لحد. [ ل َ / ل ُح ْ / ل َ ح َ ] (ع اِ) شکاف در پهن گور (سُمّی لحداً لانّه فی احد جانبی القبر). ج, الحاد و لحود. (منتهی الارب ). شکاف کرانه ٔ گور. شکاف به درازا در یک کرانه ٔ قبر که . . .
معنی ملحود = ملحود . [ م َ ] (ع اِ) شکاف در عرض گور. (منتهی الارب ) (آنندراج ). شکاف در پهنای گور. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (ص ) قبر ملحود ؛ گور بالحد.
[ترجمه گوگل]مربع، مستطیل و مثلثی از زرشک، زردآلو، چترا، اچر، قرمز و قناری وجود داشت ترجمه کاربر [ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید ویرایش . . .
گور. (اِ) به معنی قبر باشد، و آن جایی است که مرده ٔ آدمی را در آن بگذارند. (برهان ). قبر معرب گور است. (آنندراج ). تربت. خاک. نهفت. ستودان. ادم. ثُکنة. (منتهی الارب ). جَدَت.
معنی کلمه گور و قبر. . . . معنی مزار = آرامگاه، تربت، حرم، خاک جا، قبر، گور، لحد، مثوی، مدفن، مرقد، مقبره، ضریح، زیارتگاه. گور. مقبرة. [ م َ ب َ / ب . . . گور شکاف.
ضریح. [ ض َ ] (ع اِ) گور. (منتهی الارب )(منتخب اللغات ). قبر. قبر بی لحد. گور بی لحد . (مهذب الاسماء) (دهار). مغاکی که در میان گور سازند برای مرده. (منتخب اللغات ). شکاف . . .
25 ژانویه 2018 . . . شکاف کرانه ٔ گور. شکاف به درازا در یک کرانه ٔ قبر که میّت را در آن جای دهند. (منتخب اللغات ). نوعی از قبر. (غیاث ). هاچین (به لهجه ٔ طبری ) : اطلبوا . . .
( لباب الالباب . نف . ۵٠ ) جمع : ملاحده شکاف در گور . شکاف مایلی که در عرض قبر یعنی پهلوی آن باشد . علائ الدین ملحد. محمد حاکم ملحدان قلعه اسماعیلیه در زمان سلطان محمد . . .
. . . فرانگ) به معنی پروانه، (در اعلام) نام دختر برزین و زن بهرام گور، نام مادر فریدون در داستان . . . در شکاف صخره ها، زیر بوته های بزرگ و حفره حیوانات دیگر لانه می سازد.