موضوعات وبسایت : سلامت

خوابیدن بغل شوهر

خوابیدن بغل شوهر

نویسنده : رضا قربانی | زمان انتشار : 22 بهمن 1400 ساعت 21:28

blank-loading.png?width=80&height=85&crop&bgcolor=white خانوم_کوچولو7

عضویت: 1394/02/05

تعداد پست: 860

شوهره من همیشه مظلوم میخوابه بدون کوچکترین حرکتی،بغلم میکنه و پیش پیش میشه فقط یه بار زمستون بود منو تکون داد که بیدار شم میگه نییییییییگم میگم جانم چی شده میگه از تهران برای نگهبان کاپشن فرستادن ساری باید فردا زنگ بزنیم با بار بیارن بیچاره نگهبان سردش میشه بعدم خوابید بعدنی که بهش گفتم باورش نمیشد منم اصلا فک نمیکردم که خواب باشه کلی خندیدم

blank-loading.png?width=80&height=85&crop&bgcolor=white مامان_نقلی

عضویت: 1392/05/21

تعداد پست: 905

دختره من شبا تو خواب اسم همه پسر بچه هایه فامیل و مهدکودک و صدا میزنه

blank-loading.png?width=80&height=85&crop&bgcolor=white لژیا1

مدیر استارتر

عضویت: 1393/11/17

تعداد پست: 2368

دیشب طبق معمول تا نصفه شب بیدار بودم سرم تو گوشیو نی نی سایت ...شوهرم از خواب بیدار شد خیلی ناراااحت...گفتمش چته چیشده...گفت خیلی ناراحتم مامانی همه مرغارو خورده...

sm80.gif

....منم از خدا خواسته که ب مادرشوهر چیز بگم فزصتو غنیمت شمردم گفتمش اره خیلی شکمو شده کپل ..یهو گف با مامان منی؟وااای کپ کردم فک کردم بیدار شده

sm01.gif

بوسش کردم خوابش برد

sm01.gif

b8756fb0-20fd-46d8-96d3-07239be23b80.jpg

عمل لیپوماتیک و سایر خدمات پوست و مو توسط پزشک مطرح کشور با تخفیف ویژه ماه مبارک رمضان 

( 02144120537 ) جهت مشاهده نمونه کارها کلیک کنید

blank-loading.png?width=80&height=85&crop&bgcolor=white sansiz

عضویت: 1393/07/12

تعداد پست: 1373

شوهر من به خاطر شغلش استرسش زیاده و شبایی که خیلی خسته میشه تو خواب حرف میزنه یه شب تو خواب داد میزد بگیرینش منم با ترس از خواب پریدم میگم چی شده میگه اوناهاش.گفتم وایسا منم میگم حتما جنی چیزی دیده به ساعت دیواری اشاره میکرد میگفت بیا پایین... بیدارش کردم میگفت متهم داشت فرار میکرد نگو ساعت متهم بوده داشته از دیوار فرار میکزده

1156 blank-loading.png?width=728&height=90&crop&bgcolor=whiteblank-loading.png?width=80&height=85&crop&bgcolor=white janan16

عضویت: 1394/02/20

تعداد پست: 120

شوهر من یه روز به سرش ضربه خورده بود رفتیم دکتر گفت تا صبح چند بار بیدارش کن هوشیاریشو چک کن، بیدارش کردم گفتم منو میشناسی گفت آره گفتم من کیم گفت کامیون چندبار ازش پرسیدم همش همینو تکرار میکرد

sm80.gif

ترسیدم چند بار تکونش دادم تا کلا بیدار شد اما فرداش هیچش یادش نمیومد اینارو گفته

blank-loading.png?width=80&height=85&crop&bgcolor=white Rivas

عضویت: 1393/10/23

تعداد پست: 4030

عید مسافرت بودیم واسه چند دقیقه خوابم میبره بیدار میشم میبینم شوهرم داره میخنده میگم چیه میگه گفتی سلام چطوری

sm80.gif

شوهرم منم بعصی اوقات تو خواب صحبت میکنه یه بار که متن جلسشو میگفت

من چه خوشبختم که دارم دختری. دختری زیبا رخی تاج سری خدا یا شکرت ت 

blank-loading.png?width=80&height=85&crop&bgcolor=white زیبا292

عضویت: 1389/08/13

تعداد پست: 1166

شوهر من همیشه تو خواب حرف میزنه یه دفعه که تو محل کارش خواب بوده همکارش صداش میکنه و ازش می پرسه فلان سند رو بدم به فلانی شوهرمم میگه بده وقتی بیدار میشه میگه طرف ده میلیون بهمون بدهکار بود و خلاصه تو محل کار دیگه قرار میشه تا وقتی شوهرم سر پاس جواب هاش روش حساب بشه

انسان خوبی باش ولی وقتت را برای اثبات به دیگران تلف نکن

blank-loading.png?width=80&height=85&crop&bgcolor=white مامان_نقلی

عضویت: 1392/05/21

تعداد پست: 905

دخترم یه روز ظهر وسطه من و باباش خواب بود بعد یهو روش و سمت سینه باباش برد گفت مامان می می

blank-loading.png?width=80&height=85&crop&bgcolor=white زیبا292

عضویت: 1389/08/13

تعداد پست: 1166

مامان نقلی شوهرت رو زنده گذاشتی?

