بهم نگفتن....؟
بهم نگفتن همیشه یه کسایی بودن که بهم میگفتن چرا تو عشق نداری؟!!!!! همیشه بودن کسایی که بهم بگن عشق یعنی زندگی... میگفتن اگه عاشق نشی یعنی زندگی نکردی... ولی بهم نگفتن اگه اسیر یکی بشی دلت میسوزه... بهم نگفتن اگه با چشاش نگات کنه انگار تموم جونتو به آتیش میکشن... بهم نگفتن اگه تموم روز ببینیش بازم دلتنگش میشی... بهم نگفتن ممکنه یه روز بذاره بره... بهم نگفتن... نگفتن که تو پشت سرش اشک میریزی ولی اون بی اعتنا میره... نگفتن تو دیوونش میشی ولی اون بی خیالت میشه.....
نوشته شده در سه شنبه سوم فروردین ۱۳۹۵ ساعت 12:32 توسط فاطمه ومحمد*2820* |
دختر............؟
دختر: شنیدم داری ازدواج می کنی .. مبارکه ..
خوشحال شدم شنیدم..
پسر: ممنون ، انشالله قسمت شما..
دختر: می تونم برای آخرین بار یه چیزی ازت بخوام؟؟؟
پسر: چی می خوای؟
دختر: اگه یه روز صاحب یه دختر شدی می شه اسم منو روش بذاری؟
پسر: چرا؟
میخوای هر موقع که نگاش می کنم ..صداش می کنم درد بکشم؟؟
دختر: نه.. !!
آخه دخترا عاشق باباهاشون می شن..
می خوام بفهمی چقدر عاشـــــقت بودم...!
نوشته شده در یکشنبه شانزدهم فروردین ۱۳۹۴ ساعت 22:16 توسط فاطمه ومحمد*2820* |
ویژگیهای عشقم..............
ﻣﻦ ﯼ ﻣﺨﺎﻃﺐ ﺧﺎﺹ ﺩﺍﺭﻡ عشق ﻣﻨﻪ
ﻋﺎﺷﻖ ﺧﺎﻧﻮﻣﻢ ﮔﻔﺘﻨﺎﺷﻢﻋﺎﺷﻖ ﻭﻗﺘﺎﯾﯿﻢ ﮎ ﻭﻗﺘﯽ ﻋﺼﺒﯽ ﻣﯿﺸﻢ ﻧﺎﺯﻣﻮ ﻣﯿﮑﺸﻪﻋﺎﺷﻖ ﺍﻭﻥ ﺧﻨﺪﻫﺎﺷﻢﻋﺎﺷﻖ ﺍﻭﻥ ﭼﺸﻤﺎﺷﻢ ﮎ ﻫﻤﻪ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻣﻦ ﻫﺴﺘﻦﻋﺎﺷﻖ ﺍﻭﻥ ﺍﺧﻤﺎﺷﻢ ﮎ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺎﺭ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺑﺮﺍﻡ ﺍﺧﻢ ﻣﯿﮑﻨﻪﻋﺎﺷﻖ ﺍﻭﻥ ﺻﺪﺍﻗﺖ ﻭ ﺍﺧﻼﻕ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﻮﻧﯿﺎﺷﻢﻋﺎﺷﻖ ﻏﯿﺮﺗﯽ ﺷﺪﻧﺎﺷﻢﻋﺎﺷﻖ ﺣﺴﺎﺱ ﺑﻮﺩﻧﺸﻢ ﻭﻗﺘﺎﯾﯽ ﮎ ﮐﺴﯽ ﺑﻢ ﭼﯿﺰﯼ ﻣﯿﮕﻪﻋﺎﺷﻖ ﺍﻭﻥ ﻧﮕﺎﻩ ﻧﮕﺮﺍﻧﺸﻢ ﻭﻗﺘﻰ ﻙ ﻣﻴﺒﻴﻨﻪ ﻣﺮﻳﻀﻮ ﻧﺎﺧﻮﺷﻢﻋﺎﺷﻖ ﮐﺎﺭﺍﺷﻢ ... مردونگیاش ...ﻋﺎﺷﻖ ﺍﻭﻥ ﺻﺪﺍﯼ ﻗﺸﻨﮕﺸﻢ ﮎ ﺑﻌﻀﯽ ﻭﻗﺘﺎ ﺑﺮﺍﻡ ﺁﻫﻨﮕﻢ ﻣﯿﺨﻮﻧﻪﻋﺎﺷﻖ ﻭﻗﺗﺎﻳﻴﻢ ﻛﻪ ﺧﻮﺩﻣﻮ ﻟﻮﺱ ﻣﯿﮑﻨﻡ ﻗﻨﺪ ﺗﻮ ﺩﻟﺵ ﺁﺏ ﻣﯽﺷﻪ ﻭ ﻗﺮﺑﻮﻥ ﺻﺪﻗﻢ ﻣﯿﺮﻩﻋﺎﺷﻖ ﻭﻗﺘﺎﯾﯿﻢ ﮐﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﺍﻡ ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ ﻣﯿﮕﻪ ﺳﺮﻣﻮ ﻣﯿﺰﻧﻢ ﺑﻪﺩﯾﻮﺍﺭ ﺍﮔﻪ ﯼ ﻗﻄﺮﻩ ﺍﺷﮏ ﺍﺯ ﭼﺸﻤﺖ ﺑﯿﺎﻓﺘﻪﻋﺎﺷﻖ ﻭﻗﺘﺎﻳﻴﻢ ﻛﻪ ﺑﺎﺵ ﻗﻬﺮ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﻭ ﻣﯿﮕﻪ ﺑﯿﺎ ﺑﻐﻠﻢﺗﻘـــﺪﯾـــﻢ ﺑــــﻪ ﻋﺸﻘـــــــــﻢ ^__^
