطار کنند ،اهل سنت از این استدلال می کنند که دیر کردند ،در افطار موجب کراهت است .اما مراد این نباشد بلکه عجله در افطار این باشد که به مطابق حکم قرآن فرمان پیامبر اکرم(ص) بعد از غروب خورشید در مغرب ورسیدن تاریکی از سوی مشرق برای افطار شتاب کنید نه قبل از رسیدن وقت .
لذا آقای وحید الزمان در حاشیه بر سنن ابن ماجه به زبان اردو می نویسد که ((بعد از رسیدن وقت در افطار دیر نشود ،این طور نیست که قبل از رسیدن وقت روزه افطار شود))[33]پس استدلال به اینکه دیر کردن افطار موجب کراهت است شاید درست نباشد چون اوّلا: کراهت از این حدیث فهمیده نمی شود اگر این طور می بود مفتی سابق دارالعلوم دیوبند محمد شفیع نمی گفت ((دوسه دقیقه تاخیر کردن بهتر است ))[34]
ثانیا: حدیث این را نگفته که قبل از غروب وداخل شدن شب افطار کنید که امروزه مشاهده می کنیم که مردم منتظر آذان هم نمی مانند، .با شتاب زیادی مشغول خوردن می شوند ،بین روزهای عادی وروز های ماه رمضان فرق واضح دیده می شود ثالثا: اگر دیر افطار کردن کراهتی داشت پس چرا خلفاء واصحاب پیامبر(ص) خصوصا عمر بن خطاب وعثمان بن عفان بعد ازنماز مغرب افطارمی کردند ؟.یقینا نماز را بعد از غروب شرعی می خواندند، آیا ایشان بر خلاف سنت پیامبر اسلام (ص)عمل می کردند ؟پس تهمتی که در کتاب فتح الباری شرح بخاری بر علیه شیعه زده شده باید بی اساس باشد که می گوید در این حدیث((لایزال الناس بخیر ما عجلو ا الفطر))رد بر شیعه هست چون بر خلاف سنت عمل کرده اند این هم بخاطر این بوده است که شیعه در زمان صدور حدیث از پیامبر(ص) نبوده اند [35] چطور شدکه منکر وجود شیعه در زمان پیامبر اکرم شده اید ((اصحاب بزرگ در زمان خود پیامبر ص معروف به شیعه بوده اند چنانچه ابو حاتم سهل ابن محمد سجستانی متوفی 205 هجری، رازی می گوید لفظ شیعه در عهد رسول اکرم (ص) لقب چهار نفر از اصحاب بود :که عبارتند از سلمان فارسی ،ابوذر غفاری ،مقداد بن اسود کندی ،عمار یاسر [36]مگر از بنی هاشم عبدالله بن عباس ،فضل بن عباس ،عبید الله بن عباس عقیل بن ابی طالب ،عبدالله بن جعفر بن ابی طالب ،محمد بن جعفر بن ابی طالب از غیر بنی هاشم
سلمان فارسی ((محمدی))،ابوذر غفاری ،مقداد بن اسود کندی ،عمار یاسر،حذیفه یمانی ،ابوایوب انصاری میزبان نبی اکرم (ص)،ابی بن کعب ،جابر بن عبدالله انصاری اوّلین زایرکربلا،محمد بن ابی بکر بن ابی قحافه،[37]واز اصحاب پیامبر( ص)معروف به شیعه نبوده اند ؟آیا از پیامبر ص احادیث نشنیده بودند؟آیا از اصحاب صف اوّل پیامبر ص نبوده اند ؟از این بالا تر علی بن ابی طالب ،حسن بن علی ،حسین بن علی فرزندان پیامبر(ص) ،فاطمه زهرا ،سلام الله علیهم اجمعین که همگی از اصحاب کساء هستند که این واقعه را طرفین شیعه وسنی قبول دارند ،در زمان پیامبروبا پیامبر (ص) زندگی کرده اند اینها مگر امامان شیعه نیستند ؟چطورشد که شیعه این حدیث را از پیامبر اسلام(ص) نشنیده باشند .واگرشیعه در آن زمان نبوده اند این حدیث را امام باقر علیه سلام از پیامبر (ص) چطور نقل کرده است ((اذا غاب القرص افطر الصائم ودخل وقت الصلواه ))[38]
پس شیعه وامامان شیعه در زمان پیامبر (ص)بوده اند واز نزدیکان شان بوده اند.