انسان خوبی باش ولی وقتت را برای اثبات به دیگران تلف نکن

1213 blank-loading.png?width=728&height=90&crop&bgcolor=whiteblank-loading.png?width=80&height=85&crop&bgcolor=white لژیا1

مدیر استارتر

عضویت: 1393/11/17

تعداد پست: 2368

یه فامیلی داریم اسمش جواده...مرده سن دار و جا افتاده ایه...یبار داداشم تب داشت ....تو خواب و بیداری همش هذیون میگف یهو گف...جواد سیبیلاشو رنگ کرده جواد سیبیلاشو رنگ کرده...خلاصه پکیدیم از خنده مامانم اومد ارومش کنه بهش گف ن مامان جواد سیبیلاشو رنگ نکرده...داداشم گفت نننننن دیگه هیچی برا جواد مهم نیس جواد داره سیبیلاشو میزنه

sm01.gif

blank-loading.png?width=80&height=85&crop&bgcolor=white خانوم_کوچولو7

عضویت: 1394/02/05

تعداد پست: 860

بچه ها خیلی خاطراتتون باحاله

blank-loading.png?width=80&height=85&crop&bgcolor=white خانوم_کوچولو7

عضویت: 1394/02/05

تعداد پست: 860

blank-loading.png?width=80&height=85&crop&bgcolor=white اُرُد

عضویت: 1393/02/27

تعداد پست: 325

خدا به صاحب تاپیک واسه این خندوندنا سلامتی بده صلوااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااات الهم صل علی محمد وال محمد

blank-loading.png?width=80&height=85&crop&bgcolor=white هدیه92

عضویت: 1391/11/18

تعداد پست: 932

وااااای بچه ها اولای عقدم بود خونه مادرشوهرم خوابیده بودیم.گییییج خواب بودیم یهو اقای همسر بیدار شدن و نامردی نکرد پاشد نشست یه تو گوشی محکم به من زد و یهو افتاد بقیه خوابشو خرو پفش یعنیی منو میگی اینجوری

sm_64.gif

داشتم شاخ درمیاوردم.صورتمو گرفته بودم مثه خلا نگاش میکردم.بعدم گرفتم خوابیدم.خوب فایده نداشت که.دلم میخواستتت تلافی کنم هااا

1167 blank-loading.png?width=728&height=90&crop&bgcolor=whiteblank-loading.png?width=80&height=85&crop&bgcolor=white لژیا1

مدیر استارتر

عضویت: 1393/11/17

تعداد پست: 2368

هدیه

sm01.gif

blank-loading.png?width=80&height=85&crop&bgcolor=white یگانه70

عضویت: 1394/01/16

تعداد پست: 969

واییی من یه پسر خاله دارم خیلی تو خواب حرف میزنه یه بار شب اربعین یهو تو خواب پا میشه شروع میکنه به سینه زدن بعد باباش پامیشه یه چک میزنه تو صورتش پسر خالم میره میخوابه

blank-loading.png?width=80&height=85&crop&bgcolor=white یگانه70

عضویت: 1394/01/16

تعداد پست: 969

یه بار هم من دوران عقد خونه شوهرم شب خوابیدم تو اتاق جدا در هم بسته بود .شب خواب بد میبینم شروع میکنم به جیغ زدن شوهرم پامیشه دستشو میزاره جلو دهنم که صدامو کسی نشنوه فکر بد نکن یه موقع .صبح که بیدارشدم یه جوری ماسمالی کردم قضیه رو .ولی فکرکنم باور نکردن

blank-loading.png?width=80&height=85&crop&bgcolor=white سامیه18

عضویت: 1392/08/07

تعداد پست: 8015

وای لژیا نصف شبی مردم از خنده خیلی باحال بود

بدن زنان به خودشان تعلق دارد و ناموس هیچ کس نیست و با بهانه های تعصب و غیرت نیاز به مراقبت خاصی ندارند. " ما میتوانیم از خودمان مراقبت کنیم اگر بگذارند. "

blank-loading.png?width=80&height=85&crop&bgcolor=white samane58

عضویت: 1394/02/06

تعداد پست: 16710

شوهر من خیلی تو خواب غلت میزنه یه شب نزدیک صبح بیدار شدم دیدم همون جوری که اولش خوابیده بود هست. یه کم دقت کردم احساس کردم نفس نمیکشه به نظرم اصلا شونه ش بالا و پایین نمیرفت... داشتم سکته میکردم نمیتونستم تکونش بدم چون با خودم میگفتم اگه تکون نخوره.... اگه بیدار نشه.... جرات نمیکردم... خلاصه یهو دل به دریا زدم و بلند گفتم حسین! دو متر از جاش پرید گفت بله؟! هول شدم گفتم هیچچی میخواستم ببینم چیکار داری میکنی!!!!!!! دیوونه شده بود بدبخت

1220 blank-loading.png?width=728&height=90&crop&bgcolor=white

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟




ارسال نظر

نام


ایمیل


نظر