عضویت: 1389/07/18
تعداد پست: 3216
ییه بار هم ظهر تابستون میرفتم دانشگاه...کوچه خلوت.....یه مردی از روبرو میومد......دیدم یه جوریه...هی حرفای بد بد میزد از دور.نزدیک که شد راهشو کج کرد طرف من.دستشو تو زیپ شلوارش..نمی دونم میخواست نشونم بده ؟....منم کنار دیوار.دیدم در رو ندارم..تا اومد جلوم زانومو بلند کردم گیر کرد به وسط پاش.....دم دستگاهشم که بیرون اورده بود محکم خورد بهش.....یه اخی گفت و خم شد رو شکمش..در رفتم..
بعد اون شلوارمو دیگه نپوشیدم.....
بعد به این نتیجه رسیدم که کار خیلی جالبی کردم..به شرط اینکه بعدش در بری!.......چون دیه تخم چپ مرد دو برابر دیه یه زن کامله
اگر زنها دنیا رو می گردوندن هیچ جنگی وجود نداشت فقط چندتا کشور با هم قهر بودن و حرف نمی زدن!!!
عضویت: 1390/10/02
تعداد پست: 4688
وای سولماز مردم از خنده به خدا با اینا باید همین کارهارو کرد خانوما همیشه یه سنجاق قفلی با خودتون داشته باشین حال میده این بلا رو سرشون بیاری
مدیر استارتر
عضویت: 1391/03/02
تعداد پست: 534
خوش به حالتون من یه بار می رفتم قزوین دانشگاهم اونجا بود یه مرد با خانوادش سوار شد بعد دیدم خانوادش را برد جلوی اتوبوس نشوند اومد خودش تنها پشت ما نشست بعد هم توی مسیر مداد دستش جلو بود و دوستم را اذیت می کرد من داد و بیداد کردم زنش یه جوری نگام کرد که انگار جرمم اینه که چرا دانشجو ام و چرا یه شهر دیگه رفت و آمد می کنم بعد هم گفت این مرده دیگه می بینه دلش می خواد می خواستم چشمای زنش را در بیارم
مدیر استارتر
عضویت: 1391/03/02
تعداد پست: 534
آخه من به این زن ببخشید نفهم چی بگم خجالت نمیکشه به جای اینکه شوهرش را جمع کنه به ما ایراد میگرفت که باز خدا می دونه ما لباس بد نپوشیده بودیم چون دانشگاهم دولتی بود و اونجا خیلی به حجاب گیر می دادن
عضویت: 1390/10/02
تعداد پست: 4688
خاک توسر اون مردی که ببینه دلش بخواد مردشور اون زنشو ببرن مینا جون
عضویت: 1389/07/18
تعداد پست: 3216
مهر افرین
من برادر ندارم...بچه کوچیک هم هستم...منو بابام بزرگم کرده..به خاطر اینکه انقلاب فرهنگی شده بود و بابام بیکار بود و مامانم سرکار میرفت...منو بابام بزگ کرد
خیلی مردانه بزرگ شدم
وقتی به سن دبیرستان رسیدم بابام بهم اموزش داد که مردی اذیتت کرد چیکار کن...بار اولی تو کوچمون دو تا سرباز به زور منو بوسیدن از پشت بغلم کردن بعد در رفتن.بعد اون جریان بابام حسابی اموزشم داد......زمان ما از این کثافتکاریها زیاد بود.مدرسه که میرفتم یه مرده دیوونه بود صبحای زود میومد تو کوچه پسکوچه های مدرسه چیزشو نشون میداد.....تکون میداد..هر روز میدیدمش!....
جسارت و دفاع شخصی رو بابام اموزشم داد
یاد داد که محکم ترین جای بدنم ارنجمه.وقتی مردی راهشو به طرفت کج می کنه..اروم ارنجت رو بالا بگیر و بزن به پهلوش...به یه فشار کم چنان دردی می گیره که دولا دولا راه میره.و صد بار این کارو کردم.چقدر هم حال داده!!
اگر زنها دنیا رو می گردوندن هیچ جنگی وجود نداشت فقط چندتا کشور با هم قهر بودن و حرف نمی زدن!!!
عضویت: 1389/07/18
تعداد پست: 3216
غلط میکنه گیر میده به زن بیچاره
شماره تاکسیشو ورمیدارم فردا ازش شکایت می کنم به تاکسی رانی.....از این غلطها نکنه دیگه
سوار شخصی شدن هم که واقعا اشتباه از خانومهاست.....خب سوار نشین...
