موضوعات وبسایت : سلامت

کیا به سختی باردار شدن

کیا به سختی باردار شدن

نویسنده : نادر | زمان انتشار : 31 شهریور 1400 ساعت 18:31

خانومی این افکار و بریز دور و فقطططططط و فقط از بارداریت لذت ببر.

منم به سختی حامله شدم بعد دو تا سقط البته اینهمه مشکلاتی که تو داری رو نداشتم ولی بازم روزای سختی رو گذروندم.

الان دختر قشنگم ۴ ماهشه ... باهوش و سالم و خاانوووووم.

من مشهدم ولی سه ماه اول بارداری مجبور بودم بمونم تهران زیر نظر دکترم که اونجا بود چون تو مشهد به نتیجه ای نرسیدم.

ولی حتی همین دخترمم وقتی ۱۱ هفته بود تو شکمم بعد کلی خونریزی و لکه بینی عین دفعات پیش رفتم مطب، دکتر سونو کرد یک ربع... بیست دقیقه... نیم ساعت ... هیییچی پیدا نکرد نه ضربان قلبی نه اصلا جنینی... هیچی

نامه سقط و کورتاژ و داد دستم و یه چشم اشک بود و اون یکی خون

گفت فردا بیا بیمارستان ... ولی قبلش یه تایید مرگ جنین باید از سونوگرافی بگیری... خدا میدونه چه دقایق و لحظات سختی رو گذروندم تا رفتم سونوگرافی و نوبتم شد. مثل ابر بهار گریه میکردم که بعد کلی هزینه درمان و عمل جراحی سخت و یک سال رفت و آمد بین مشهد و تهران و آخرسرم سه ماه دوری از خونه و خونواده دوباره به در بسته خوردم.

دلم میخواست تو خیابون خودم و بدم زیر ماشین تا راحت شم.

رسیدم سونوگرافی نوبتم شد و همینکه دستگاه و گذاشت رو شکمم دیدم یه چیزی عین پروانه داره وول میخوره و بعدم ضربان قلبش ،قشنگ ترین صدای دنیا پیچید تو گوشم.

بهتم زده بود چشام و بستم و انگار کوه کنده بودم خسته ولی آروم... دلم میخواست تااااا ابد رو همون تخت دراز بکشم و اون صدام تو گوشم باشه.

سونوگراف یه سونوی کلی کرد و گفت حتی خبری از خونریزی و هماتومم نیست. جنین در بهترین حالت ممکن قرار گرفته و خوش و خرم داره زندگیش و میکنه

بعد اون ولی بازم کل بارداریم و با افکار واهی تو استرس گذروندم.

حتی جرات نمیکردم یک جفت جوراب براش بخرم‌ یا باهاش حرف بزنم . بعد سه ماه اول تنها مشکل تو این دوران طلایی افکار خودم بود وگرنه دخترم هیییچ اذیتی نداشت واسم. تو شکمم آروم و بی آزار رشد کرد بدون کوچکترین درد یا حتی بیخوابی

تا دقیقه نود که رفتم سزارین عین خرس میخوابیدم و تمام کارهام و خودم انجام میدادم. الانم که دنیا اومده اینقدر خانوم و آروم و خوش اخلاقه که زندگی رو برام بهشت کرده . 

همش حسرت میخورم کاش از دوران بارداریم بیشتر لذت میبردم و اینقدر فکرای مسخره رو تو ذهنم راه نمیدادم.

کاش میرفتم بازار . کاش باهاش بیشتر حرف میزدم کاش کلی عکس از خودم میگرفتم. کاش با امید هرچه تمام تر این دوران و میگذروندم.

یععععنیییییی حاااال کن پستی برات گذاشتم که اگه هیییچکس دیگم تاپیکت نیاد مهم نیست و همین یه پست برات کافیه????

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟




ارسال نظر

نام


ایمیل


نظر