اگربناءبر اختصار نمی بود در این زمینه چند تا احادیث از کتب اهل سنت نقل می کردیم فقط به ذکر یک حدث بسنده می کنیم عالم جید اهل سنت عبیدالله امرستری در کتاب ((ارجح المطالب فی مناقب اسدالله الغالب)) در آن از جمله این حدیث را نقل کرده است که رسول گرامی اسلام پیراوان علی علیه السلام را ملقب به شیعه فرموده است: ((عن جابر بن عبدالله قال کنا عند النبیص فاقبل علی علیه سلام فقال النبی ص والذی نفسی بیده ان هذا وشیعته فهم الفائزون یوم القیامه ونزلت ان الذین آمنوا وعملوا الصلحات اوّلئک هم خیر البریه))[39]و احادیثی را به همین عنوان علامه جلا الدین سیوطی در الدرالمنثور ج6ابن حجر در صواعق محرقه، کتابهای دیگر اهل سنت نقل کردند مراجعه شود که شیعه در زمان صدور احادیث پیامبر بوده اند یا نه ؟بعد قضاوت شود
برای وضاحت بشتر این مسأله طرز عمل خلفاء خصوصا ابوبکر ،عمر بن خطاب ،وعثمان بن عفان چه بوده است ؟در موطاء امام مالک آمده است :ان عمر بن خطاب وعثمان بن عفان کانا یصلیان المغرب حین ینظران الی اللیل الاسود قبل ان یفطر ثم ان یفطران بعد الصلواه وذالک فی رمضان )[40]عمر بن خطاب وعثمان بن عفان نماز مغرب را می خواندن هنگامی که تاریک می شد از سوی مغرب بعد از نماز روزه افطارمی کردند .
دکتر محمد رواس قلعه جی پرفسور دانشگاه ظهران عربستان سعودی درکتاب فقه ابوبکر می نویسد ،نقل از ((شیعیت کا مقدمه))((حضرت ابوبکر نماز مغرب را برافطار مقدم می داشتند ،رای شان این بود که تاخیر در افطار به حد کافی وسعت دارد ))[41]امام محمد در موطاء خودش بعد از نقل طرز عمل ُعمربن خطاب وعثمان به عفان می نویسد «در این وسعت کافی هست،کسی که بخواهد افطار کند قبل از نماز ،کسی که بخواهد بعدازنماز افطار کند ،در هردو صورت حرجی نیست ».[42]حال قضاوت را به قارئین محترم می سپاریم مگر خلفاء بر خیر نبودند؟ بر استحباب عمل نمی کردند؟آیا عمل شان مکروه بوده است ؟اگر بگویم خلفاء قبل از غروب نماز می خوانند پس با غروب افطارمی کردند این درست نخواهد بود چون بایقین می توان گفت بعد از غروب شرعی نماز می خواندند ،وبعد از آن افطار می کردند چرا که فعل پیامبر(ص) را دیده بودند پس روزه مکروه نمی شود .
مشهور بین فقهاء امامیه این است که وقت افطار غروب شرعی است یعنی ناپدید شدن قرص خورشید در مغرب واز بین رفتن سرخی از طرف مشرق را وقت شرعی مغرب می دانند .
1-1-3.شهید اوّل «محمدبن جمال الدین ،شهید ثانی «ذین الدین عاملی »در کتاب لمعه الدمشقیه «وشرح آن»می فرمایند :«وقته من طلوع الفجرالثانی الی ذهاب الحمره المشرقیه فی الاشهر »[43] بنا بر قول اشهر وقت روزه از طلوع فجر دوم تا از بین رفتن سرخی از طرف مشرق است.بعد از ذکر این عبارت سید محمد کلانتر در حاشیه شرح آن آورده است «خلافا لمن ذهب الی الاکتفاءبغروب قرص الشمس »[44]
درجواهر الکلام که شرح بر شرایع الاسلام محقق حلی است در تعریف وعلامت غروب می فرمایند :خلاصه آن اینکه غروب «شرعی»دانسته می شد با غروب خورشید که اوّل وقت نماز مغرب ((وافطار))است .علامت آن ((ذهاب)) ازبین رفتن سرخی از جانب مشرق است .این مشهور بین فقهاءامامیه است ،نقلاوتحصیلا،فتواوعملا ،بلکه شهرت عظیمه برآن است. خصوصا بین متأخرین ،چنانکه از بین رفتن سرخی از جانب مشرق ،علامت غروب خورشید است ظاهر شدن سرخی در مغرب علامت طلوع خورشید است .[45]
محقق حلی در شرایع الاسلام می فرمایند: «وقت افطار ،غروب خورشید است وحد آن «علامت آن»ذهاب حمره مشرقیه است ومستحب است تاخیر در افطار تانماز مغرب خوانده شود)) .[46]
درحدایق الناضره وغیرآن آمده است که بین اصحاب خلافی نیست که اوّل وقت نماز مغرب ،غروب خورشید است ،و غروب خورشید با زوال حمره مشرقیه از بالای سر است به طرف مغرب،وبرهمین مغرب متحقق می شود، این اوّل وقت نماز وافطار است ،این مسأله اجماعی ومشهور است .[47]صرف مخفی شدن قرص خورشید کافی نیست، بلکه ازنظر فقهاءامامیه ذهاب حمره مشرقیه هم شرط است .چون در صورت ابری بودن هوا یا مسطح نبودن زمین در مناطق کوهستانی تشخیص دادن غروب با مخفی شدن خورشید برای عموم مردم ممکن نباشد، چه بسا تشخیص دادن مخفی شدن خود قرص خورشید مشکل می شود، دراین صورت یک ضابطه ای وعلامتی باشد که همه جا بر اساس آن عمل شود که همان ذهاب حمره مشرقیه است که سرخی از جانب مشرق بلند شود به بالای سر بیاید «مراد ازبالای سر،فوق سر همه چیز است»وقتی به بالای سر رسید وقت غروب شرعی می شود .این طور نیست که هر زمانی فقط قرص خورشید مخفی شود هر چند سرخی ازجانب مشرق باقی باشد غروب شرعی گفته شود .چنانکه در ریاض المسایل به آن اشاره شده است .