نوشته شده در جمعه هفدهم بهمن ۱۳۹۳ ساعت 9:30 توسط فاطمه ومحمد*2820* |
آغوش...........؟
وای از نیمه شبی که بیدار شوم ...
تو را بخواهم ...
و خود را در آغوش دیگری بیابم ...
******************************************
روزی خواهد آمد که من و تو ، یک جایی خیلی دور از هم ...
شب و روز در آغوش یک غریبه ، بیقرار هم باشیم ...
وبعد از هر بار هم آغوشی ...
به یاد آغوش هم ، بی صدا گریه کنیم ...
نوشته شده در پنجشنبه بیست و هفتم آذر ۱۳۹۳ ساعت 10:50 توسط فاطمه ومحمد*2820* |
اگه بگم که قول میدم..............
اگه بگم که قول می دم تا همیشه باهات باشم
اگه بگم که حاضرم فدای اونچشات بشم
اگه بگم توآسمون عشق من فقط تویی
اگه بگم بهونه ی هر نفسم تنها تویی
اگه بگم قلبمو من نذر نگاهت می کنم
اگه بگم زندگیمو بذر بهارت می کنم
اگه بگم ماه منی هر نفس راه منی
اگه بگم بال منی لحظه ی پرواز من میشی
برام خاطره ی قشنگ لحظه ی وصال میشی
برام باغبون میوه های تشنه وکال میشی
برام ماه شبای بی سحر میشی
برام ستاره ی راه سفر ولی بدون هرجا باشی یا نباشی مال منی
بدون اگه برای من هم نباشی عشق منی
محمدم دوست دارم
نوشته شده در شنبه بیست و چهارم آبان ۱۳۹۳ ساعت 20:21 توسط فاطمه ومحمد*2820* |
برای عشقم..................
یه وقتایی آدم عاشق آدم های جدید میشه اما من اگه هزار بار دیگه هم بدنیا بیام همیشه دوباره عاشق تو میشم ، نمیدونم چرا ، اما میدونم که میشم ...
نوشته شده در شنبه نوزدهم مهر ۱۳۹۳ ساعت 15:21 توسط فاطمه ومحمد*2820* |
عشقم......................
محمدم، عزیزم ، عشقم ، عمرم ، جونم ، بفهم ...
بفهم ...
بفهم که عاشقتم ...
بفهم ...
نوشته شده در چهارشنبه دوازدهم شهریور ۱۳۹۳ ساعت 22:57 توسط فاطمه ومحمد*2820* |
دوستت دارم نفسم..............
مینویسم سرشار از عشق
برای تویی که همیشه
تنها مخاطب خاص دلنوشته های منی...
برای تو که بخوانی و بدانی
دوست داشتنت در من
بی انتهاست...
