انسان ها در زندگانی عادی و روزمره خود، در باره مسائل جزئی و گاه کلی، به گونه ای به یقین و تصمیم قاطع دست پیدا می کنند که همان، منشأ اثر در ترسیم اعمال و رفتارهای آنان است. در عرصه عمل به احکام شرعی نیز چنین است. فقها و مجتهدین برای این حالت، اصطلاح «قطع» را به کار می برند که به معنی یقین، تصمیم و برداشت قطعی است. در نظر آنان، قطع و یقین هر کس، درباره مسائل شرعی، برای خود او حجت است. مثلاً اگر کسی یقین داشته باشد که لباسش به نجاست آلوده است، نمی تواند با آن جامه نماز بخواند، اگر چه دیگران او را به این کار ترغیب کنند.
اما نکته ای که باید متذکر شد این است که «قطع» و یقین فرد مبتلا به وسواس حجت نیست. وسواس تخیل و وهم آدمی را تشدید می کند و آن را به همه افکار و احساسات و حتی به اندیشه، تسری می دهد. این است که فرد مبتلا به وسواس، نمی تواند در باره مسائل جزئی و خرد خویش به یقین برسد. او در همه جزئیات، تردید می کند و بنا بر این یقین او حجت نیست. مثلاً به جایی می رسد که وقتی احتمال وجود هیچ آبی نمی رود، یقین پیدا می کند که به پایش ترشحی رسیده است و حتی صدای چکیدن آب را در گوش خود طنین انداز می یابد. چنین فردی باید در نجاست و طهارت، بر طریق یقین و قطع دیگران رفتار نماید و از یقین سرشار از تردید خود چشم بپوشد.
طهارت چیست؟
نکته ای که باید روشن شود این است که طهارت چیست؟ طبیعی است که دست یافتن به طهارت واقعی، یعنی آگاهی کامل و تام و تمام در باره آن برای انسان ها ممکن نیست. این حکم در باره بسیاری از وظایف دیگر شرعی نیز صادق است. شارع مقدس، با لحاظ این نکته ارجمند، بر اهل دین آسان گرفته و راه بندگی و عبادت را هموار ساخته است. بنا بر این رسیدن به طهارت ظاهری و نیز بسیاری از یقین های ظاهری دیگر، برای شارع کفایت می کند، یعنی خداوند عمل به این یقین ظاهری را عبادت و اطاعت امر خود می داند و آن را شایسته ثواب و پاداش می شمارد.
مثال: هیچ کس نمی تواند به یقین، اطمینان یابد که غذایی که می خورد، طهارت واقعی و حقیقی دارد. چه بسا در آماده ساختن آن، یا در بازارها و مغازه ها و یا در خانه و هر جای دیگر، غذا آلوده به نوعی نجاست شرعی شده باشد. این احتمال بعید نیست. اما هیچ مسلمانی با این دلیل سست و این احتمال نه عقلی و نه شرعی، غذا خوردن را ترک نمی کند.
او به این دلیل که غذا و مواد آن را از بازار مسلمانان خریده است، به حکم شریعت، آن را پاک و طاهر می داند و از آن استفاده می کند. حتی اگر آن غذا، در واقع و باطن امر، آلوده به نجاست باشد، چنین مسلمانی در پیشگاه خداوند معذور خواهد بود و خداوند بر او خرده نخواهد گرفت.
این مثل در بسیاری از احکام و جزییات دیگر دینی جریان دارد و البته تعیین حدود و شرایط آن، با فقیه آشنا به متون دینی است. آری، این قاعده ای دینی و دستوری مذهبی است که «کلُّ شَی ءٍ لَک طاهِرٌ حَتّی تَعْلَمَ أَنَّهُ قَذِرٌ، فَتَدَعَهُ بِعَینِهِ»؛ [1]
«هر چیزی برای تو پاک است، تا آن گاه که بدانی و یقین یابی که نجس است و در آن حال، از آن چیز اجتناب کنی».
قالَ رَسُولُ اللّه صلی الله علیه و آله: «إِنَّ اللّه جَعَلَ لِکلِّ شَی ءٍ حَدّا لِمَنْ تَعَدّی ذلِک الْحَدَّ حَدّا»؛[2]
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرموده: «به تحقیق خداوند برای هر چیزی اندازه و حدودی تعیین فرموده که هر کس از آن اندازه و محدوده بیرون رود و زیاده روی نماید، برایش تعزیر، تنبیه و گوش مالی خواهد بود».
