⬆ برای انتخاب دیکشنری یا لغتنامه، اینجا را کلیک کنید. |
97 1452 100 1
معنی کلاچه در لغت نامه دهخدا
کلاچه. [ ک َ چ َ / چ ِ ] (اِ) مغز استخوان. (ناظم الاطباء). || کلاغچه و عکه. (ناظم الاطباء). مخفف کلاغچه. زاغی. کلاغ پیسه. زاغچه. قالنجه. کلاژه. غلیه. عکه. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) و به هر دو معنی رجوع به کلاجه شود. || نوعی انگور. انگور کلاچه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || (ص ) کلاژه. چپ. احول : کچل کچل کلاچه ، روغن کله پاچه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کلازه و کلاژه شود. || لقبی است تحقیرآمیز برای اشخاص کچل. در ترانه ٔ قدیمی خوانند: کچل کچل کلاچه ، روغن کله پاچه ، کچل رفته به اردو برای نصف گردو، کچل را خواب برده گردو را آب برده. (فرهنگ عامیانه ٔ جمال زاده ).
کلاچه را به اشتراک بگذارید
کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته
پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته
عبارات و کلمات کلیدی مرتبط
• معنی کلاچه • مفهوم کلاچه • تعریف کلاچه • معرفی کلاچه • کلاچه چیست • کلاچه یعنی چی • کلاچه یعنی چه
توضیحات دیگر
کلمه : کلاچه
اشتباه تایپی : ;gh]i
عکس کلاچه : در گوگل
آیا معنی
کلاچه
مناسب بود ؟
( امتیاز : 97% )