موضوعات وبسایت : سلامت

همسرم با من همبستر نمیشود

نویسنده : سمانه KZ | زمان انتشار : 09 تیر 1400 ساعت 00:39

٢۶ساله هستم و همسرم ٢٧ساله است. یک سال قبل از ازدواجمون با هم اشنا شدیم و پس مدتی ارتباط جنسی برقرار کردیم.طی اون دوران رابطه جنسی بینمون خیلی خوب بود و من کاملا احساس خواسته شدن از جانب همسرمو داشتم. روابط غیر جنسیمون یه سری بالا و پایین هایی داشت که بعد از ازدواج کاملا حل شد و از بین رفت.حتی گاهی به مشکلات دوران دوستیمون میخندیم.وقتی عقد کردیم سال اول عقد هم رابطه جنسی مثل سابق ادامه داشت.تا اینکه کمتر و کمتر شد.و نه تنها همسرم علاقه ای برای ایجاد رابطه نشون نمیداد بلکه وقتی موقعیتشو هم داشتیم بی میل بود.بر خلاف گذشته که به دنبال، یک فرصت برای ایجاد رابطه بود. در همین حواشی اختلافهایی هم بین ما به وجود اومد که ناشی خانواده همسرم بود مادر همسرم طبق گفته روانشناس دارای وابستگی نا ایمن نسبت به همسرم هستن و همین همیشه مشکل ساز بوده و هست. گاهی پر رنگ گاهی کمرنگ. وقتی که عروسی کردیم بعد از دو سال عقد بودن....رابطه جنسیمون هر روز ...یا روزی دوبار بود و به مرور کمتر و کمتر شد....که البته خیلی سریع این اتفاق افتاد .به طوری که در همون ماههای اول عروسی ما بیست روز یک بار رابطه داشتیم.همه چیز به رابطه ما ارجحیت داشت و داره. طی این یک سال ونیم که عروسی کردیم ما حداکثر ماهی چهار بار و حتی گاهی ماهی یک بار رابطه داریم. بارها در مورد این مورد با هم حرف زدیم.همسرم سریع جبهه میگیره و بهش برمیخوره. میگه من نمیخوام تو میخوای بگو! یا میگه درستش میکنم ولی هیچ اقدامی انجام نمیده. منم وقتی میبینم اینقدر نسبت به خواسته جنسی من بیتوجه شده خیلی سرد شدم. اصلا در روابطمون احساس رضایت شادمانی هم از نوع کیفی و هم از نوع کمی نمیکنم. احساس میکنم این رابطه برای رفع تکلیفه....ارضا نمیشم و اصلا توجهی نمیکنه. از این که هر ماه این موضوع مطرح بشه و همسرم توجهای به نیاز احساسی من نمیکنه خسته شدم.همش احساس میکنم که به اجبار با من رابطه داره.نه من لذتی میبرم نه اون و برای همسرم این نوع رابطه ما کاملا عادی شده. همیشه هم بهانه واسه توجیه خودش داره.مثل این که خسته ام.فکرم مشغوله...با کسی بحثم شده....تو خسته بودی....تو مریض بودی....من مریض بودم...ممنوعیت پزشکی داشتی.....حمام نکردم!...نماز نخوندم.....تازه حمام کردم.حس و حال غسل کردن ندارم....و........موضوع اینه که هر کاری میکنم حس خودمو ترمیم کنم باهاش نمیتونم....رابطه معمولیمون نسبتا خوبه.مشکل عمدهای نداریم.با هم بحث و جدل میکنیم ولی کوتاه مدت و گذراست.مطمئن هم هستم با کسی ارتباط نداره.خودش هم قبول داره که وقتی حرف از مادرش بزنم یا مادرش در شهر ما باشه میلی نداره که رابطه برقرار کنه.البته اینو مستقیم نمیگه ولی یه جورایی هم تاییدش میکنه و میگه مادرم به تو ارجحیت داره تو حسرت این بمون که تو ارزشت از مادرم بیشتر بشه!لطفا کمکم کنید ضمن این که همسرم اصلا قبول نداره بریم با مشاور صحبت کنیم.میگه من کاملا نرمالم.و ضمن اینکه قبل از اینکه این حس سرد شدن در من به وجود بیاد همسرم سرد شده بود. ارایش و پوشش خاص من هم واسش تحریک کننده نیست...شاید فقط به یه بوسه ختم بشه و اصلا اجازه ایجاد رابطه را نده و متاسفانه من هم دوست ندارم همیشه شروع کننده باشم. ترجیح میدم اون سمت من بیاد چون حس خوبی میگیرم وقتی خودم میرم سمتش حس میکنم به زور رابطه برقرار میکنه .ممنون از وقتی که در اختیارم گذاشتین با تشکر.

پاسخ

%D8%AF%DA%A9%D8%AA%D8%B1-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D8%B1%D8%AC%D8%A8%DB%8C-%D8%B4%DA%A9%DB%8C%D8%A8.jpeg

سلام

حدس من اینه که ریشه مشکل شما تو رابطه جنسی، به مسائل رفتاری غیر روابط زناشویی بین شما دو نفر برمیگرده.

اگرچه شما توضیح دادین اما نمی‌تونم بدون مصاحبه با شما و همسرتون قضاوتی داشته باشم. باید به هر ترتیب هست همسرتونو راضی کنین که همراه هم به مشاوره برید.

البته دعوت شما به مشاوره، نباید این طور باشه که بگین تو مشکل‌داری و بیا بریم حلش کنیم! برعکس، شما باید بگی که من مشکل دارم و بیا با هم به مشاور مراجعه کنیم تا مشکل من حل بشه!

در عین حال، نگاه واقعی شما هم به این مساله نباید این طور باشه که همه مسائل به همسرتون برمیگرده. این یک مساله مشترکه و نقش شما هم تو ایجاد اون ممکنه کمتر از همسرتون نباشه.

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟




ارسال نظر

نام


ایمیل


نظر