5-1-3.سید علی طباطبایی می فرماید:امر منظم وضابطه برای تشخیص مغرب همان ذهاب حمره مشرقیه است با مخفی شدن قرص خورشید تا یقین به غروب پیداکنیم در این هنگام ستاره ها هم دیده می شوند .[48]
1-2-3.ابی اسحاق شیرازی شافعی:اوّل وقت مغرب را مثل فقهاءدیگر اهل سنت غروب خورشید می داند ،وآن را استدلال کرده است از این حدیث «ان جبرئیل علیه السلام صل المغرب حین غابت الشمس وافطر الصائم »در ذیل عبارت آورده است ،وقت مغرب ادامه می یابد تا غایب شدن شفق .[49]در بحث وقت عشاءشفق را به حمره «سرخی »معنی کرده است [50]ودربحث سحر وافطار گفته تعجیل در افطار مستحب است زمانی که غروب خورشید تحقق یابد .[51]
2-2-3.ابن حزم:درکتاب المحلی، تعجیل در افطار را از سنت دانسته است وهمان حدیثی را نقل کرده است که قبلا ذکر شد، که؛((رسول خدا فرمودند: زمانی که شب را دیدید از آن طرف پس افطار می کند روزه دار ،واشاره فرمود با انگشت بسوی مشرق)).[52]بنابر نقل ایشان پیامبر(ص)با انگشت اشاره کردند بسوی مشرق نه مغرب ،که شیعه می گوید خورشید در مغرب غروب می کند تاریکی از طرف مشرق بلند می شود ،شب از طرف مشرق ظاهر می شود ،رسول خدا(ص) همین را فرموده، شب را از جانب مشرق دیدید افطار کنید ،که در واقع همان سرخی است که از جانب مشرق ظاهر می شود واز بین می رود این شب است ،رسول خدا فرمود «لیل»شب را دیدید افطار کنید نه فرمود قبل از داخل شدن شب هنگامی که خورشید پهنان شد افطار کنید ،علیک باالتحقیق.
3-2-3.ابن قدّامه ،درکتاب المغنی می نویسد:تعجیل در افطار سنت است ،این قول اکثر اهل علم است ،ایشان هم روایت سهل بن سعد ساعدی را که قبلا گذشت ذکرکرده ومی گوید: این متفق علیه هست .[53]به همین قدر اکتفاءکرده است .
4-2-3.عبدالرحمن الجزیری،در کتاب الفقه علی المذاهب الاربعه می نویسد:«یبدائ المغرب من مغیب جمیع قرص الشمس ،وینتهی بمغیب الشفق الاحمر»[54]ایشان تعجیل در افطار بعد از تحقق غروب قبل از نماز را مستحب می داند .[55]ولی غروب شرعی چیست ؟وبا چه نشانه هایی شناخته می شود، سکوت اختیار کرده است .