محمدم همه ی زندگیم عاشقتم.................
نوشته شده در چهارشنبه بیست و دوم مرداد ۱۳۹۳ ساعت 22:0 توسط فاطمه ومحمد*2820* |
محمدجونم عاشقتم.............
تمام ترانه هایم ترنم یاد توست و تمام نفسهایم خلاصه در نفسهای توست
ای زلال تر از باران و پاکتر از آیینه به وجود پر مهر تو می بالم
و تو را آنگونه که میخواهی دوست دارم
ای مهربان - پرنده خیالم با یاد تو به اوج آسمانها پر خواهد گشود
و زیبایی ات را به رخ فرشتگان خواهد کشید
تبسمی از تو مرا کافیست که از هیچ به همه چیز برسم
منتظر لحظه ای هستم که دستانت را بگیرم
در چشمانت خیره شوم
دوستت دارم را بر لبانم جاری کنم
منتظر لحظه ای هستم که در کنارت بنشینم
سر رو شونه هایت بگذارم….از عشق تو…..
از داشتن تو…اشک شوق ریزم
منتظر لحظه ی مقدس که تو را در اغوش بگیرم
بوسه ای از سر عشق به تو تقدیم کنم
وبا تمام وجود قلبم و عشقم را به تو هدیه کنم
اری من تورا دوست دارم
وعاشقانه تو را می ستایم
تقدیم به نامزدمهربونم محمد که باتمام وجودعاشقشم
نوشته شده در پنجشنبه پانزدهم خرداد ۱۳۹۳ ساعت 16:53 توسط فاطمه ومحمد*2820* |
اسمش راهرچه می خواهی بگذار..........
نامش را هرچه میخواهی بگذار
تعصب
غیرت
حسادت
من نامش را عشق میگذارم
و دلگیر می شوم از بعضی ادم ها
که تو را از آن خود می دانن
تو فقط برای منی
شادی ات شادی من است
وجودت گرما بخش زندگیم
من تو را باهیچکس عوض نخواهم کرد
و این نامش عشق است
تو نامش را هرچه می خواهی بگذار...
نوشته شده در جمعه هشتم فروردین ۱۳۹۳ ساعت 16:0 توسط فاطمه ومحمد*2820* |
مرد من................
مرد من که تو باشی زن بودن خوب است....
از میان تمام مذکر های دنیا فقط کافیست پای تو در میان باشد...
نمیدانی برای تو خانوم بودن چه کیفی دارد...
نوشته شده در چهارشنبه بیست و سوم بهمن ۱۳۹۲ ساعت 21:35 توسط فاطمه ومحمد*2820* |
میخوام بگم..................؟
تا حالابهت نگفتم ولی حالا می خوام بگم بی تو میمیرم...
می خوام بگم تو دنیای منی ...
می خوام بگم دوستت دارم فقط به خاطر خودت !!
می خوام بگم شدی مجنون عشقم ...
می خوام بگم اگه یه روز نبینمت چقدر دلم برات تنگ میشه !!
می خوام بگم نبودنت برام پایان زندگیه!!
می خوام بگم یه گوشه چشاتو به همه دنیا نمیدم ...
می خوام بگم بیشتر از عشق لیلی به مجنون عاشقتم ...
می خوام بگم هرجور که باشی دوستت دارم !!
می خوام بگم مثل نفسی برام اگه نباشی منم نیستم ...
میخوام بگم هر شب با خیالت می خوابم !!!
می خوام بگم جایگاه همیشگی تو قلب منه !!
می خوام بگم حاضرم قشنگترین لحظه هام رو با سخت ترین دقایقت عوض کنم ...
می خوام بگم یک لحظه ای که تو رو میبینم بهترین لحظه زندگیمه !!
می خوام بگم در حد پرستش دوستت دارم ..+
نوشته شده در جمعه بیستم دی ۱۳۹۲ ساعت 11:59 توسط فاطمه ومحمد*2820* |
عشق یعنی برای توزیستن.............
راه که میروی عقب میمانم
نه برای اینکه نخواهم با تو همقدم باشم
میخواهم پا جای پایت بگذارم و مواظبت باشم
میخواهم رد پایت را هیچ خیابانی در آغوش نکشد
تو فقط برای منی.........