اگر زنها دنیا رو می گردوندن هیچ جنگی وجود نداشت فقط چندتا کشور با هم قهر بودن و حرف نمی زدن!!!
مدیر استارتر
عضویت: 1391/03/02
تعداد پست: 534
خدایا از این جامعه خسته ام که هیچ حقی توش ندارم هیچ حقی
عضویت: 1390/08/01
تعداد پست: 5708
سولماز جان
اتفاقا منم برادر بزرگ ندارم
بابام هم یه شخصیت فرهنگی هست که کلا با هر نوع خشونت مخالفه
و از نظر اون همه انسان ها شریف هستن
بنابراین بابام هم به من چیزی در این باره یاد نداد
دایی و عمو و داداش بزرگ هم نداشتم که حامی من باشه
معلم من همین مردان هیز و مریض بودن!
خودشون با آزارهایی که نسبت به من روا داشتن باعث شدن من هم روش مقابله با اونها رو یاد بگیرم!
حالا خیلی چیزها یاد گرفتم
میدونم اگر توی یه مکان عمومی یا خیابون شلوغ مورد اذیت قرار گرفتم بهرتین کار داد و بیداد کردن و نترسیدن و دفاع کردنه!
چون در این صورت کاری از دست اون بر نمیاد
ولی توی جای خلوت باید ملاحظه کار تر بود! باید یا جسارت و شهامت و قدرت کافی برای زدن و فرار کردن داشت! و یا اگر نداری باید کر و کور بشی و فقط بری!چون ممکنه این بیمارها کار وحشتناک تری باهات بکنن!
عضویت: 1389/07/18
تعداد پست: 3216
من به کارهایی که کردم افتخار می کنم
من از حق خودم دفاع کردم.....و همیشه مراقب بودم که کاری نکنم که کار به شکایت بازی بکشه...این ادمها پر رو هستن....
اگر زنها دنیا رو می گردوندن هیچ جنگی وجود نداشت فقط چندتا کشور با هم قهر بودن و حرف نمی زدن!!!
عضویت: 1390/10/02
تعداد پست: 4688
خاک توسر اون مردی که ببینه دلش بخواد مردشور اون زنشو ببرن مینا جون
مدیر استارتر
عضویت: 1391/03/02
تعداد پست: 534
یه بار همین راننده تاکسی محترم به دلیل اینکه بهش گفتم آقا اینجا آخر خط نیست و من می خوام آخر خط پیاده بشم
چنان فحش هایی بهم داد که هیچ وقت یادم نمیره یه جایی من را پیاده کرد که خدا میدونه مسیرش نبود و فقط همین طور چون پول بگیره سوار کرده بود کلی تا ته خط مونده بود در واقع فقط تا نصف راه ما را برده بود یه پسر هم بود اون بی زبون بود و پیاده شد من نمی خواستم کرایش را بدم ولی اون در راباز نکرد درش مشکل داشت وقتی کرایه را گرفت بهم گفت می خواستی دزدی کنی و پول من را ندی من هم بهش گفتم راضی نیستم حرومت باشه همین خدا می دونه همین حرف را زدم وقتی پیاده شدم مرتیکه پیاده شد هرچی فحش ناموس بلد بود بهم داد مخصوصاً به مادرم نمی دونید چقدر حس بدی بود برگشتم شمارش را برداشتم ولی چه فایده هیچ کسی هیچ غلطی نکرد همه مردم هم وایساده بودن من را نگاه می کردن
عضویت: 1389/07/18
تعداد پست: 3216
مینا یادم میاد در این مورد تایپیک زده بودی درسته؟
اگر زنها دنیا رو می گردوندن هیچ جنگی وجود نداشت فقط چندتا کشور با هم قهر بودن و حرف نمی زدن!!!
عضویت: 1391/04/03
تعداد پست: 571
لایک آقای امیر
به نظر منم باید پررو باشین
من زل میزنم توچششون میگم چته؟
اگه اثر نکردم میگم آقای راننده لطفا نگه دارین آقا پیاده میشن نه اینکه خودم پیاده شم
معمولا راننده هام دفاع میکنن از آدم
دستم به حلقه ی در، دل با تو داده بودم، دست و دلم که دیدی، پایم چرا بریدی، رویای صادقی، در جان عاشقی، لیلای کاملی، اتمام عاقلی، نیمی زمینی ام، نیم آسمانی ام، محتاج پر زدن، مجنون آنی ام