5-2-3.عبدالحمید طهمازالحنفی:در کتاب الفقه الحنفی فی ثوبه الجدید در باره چگونگی افطار وادای نماز مغرب را خواسته اینطوری بیان کند ،چنین می نویسد: مستحب است برای روزه دار تعجیل در افطار هنگامی که خورشید غروب کند، تاخیردر آن مکروه است، ولی سزاوار نیست برای خوردن وقت زیادی مکث کند، .تا منجر به تاخیر در وقت مستحب نماز شود ،وقت مستحب بعد از غروب خورشید تا ابتدای شدت گرفتن تاریکی وظهور ستاره هااست ،بهتر این است که وضو را قبل از وقت افطار بگیرد وشتاب کند بعد از غروب بسوی افطار ،وشتاب کند برای نماز مغرب ،این در صورتی است که طعامی حاضر باشد ، اگر دورباشد ،حاضرنباشد ،بهتر این است که مبادرت کند بسوی افطار در وقتش هر چه دست رس باشد[56]«ولا یقع فی کراهته اداء الصلواه قبل الطعام اذا حضره »[57]آنچه از خلاصه کلام شان بدست می آیداین است که روزه دار وضو،افطار، ونماز را با شتاب بجا بیاورد والا روزه مکروه، ونماز از وقتش خارج می شود ،خصوصا چیزی برای افطار حاضر نبوده باشد افطار آن شخص چه خواهد شد؟ ،آخر انسان است، هزار تا مشکل دارد، افطار ونماز هردو در وقت خیلی کم برای هر شخصی میسر نیست، و خداوند متعال هم از انسان تکلیف مالا یطاق را نخواسته است ،وقت این قدر کم باشد که انسان باشتاب انجام دهد .شتاب زدگی در عبادت چه لزومی دارد ،عبادت باید با اطمینان کامل ودلی مطمئن انجام داده شود نه با عجله وشتاب بسیار ،فرضا کسی که می خواهد آذان بدهد وامامت نماز را بر عهده دارد وروزه دار هم هست .
آیا در این وقت مضیق افطار کند ، اذان بدهد ، یا امامت نماز را بر عهده بگیرد ؟افطار قبل از اذان میسر نیست واذان قبل از غروب شرعی درست نیست ، حال چه کند ؟پس باید قبول بکنیم، در شریعت مقدس اسلام وسعت هست، روزه دار می تواند اوّل نماز بخواند بعد از آن افطار کند که عبادت در عبادت حاصل می شود، چنانچه شیعه نماز پنج وقت را در حال روزه می خوانندوافطار را بعد از نماز مغرب مستحب می دانند، وهمین روش ومذهب اهل بیت علیه االسلام وپیامبر گرامی (ص)،واصحاب گرانقدر، وخلفای راشدین است . ای کاش امت مسلمه هم درست فکر می کرد، واین عبادت خالصانه وبر تر را با صبر وتحمل همه با هم به پایان می رساندند ، به جای اختلاف، در چند دقیقه دیر یا زود ، چنانچه مفسر اهل سنت جاوید احمد غامدی مدیر ماهنامه اشراق در یک مقاله ای به عنوان روزه از دید گاه قران می نویسد :بعض فقها خیالشان این است که با غروب خورشید آغاز شب روزه را باید افطار کرد ، نزد بعض اهل علم با گذشت مقداری از شب روزه را افطار کرد ، نتیجه ی این اختلاف این می شود که ده الی پانزده دقیقه فاصله می اید این را باید بفهمیم که این قدر بزرگ جلوه نباید بدهیم بر آنچه اطمینان حاصل شود همان را باید اختیار کرد . [58] بلی حق همین طور است، طرف اطمینان را باید گرفت، چون دفع ضرر بهتر از جلب منفعت است ، اگر چند دقیقه بعد از غروب افطار شود اطمینان حاصل می شود که حتما غروب شرعی شده ، وتمام روز، روزه ای را که داشته با خاطر آسوده افطار می کند بدون شک وشبهه شب شده است .
نتیجه : آنچه از آرای مفسران ، احادیث ، واز دیدگاه فقها بدست می آید این است که، همه فقها ،مفسرین،واحادیث شیعه وقت افطار را غروب خورشید واز بین رفتن سرخی از جانب مشرق می دانند. این عمل را عمل اصحاب وخلفا نیز تا یید میکند، چرا که به محض غروب خورشید شب داخل نمی شود، چون از زمین به هواپیمایی که در بلندی پرواز میکند نگاه بکنیم سرخی، شعاع ، آثار خورشید بر آن ن می تابد و به وضوح دیده می شود اگر با غروب شب داخل شده بود آثار خورشید دیده نمی شد . بهترین جا برای مشاهده غروب دریا است با غروب قرص خورشید که روشن وتابان بود کم کم به شکل کروی وقرمز تبدیل میشود وآن شکل به صورت سیاه در میآید ولی دیده می شود وآن زمانی است که به طرف مشرق سرخی دیده می شود وهمان سرخی از طرف مشرق از بین می رود وجود قرص خورشید هم کاملا پنهان می شود هیچ اثری از آن دیده نمی شود ، لذا بعضی از علمای اسلام د رزمین صاف ومسطح بدون کوه وتپه و مانع، وزمین غیر هموار وغیر مستطح هر جا که باشد، غروب کامل خورشید واز بین رفتن سرخی خورشید را اوّل وقت نماز مغرب وافطار می دانند و افطار بعد از نماز را مستحب می شمارند . اما بعضی علما ء،محض غروب خورشید را وقت نماز و افطار شناخته اند گاهی عده ای از علما بدون هیچ تفصیل وتوضیحی صرف غروب را ملاک برای رسیدن شب قرار داده اند
1.القرآن المجید
2.الامینی ،حسین ،شیعیت کامقدمه ،لاهور ،اداره التقریب بین المذاهب اسلامیه ،طبع پنجم 2005م.