دوست دارم ببرمت یه جای شلوغ، خیلی شلوغ
وایستم اون وسط نگات کنم
بگم اینارو میبینی
بگی آره
بگم تو هیاهوی همه ی این آدما، من چشمام فقط دنبال تو میگرده
دلم برای تو تنگ میشه
صداهاشونو میشنوی
بگی آره
بگم تو اوج همین صداها دلم دنبال صدای تو میگرده
بگم حالا چشماتو ببند، بگو چه حسی داری
بگی انگار گم شدم بین یه عالمه غریبه
بگم اگه نباشی گم میشم بین یه دنیا غریبه
نوشته شده در چهارشنبه بیست و هفتم آذر ۱۳۹۲ ساعت 15:59 توسط فاطمه ومحمد*2820* |
برو طوری نیست..............
می خواهی بروی ؟؟ بهانه میخواهی؟ بگذار بهانه را دستت بدهم
برو...هرکس پرسید چرا؟
بگو لجوج بود سرسختانه عاشقم بود
بگو فریاد میزد همه جا فریاد میزند که مرا میخواهد
بگو دروغ میگفت میگفت هرگز ناراحتم نکردی
بگو درگیر بود همیشه درگیر افسون نگاهم بود
بگو بی احساس بود به همه ی فریاد ها توهین ها واخم هایم فقط لبخند میزد
بگو اون نخواست نخواست کسی جز من در دلش خانه کند
و من تمام احساسم را در دو کلمه خلاصه کردم دوستت دارم
نوشته شده در دوشنبه بیستم آبان ۱۳۹۲ ساعت 11:59 توسط فاطمه ومحمد*2820* |
دلم برات تنگ شده .............
من هر روز و هر لحظه نگرانت می شوم که چه می کنی !؟
پنجره ی اتاقم را باز می کنم و فریاد می زنم
تنهاییت برای من ...
غصه هایت برای من ...
همه بغضها و اشكهایت برای من ...
بخند برایم بخند
آنقدر بلنــــد
تا من هم بشنوم صدای خنده هایت را ...
صدای همیشه خوب بودنت را
...دلم برایت تنگ شده...
نوشته شده در چهارشنبه بیست و هفتم شهریور ۱۳۹۲ ساعت 9:44 توسط فاطمه ومحمد*2820* |
حرف دل...............
به سلامتی اونی که میدونی هیچوقت نمیتونی بهش زنگ بزنی ولی بازم دلت نمیاد شمارشو پاک کنی.
.
.
.
انتظار سخت است...
فراموش کردن هم سخت است...
اما! اینکه ندانی باید انتظار بکشی یا فراموش کنی از همه سخت تر است... .
نوشته شده در یکشنبه سوم شهریور ۱۳۹۲ ساعت 11:55 توسط فاطمه ومحمد*2820* |
دلتنگی................
دلم بچگی میخواهد!
میخواهم برود یک گوشه بنشینم,
پشتم را به همه دنیابکنم
پاهایم رابغل کنم وبلند بلند بگویم
من د ی گ ر بازی ن م ی ک ن م ...
نوشته شده در پنجشنبه هفدهم مرداد ۱۳۹۲ ساعت 21:27 توسط فاطمه ومحمد*2820* |
به اوبفهمان.................
خدایا به او بفهمان که چقدر دوستش دارم
به او بفهمان که بدون او زندگیم پوچ و بی معنی است
خدایا به او بفهمان که وقتی در کنارم نیست چقدر دلم برایش
بی طاقتی میکند
به او بفهمان که اینقدر مرا عذاب ندهد
خدایا به او بفهمان که من هم مانند او غرور دارم
و گاهی این غرور مسخره مرا از او دور میکند
خدایا به او بفهمان تنها آرزویم او ورسیدن به اوست
خدایا به او بفهمان که نیازمندش هستم
به او بفهمان که خواهانش هستم
حتی اگر از روح لطیفش از چشم سیاهش
از جسم مغرورش دور باشم
حتی اگر در کنارم نباشد
حتی اگر مثل همیشه با غرور و بی رحمی مرا ترک کند
باز هم خواهانش هستم
و خواهم بود
((به او بفهمان))
نوشته شده در شنبه بیست و نهم تیر ۱۳۹۲ ساعت 16:20 توسط فاطمه ومحمد*2820* |
مانسل..................