بیان مرحوم میرزا ابوالقاسم قمی رحمه الله
در کتاب «مرشد العوام» می فرماید: اگر دانسته شود که در شهری یک و یا دو گاو حرام است و از شیر آن دو استفاده شود، اجتناب از تمام شیرهای آن شهر واجب نیست یا این که اگر یک یا دو خانه غصبی باشد، اجتناب از تصرف تمام خانه های شهر واجب نیست. اظهر و اقوی آن است که ملاقی شبهه محصوره که نجاست آن مشتبه باشد، نجس نمی شود، مگر آن که به همه آن مشتبه ملاقات کند و هر گاه دو شاهد تعارض کنند، یکی بگوید نجاست به آن جامه ملاقات کرد و دیگری بگوید نکرد، اقوی طهارت است. هم چنین هر گاه نجاست معینی در خارج به هم رسد و یکی از دو شاهد بگوید به این جامه رسید و دیگری بگوید به جامه دیگر رسید، اقوی طهارت هر دو جامه است.
و هر گاه به رسیدن نجاست، چیزی به هم نرسد، بر طهارت خود باقی است، هر چند ظن به نجاست حاصل شود، مثل این که بول بسیار ترشح کند یا باد آن را برگرداند و مظنه و گمان باشد که به لباس ها پاشیده باشد، مخصوصا در وقتی که چند جای بدن او احساس رطوبت کند، بر او شستن آنچه ندیده و علم پیدا نکرده واجب نیست و تفحص (و جستجو) هم لازم نیست، بلکه قول یک نفر عادل هم اعتبار ندارد، مگر آن که از قول او، علم به هم رسد، اما هر گاه دو مرد عادل، شهادت دهند بر ملاقات نجاست، پس در آن اشکال است و احوط، اجتناب است.[3]
نکته دیگر، توجیه شرعی و مذهبی بسیاری از اعمال است و این به دلیل تسامح و آسانی و رأفتی است که در احکام دینی وجود دارد. مثلاً هر گاه در خانه ظروف یا لباسی یا اطفالی را نجس دیدید و از منزل خارج شدید، در هنگام بازگشت به منزل تمام آنها از دیدگاه شرع، طاهر و پاک خواهند بود، زیرا احتمال می رود که در نبود شما، آن نجاست ها را تطهیر کرده باشند و در این مورد سؤال و جستجو لازم نیست.
قالَ الْمَعْصُومُ علیه السلام: «إِنَّ مِنْ أَحَبِّ دینِکمْ إِلَی اللّه الْحَنیفِیةَ السَّمْحَةَ السَّهْلَةَ»؛ [4]
معصوم علیه السلام فرموده است: «همانا میل به حق، راحتی و سادگی، از محبوب ترین دین شما نزد خدا است».
در مشهد مقدس، روز بارانی، سگی در مسجدی دوید. به میرزا مهدی مجتهد رحمه الله خبر دادند.
فرمود که: پاک است، شاید که در دست ها و پاهای آن سگ، گِل سفتی بوده است که دست و پای او، به زمین نرسیده است.
عالمان بزرگوار، امر مشتبه را حمل بر طهارت می کنند و به مصداق آیه کریمه «وَ لاتَجَسَّسُّوا»[5] رسیدگی و تجسس نمی نمایند و تا می توانند برای آن امر، محمل قرار می دهند و خلاصه این که در هر مشتبهی از نجاست و طهارت، چنین رفتار درستی را پیش می گیرند تا معنای دینی «سمحه سهله» تحقق یابد. تفحص و رسیدگی به نجاست و به دست آوردن علم به نجاست واجب نیست، بلکه سنت و مباح نیز نیست.
پی نوشت:
[1] فروع کافی، ج 7، ص 176.
[2] المحاسن، ص 274، قسمتی از حدیث.
[3] بنگرید به قوانین اصول، باب ششم، ص 446.
[4] من لایحضر الفقیه، ج 1، ص 232.
[5] سوره حجرات، آیه 12.