3.الامینی ،محسن ،اعیان الشیعه ،بیروت ،دارالتعارف للمطبوعات،1403هجری قمری1983م،ج1ص18
4.امرتسری ،عبیدالله ،ارجح المطالب فی مناقب اسذ الله الغالب ،لاهور، چاپ قدیم ،مکتبه الرضویه ،شاه عالم ،ص357 ،نقل از شیعیت کامقدمه ص50.
5.ابن حجر عسقلانی ،احمد بن علی ،فتح الباری شرح صحیح البخاری،بیروت لبنان ، دارالکتب العلمیه ، طبع اوّل 1410هجری قمری،1989م، ج4،باب45،ابواب الصوم .
6.ابن ماجه ،محمد بن یزید ،سنن ابن ماجه ؛ترجمه اردو ،وحید الزمان خان ،لاهور ،مهتاب کمپنی ،اردو بازار لاهور ،ج1ص،139،نقل از حسین الامینی ،شیعیت کا مقدمه.ص 276
7.امام ،محمد ،موطاء ،ترجمه اردو ،حافظ نذر احمد ،لاهور،اسلامی اکادمی ،نقل از شیعیت کامقدمه، حسین الامینی.
8.ابی اسحاق شافعی شیرازی ،تحقیق ،دکتر زحیلی ،محمد ،المهذب ،دارالشامیه بیروت ،طبع دوم ،1422ج1ص385.ج2ص622.
9.ابن حزم ،علی بن محمد ،المحلی ،بیروت ،دارالجیل ،ج6بی تا بی ط
10.ابن قدامه ،المغنی ،بیروت ،دارالفکر ، طبع اوّل ،1404هجری ق ج3ص81.
11.الجزیری ،عبد الرحمن ،الفقه علی المذاهب الاربعه ،بیروت ،دار الاحیا التراث العربی ،طبع دوم ،ج1 ص384.وص577.
12.بحرانی ،شیخ یوسف ،الحدایق الناضره ،قم ،موسسه نشر اسلامی ،ج6بی تا.
13بخاری محمد بن اسماعیل ،صحیح بخاری ،بیروت ،دارالفکر ج2بی جا بی تا .
14.ترمذی ،محمدبن عیسی، جامع الصحیح ،ترجمه اردو ،بدیع الزمان خان ،نعمانی کتب خانه ،لاهور ،اردو بازار ، نقل از شیعیت کامقدمه
15.جمال الدین سیوری ،مقداد بن عبدالله ،فاضل مقداد ،کنزل العرفان ،قم ،دفتر نشر نوید اسلام ،1422هجری ق ،1380ه،ص191.ترجمه فارسی ،عقیقی ،عبدالرحیم .قم ،1385هجری ش ،ج1ص246.
16.حسینی شاه عبد العظیمی ،حسین بن احمد ،تفسیر اثنی عشری ،چاپ کلینی ،انتشارات میقات ،1363هجری ش ،ج1ص343.بی جا.
17.حر عاملی ،محمد بن حسن ،وسایل الشیعه ،قم موسسه آل البیت ،احیاءالتراث ،طبع اوّل ،1411هجری ق ؛ج10ص124باب 52ابواب الصوم حدیث 2.
18.رازی فخر ؛تفسیر جامع الکبیر ،طهران ،دارالکتب العلمیه ،چاپ دوم ،ج5،بی تا .
19.زمخشری ،محمود بن عمر ،ج1ص187.بی تا بی جا
20.سبحانی ،جعفر ،بحوث فی الملل والنحل ،قم ،لجنه اداره الحوزه العلمیه ،چاپ دوم،1413هجری ق ،ج6ص109.
21.صدوق، محمد بن علی ،من لا یحضره الفقیه ،باترجمه فارسی ،بلاغی ،صدر الدین ،تهران ،چاپ اوّل ، 1385هجری ش ،ج2ص463باب وقت افطار ح 1.