ما نسل بوسه های خیابانی هستیم
نسل خابیدن با اس ام اس
نسل درد دل با غریبه های مجازی
نسل کادو های یواشکی
نسل جمله های کورش کبیر و دکتر شریعتی
نسل ترس از رقص نور ماشین پلیس
نسل سوخته ،نسل من،نسل تو
یادمان باشد هنگامی که دوباره به جهنم رفتیم
بین عذابهایمان مدام بگوییم
"یادش بخیر"
نوشته شده در پنجشنبه بیست و سوم خرداد ۱۳۹۲ ساعت 12:26 توسط فاطمه ومحمد*2820* |
همیشه نه............
همیـــــشه نــــه...!
ولـــی گـــاهــی میـــان بـــودن و خـــواستـــن فـــاصلـــه مــــی اُفـــتاد
وقـــتهـــایی کســـی رو بـــا تمــام وجود مـــی خــواهــی ...
ولـــی نبـــایـــد کنـــارش بـــاشی...
نوشته شده در پنجشنبه بیست و ششم اردیبهشت ۱۳۹۲ ساعت 22:39 توسط فاطمه ومحمد*2820* |
ازتومیگذرم بی انکه توراببینم.....................
از تو میگذرم ، تویی که گذشتی از همه چیز ،
از تو میگذرم بی آنکه خاطره ای را از تو بر دوش بکشم ،
نمیخواهم دیگر طعمی را از عشق بچشم.
این را هم فراموش میکنم ، جای من در اینجا نیست!
میروم تا آرام باشی ، تا از شر من و احساسم راحت باشی ،
میروم تا با کسی دیگر همنشین شوی
از تو میگذرم و شک نکن که فراموشت میکنم ،
هر چه شمع و شعله و آتش بود را در قلبم خاموش میکنم ….
نه اندیشیدن به تو فایده دارد ، نه فکر کردن به خاطره هایت ،
شک نکن بدون تو از شر هر چه غم در این دنیاست راحت میشوم
اشتباه گرفته ای ، من آن کسی که میخواهی نیستم ،
میروم تا حتی نتوانی یک لحظه هم نگاهم کنی….
از تو میگذرم بی آنکه لحظه ای برگردم و تو را ببینم ،
نوشته شده در پنجشنبه بیست و نهم فروردین ۱۳۹۲ ساعت 13:16 توسط فاطمه ومحمد*2820* |
ناامیدی.........................
ناامید شدن بدترین درد روی زمینه
اما بدتر ازاون اینه که درد داشته باشی نتونی به کسی بگی...
اونوقته که کم کم بغضات رسوب میکنه...
بعد خیلی اروم بدون اینکه بفهمی میزنه به قلبت..
اونوقته که قلبت از سنگ میشه... خوبه دیگه اونجوری دیگه ادم غصه نمیخوره...
نوشته شده در سه شنبه بیست و نهم اسفند ۱۳۹۱ ساعت 22:31 توسط فاطمه ومحمد*2820* |
دوستدارم رفیق...
دل من هرزه نـبـود ...
دل من عادت داشـت ، که بمانـد یک جا !!!
به کجا ؟!
معـلـوم است ، به در خانه تو !
دل من عادت داشـت
که بمانـد آن جا ، پـشـت یک پرده تـوری
که تو هر روز آن را به کناری بزنی ...
دل من ساکن دیوار و دری
که تو هر روز از آن می گـذری .
دل من ساکن دستان تو بود
دل من گوشه یک باغـچه بـود
که تو هر روز به آن می نگری
راستی ،دل من را دیدی...؟!
نوشته شده در جمعه بیستم بهمن ۱۳۹۱ ساعت 17:1 توسط فاطمه ومحمد*2820* |
برای ان عاشق..............