22.طباطبایی،سیدمحمد حسین ،تفسیر المیزان ،ترجمه فارسی ،موسوی همدانی ،سید محمد باقر ،انتشارات اسلامی ،جامع مدرسین ،1363هجری ش ج2ص.69
23.طوسی،محمد بن الحسن،تفسیر التبیان ،بیروت ، احیاءالتراث العربی،ج2ص135بی تا
24.طبرسی ،الفضل بن الحسن ،مجمع البیان ،تهران ،کتاب فروشی اسلامیه ،1390هجری ق ج2ص281،ترجمه فارسی ،مفتح،محمد ،موسسه انتشارات فراهانی، ج2ص223.
25.طیب ،سید عبد الحسین ،تفسیر اطیب البیان ،تهران ،کتاب فروشی اسلام ،ج2ص343بی تا.
26.طبری ،محمد بن جریر ،تفسیر طبری ،ترجمه فارسی یغمایی ،حبیب،تهران ،دانشگاه تهران،ج1ص124بی تا.
27. طباطبایی،سید علی ،ریاض المسایل ،قم ،موسسه آل البیت احیاءالتراث،طبع اوّل ،1418هجری ق ج2ص205الی210ج5ص425.
28.طهماز ،حنفی ،عبدالحمید محمود،الفقه الحنفی فی ثوبه الجدید ،بیروت ؛دارالشامیه،طبع اوّل 1419هجری ق ج1ص433.
29.عاملی ،ابراهیم ،تفسیر عاملی ،تهران،کتاب فروشی صدوق ج1بی تا.
30.عامدی ،جاوید احمد ،ماهنامه اشراق ،لاهور،دسامبر 2001ص30نقل از الامینی حسین ،شیعیت کا مقدمه ص280.
31.قرطبی ،محمد بن احمد انصاری ،قم ،چاپ امیر ،انتشارات ناصر خسرو ،1364هجری ش ج2ص327-329.
32.قشیری نیشابوری ،مسلم بن حجاج صحیح مسلم ،شرح مختصر نووی،ترجمه اردو،وحید الزمان ،ج3ص109-.110، نقل از شیعیت کا مقدمه، الامینی حسین ، لاهور پاکستان.
33.کلینی محمد بن یعقوب ،فروع کافی ،بیروت ،چاپ دوم ،دارالتعارف،ج4ص100باب وقت افطار بی تا.
34.مکارم شیرازی ،ناصر،تفسیر نمونه،تهران ،دارالکتب الاسلامیه ،چاپ بیست ودوم ،1366هجری ش ج1ص649-651.
35.مجلسی ،محمد باقر ،مرآة العقول ،تهران ،دارالکتب الاسلامیه، چاپ اوّل 1363هجری ش ج16ص270باب وقت افطار.
36.محقق الحلی ، جعفر بن ا لحسن،شرایع الاسلام ،نجف اشرف ،مطبع الادب ،1389هجری ق1969م ج1ص201.
37.مالک بن انس ،موطاء ،ترجمه اردو،وحید الزمان ،مکتبه الرحمانیه ،لاهور،کتاب الصیام ،ص199ح7.
38.مفتی ،محمد شفیع ،معارف القرآن،لاهور،اداره المعارف، کراچی ،ج1ص456. نقل از الامینی حسین ،شیعیت کا مقدمه.ص279.
39.نجفی ،محمد جواد ،تفسیر آسان ،تهران ،کتاب فروشی ،اسلامیه ،1398هجری ق ج1ص411.
40. نجفی، محمدحسن،جواهر الکلام ،بیروت ،دار احیاءالتراث العربی،طبع هفتم سال 1981م ج7ص106.
41.نووی ،شرح بخاری ،
تمت بالخیر :علی نقی حیدری پاکستانی
فرزند محمدعلی
فهرست مطالب: مقدمّه: 1 فصل اوّل : 2 : وقت افطار از دیدگاه قرآن . 2 1-1:وقت افطار از دیدگاه قرآن : 3 1-1-1:وقت افطار از دیدگاه مفسران شیعه : 3 2-1-1:شیخ طوسی:در تفسیر التبیان آنچه می فرماید بطور خلاصه ذکر می شود. 4 3-1-1:علامه طبرسی: در تفسیر معروفش مجمع البیان در ضمن بیان این بخش از آیه شریفه. 4 4-1-1:سید عبدالحسن طیب.. 4 5-1-1:محمد جواد نجفی : 5 6-1-1:ابراهیم عاملی : 5 7-1-1:سید حسین حسینی: در تفسیر اثنی عشری می فرمایند 5 8-1-1:فاضل مقداد 5 2-1:وقت افطار از دیگاه مفسران اهل سنت : 6 1_2_1. امام فخر رازی : 6 2_2_1. علامه زمخشری :در تفسیر الکشاف: 6 3_2_1 . علامه قرطبی.. 6 4_2-1 .طبری : 6 فصل دوم :وقت افطار از دید گاه سنت . 8 1_2 . وقت افطار از دیدگاه احادیث شیعه . 9 حدیث اوّل : 9 حدیث دوم : 9 حدیث سوم : 9 حدیث چهارم : 9 2-2:وقت افطار از دیگاه احادیث اهل سنت. 10 حدیث اوّل : 10 حدیث دوّم: 10 حدیث سوّم : 10 حدیث چهارم : 11 3-2.یک اعتراض وجواب آن : 11 4-2:سیره خلفای راشدین در مورد افطار : 13 فصل سوم : 14 1 – 3.وقت افطار از دید گاه فقهای امامیه . 14 1-1-3.شهید اوّل «محمدبن جمال الدین ،شهید ثانی «ذین الدین عاملی »در کتاب لمعه الدمشقیه «وشرح آن»می فرمایند : 15 2-1-3.محمد حسن نجفی. 15 3-1-3.محقق حلی. 15 4-1-3.شیخ یوسف بحرانی . 15 5-1-3.سید علی طباطبایی می فرماید: 16 2-3.وقت افطار ازدیدگاه فقهاءاهل سنت . 16 1-2-3.ابی اسحاق شیرازی شافعی: 16 2-2-3.ابن حزم. 16 3-2-3.ابن قدّامه ، 16 4-2-3.عبدالرحمن الجزیری، 16 5-2-3.عبدالحمید طهمازالحنفی: 16 کتاب نامه : 18
[1] بقره:178
[2] :مهدی،الهی ،قمشه ای ، ترجمه فارسی.
[3] :ناصر مکارم ،شیرازی ،تفسیر نمونه،ج1ص649
[4] :همان
[5] :همان ص651
[6] :سید محمد حسین ،طباطبایی ،تفسیر المیزان ،ترجمه فارسی ،سید محمد باقر،موسوی همدانی،ج2ص69
[7] : :سید محمد حسین ،طباطبایی ،تفسیر المیزان ،ترجمه فارسی ،سید محمد باقر،موسوی همدانی،ج2ص69
[8] :محمد بن الحسن ،طوسی ،تفسیر التبیان ،ج2ص135
*عین عبارت عربی شیخ(واللیل هو بعد الغروب الشمش ،وعلامة دخوله علی الاستطهار سقوط الحمرة من جانب المشرق ،واقبال السواد منه، والا فاذا غابت الشمس مع ظهور الافاق فی الارضالمبسوط عدم الجبال، والروابی ،بقد دخل اللیل )
[9] :فضل بن حسن ،طبرسی ،مجمع البیان،ج2ص281
[10] :سید عبدالحسین ،طیب ،تفسیر اطیب البیان ،ج2ص343
[11] :محمد جواد ،نجفی ،تفسیر آسان ؛ج1ص411
[12] :ابراهیم ،عا ملی،تفسیر عاملی ،ج1ص308
[13] :حیسن بن احمد ،حسینی شاه عبدالعظیمی ،تفسیر اثنی عشری ج1ص343
[14] :مقداد بن عبدالله ،فاضل مقداد ،کنزل العرفان 191
[15] :همان ترجمه فارسی ج1ص246
[16] .فخز رازی ،تفسیر کبیر ، ج5 ، ص 112 .وابراهیم ،عاملی ،تفسیر عاملی ،ج1ص308نقل از تفسیر الکبیر.
[17] .محمود بن عمر ، زمخشری ، ج 1 ص 187 .
[18] . محمد بن احمد انصاری ، قرطبی ، تفسیر قرطبی ، ج2 ص327و329
[19] .محمدبن جریر ،طبری ، ترجمه حبیب ، یغمایی ، ج1 ص124 .
[20] . محمدبن یعقوب ،کلینی ، فروع کافی ج 4 ،ص100 ح 3 .
[21] . محمد باقر ، مجلسی ، مرآة العقول ، ج 16 ص 270 ح3 .
[22] . محمد بن یعقوب ، کلینی ، فروع کافی ج4 ص100 .
[23] .محمدبن حسن ، حر عاملی ، وسائل الشیعه ، ج10 ص124 باب 52 ح 2 ،ابواب صوم
*. ((عن عبدالله وضاح ، کتبت الی العبد الصالح علیه السلام :یتواری القرص ویقبل الیل ، ثم یزید الیل ارتفاعا ، وتستر عنا الشمس وترفع فوق الیل حمرة ویوذن عندنا الموذنون ، فاصلی حینئذ وافطر ان کنت صائما ،او انتطر حتی تذهب الحمرة التی فوق الیل ؟ فکتب الی : اری لک ان تنظر حتی تذهب الحمرة وتاخذ بالحائطه لدینک )).