براي ان عاشق بي دل مي نويسم كه حرمت اشكهايم را ندانست
براي ان مينويسم كه معناي انتظار را ندانست،
چه روزها و شبهايي كه به يادش سپري كردم
براي ان مينويسم كه روزي دلش مهربان بود
مي نويسم تا بداند دل شكستن هنر نيست
نه دگر نگاهم را برايش هديه ميكنم ، نه دگر دم از فاصله ها ميزنم
و نه با شعرهايم دلتنگي ها را فرياد مي زنم
مي نويسم شايد نامهرباني هايش را باور كند
نوشته شده در پنجشنبه بیست و یکم دی ۱۳۹۱ ساعت 21:19 توسط فاطمه ومحمد*2820* |
حسرت
روزي ميرسد
كه دلت براي هيچكس
به اندازه من تنگ
نخواهد شد
براي نگاه كردنم ،
خنديدنم،اذيت كردنم و...
براي تمام لحظاتي
كه در كنارم داشتي
روزي خواهد رسيد كه
در حسرت تكرار دوباره ي من
خواهي بود
ميدانم روزي كه
نباشم هيچكس تكرار من نخواهد شد.
نوشته شده در شنبه هجدهم آذر ۱۳۹۱ ساعت 9:35 توسط فاطمه ومحمد*2820* |
دلتنگی.........
دلتنگ كه باشي
آدم ديگري مي شوي
خشن تر ، عصبي تر ، كلافه تر ، تلخ تر !
و جالب تر اينكه به اطراف هم كاري نداري...
همه اش را نگه مي داري ...
و دقيقا سر همان كسي خالي مي كني كه دلتنگش
هستي...
نوشته شده در چهارشنبه هشتم آذر ۱۳۹۱ ساعت 14:3 توسط فاطمه ومحمد*2820* |
تورو خدا نرو.......
وقتی بهم گفتی از من بدت میاد دیگه نتونستم جلوی گریه مو بگیرم
دیگه نتونستم بغضمو پنهون کنم . .
کاش شونه ای بود تا زار زار گریه می کردم .
حتی تو هم از من خسته شدی می دونم.....
می دونم اون قدر بدم که قشنگ ترین حسی که می تونی بهم داشته باشی تنفره ولی من
من.....
.
.
نوشته شده در شنبه بیست و هفتم آبان ۱۳۹۱ ساعت 19:12 توسط فاطمه ومحمد*2820* |
سکوت......................
کاش میفهمیدی ســـکوت همیشه علامت رضــــایت نیست
گاهی سکوت یعنی "امــــا"
یعنی "اگــــــر"
یعنی هزار و یک دلیل که " دل "میترســــد بلند بگوید
دیـــــگر احتیاط لازم نیست .
شکستنی ها شکست
هر جور مایلیـــــد حمل کنید .. !!
نوشته شده در پنجشنبه هجدهم آبان ۱۳۹۱ ساعت 14:42 توسط فاطمه ومحمد*2820* |
دوستت دارم
دوستت دارم باتمام وجود/درتمام لحظه ها/
درهمه حال...اما نمیدانم چه تصمیمی بایدبگیرم مانده ام...کارهایم برخلاف توست اما درونم تورا میخواهم نمیدانم
چرا اینگونه است...تورا دوست دارم اماهیچ نشانی ازان درمن نیست*دوستت دارم*این کلمه را دوست دارم/
وجود تورا دوست دارم/اما بازهیچ تصمیمی برای زندگی خود نگرفته ام/میخواهم تودرتمام لحظات زندگی ام
باشی ولی هیچ تلاشی برای ان نمیکنم وباز می گویم دوستت دارم...اما نمیدانم............
نوشته شده در سه شنبه نهم آبان ۱۳۹۱ ساعت 21:19 توسط فاطمه ومحمد*2820* |
مثل جاده های پرتم:
توی فصل بی تو بودن
فرصت یکی شدن نیست
خوش به حالت که یه لحظه ام
تو سرت خیال من نیست
واسه تو فرقی نداره
زنده باشم یا نباشم
این منم بی تو انگار
باید از خودم جدا شم
توی آسمون چشمات
به سیاهی دل می بازم
قصه ای تازه می سازم
توی چشمهای تو دیدم
همه بود و نبودم
تو ولی رهاترینی
بی نیازی از وجودم
منم اون غروب دلگیر
تا همیشه پر روایت
این طرف شروع عشقه
اون طرف تا بی نهایت
توی این دیار غربت
عمریه من از تو دورم
مثل جاده های پرتم
که همیشه بی عبورم
نوشته شده در یکشنبه شانزدهم مهر ۱۳۹۱ ساعت 17:34 توسط فاطمه ومحمد*2820* |