[24] .محمد بن علی ، صدوق ،من لا یحضره الفقیه ، تر جمه صدرالدین ،بلاغی ،ج 2 ص463
[25] .همان
1: محمد بن اسماعیل ،بخاری ،صحیح بخاری ،ج2ص240-241ح3و4
*عن عبد الله ابی اوفی قال کنا مع رسول الله ص فی سفر وهو صایم فلما غربت الشمس قال لبعض القوم یا فلان قم فاجدح لنا فقال یا رسول الله لوامسیت قال انزل فاجدح لنا قال یا رسول الله فلو امسیت قال انزل فجدح لنا قال ان علیک نهارا قال انزل فجدح لنا فنزل فجدح لهم فشرب النبی ص ثم قال اذا رایتم الیل قد اقبل من ههنا فقد افطر الصائم ،واشار باصبعه قبل المشرق))
2 : محمد بن اسماعیل ،بخاری ،صحیح بخاری ،ج2ص240ح2
*((اذا اقبل اللیل من ههنا وادبر النهار من ههنا وغربت الشمس فقد افطر الصائم))
3:صحاح بن مسلم ،صحیح مسلم ،شرح نووی ،ترجمه اردو،وحید الزمان ،ج3ص109-110
((قال بیده اذا غابت الشمس من ههنا وجاء اللیل من ههنا فقد افطر الصائم))
1:جامع ترمذی ،ترجمه اردو ،بدیع الزمان خان ،ج1ص 266
اذاقبل ((اقبل)اللیل وادبر النهار وغابت الشمس فقد افطرت))
2: محمد بن اسماعیل ،بخاری ،صحیح بخاری ،ج2ص240-241ح2
3:ابن حجر عسقلانی ،فتح الباری شرح بخاری ،ج4ص239باب 45ح1954
4: مالک ابن انس ،موطاء امام مالک ،ترجمه اردو ؛وحید الزمان ،ص199ح7
5:ابن ماجه ،سنن ابن ماجه ،ج1ص839
6:محمد شفیع ،مفتی معارف القرآن ج1ص456
[35]: نووی ،فتح الباری شرح بخاری ،ج4ص234باب 235
[36]:حسین ،الامین ،اعیان الشیعه ج1ص18-19
[37]:جعفر سبحانی ،الملل والنحلل ج6ص10-10
[38]:محمد بن علی ،صدوق ،من لایحضره الفقیه ج2ص462ح1
[39]: عبیدالله امرتستری، ارجح المطالب فی مناقب اسدالله الغالب، ص657-659
حسین الامینی شیعیت کا مقدمه ص50
جلاالدین سیوطی الدر المنثور ج6ص589 .
ابن حجر صواعق المحرقه ص161
1:مالک بن انس ،موطاامام مالک ،ترجمه اردو،وحید الزمان ،لاهور ،مکتبه رحمانیه،کتاب الصیام ص200ح9
2: دکتر محمد رواس قلعه جی ، فقه ابوبکر ج1ص206 نقل از شیعیت کا مقدمه ص277
3:امام محمد ،موطاء ،ترجمه حافظ نذراحمد ص183.
1. محمدبن جمال الدین ،مکی،عاملی، ذین الدین ،جبلی عاملی،شرح ،سید محمد،کلانتر،ج2ص114.
2.همان
3.محمد حسن ،نجفی ،جواهر الکلام ،ج7ص106.
4.جعفربن حسن ،محقق حلی ،شرایع الاسلام ،ج1ص201.
5.یوسف،بحرانی ،الحدایق الناضره،ج6ص163.
1. سید علی طباطبایی ، ریاض المسایل ،ج2ص205الیص210.
2. ابی اسحاق شرازی شافعی ،تحقیق دکتر محمد ،ذحیلی ،المذهب ،ج1ص185.
3.همان ج1ص186.
4.همان ج2ص622.
5.علی بن محمد ،ابن حزم ،المحلی ،ج6ص240.
6. ابن قدامه ،المغنی ،ج3ص81.
7. عبدالرحمن الجزیری ، الفقه علی المذاهب الاربعه ج1ص384.
8.همان ج1ص577
1. عبدالحمید طهمازالحنفی، لفقه الحنفی فی ثوبه الجدید،ج1ص433.
2.همان
3 .جاوید احمد غامدی ،ماهنامه اشراق ، ص30 .دقل از حسبن الامینی ، شیعیت کا مقدمه ، ص280.