موضوعات وبسایت : سلامت

بعد از خودکشی چه اتفاقی می افتد

نویسنده : نادر | زمان انتشار : 21 دی 1399 ساعت 13:42

چرا ما دعا می‌کنیم؟

خداوند از خواسته‌های ما آگاه است و اگر سکوت هم کنیم او همه را می‌داند.دعا بسیج نیروهای درونی ما است تا بتوانیم آرمانی را که در ذهن داریم مشخص و روشن دنبال کنیم و در اینکار از حق و حقیقت که همان خداست یاری می‌گیریم.

آیا واقعا چشم زدن وجود دارد؟

تقریبا در همه فرهنگ‌های جهان گونه‌ای از اعتقاد به چشم زخم «Evil Eye» مشاهده می‌شود و به نظر ما نیروهایی چون حسادت، نفرت و انتقام جویی می‌تواند تاثیرات منفی و آزاردهنده‌ای در زندگی انسان‌ها داشته باشد و این به معنی قبول انرژی‌های معجزه آسا نیست بلکه گاهی چند کلمه حرف، یک نگاه یا حتی یک حرکت دست می‌تواند آشوبی بر پا کند. آدمی باید خود را از مصاحبت اینگونه افراد بر کنار دارد و به‌خصوص امتیازات خود را در معرض نگاه همگان نگذارد.

آیا انسان با ازدواج به خداوند نزدیک‌تر می‌شود؟

ازدواج همگامی با طبیعت و ادامه خط تکاملی بشریت است. هر چند که در بیان مقصود آن اختلاف نظر است اما در این نکته اتفاق نسبی وجود دارد که ازدواج همگام شدن با طبیعت و در سیر تکامل یعنی نزدیک‌تر شدن به خداست.

چرا در آیه الکرسی خداوند می‌فرماید هیچ اکراه واجباری در دین نیست اما در بسیاری از آیات دیگر منجمله در سوره توبه مکرر آمده که با دشمنان کارزار کنید تا به دین خدا درآیند؟

اصل کلی همان است که در آیه‌الکرسی آمده است یعنی جنس اکراه در دین راه ندارد زیرا اکراه دین را نقض می‌کند. یعنی آنکس که دینی به او تحمیل شود در حقیقت دینی ندارد. اما آیاتی که در آنها فرمان نبرد و مقابله و مقاتله با کفار آمده، مقصود کافرانی است که به حقوق مسلمانان تجاوز کرده و به روی آنها شمشیر کشیده‌اند و به آنها کافر حربی گویند. بدیهی است هر انسانی از حق دفاع برخوردار است و در قرآن در چند مورد اشاره شده که اگر کافران دست از تقابل برداشته و اعلام صلح کردند شما هم بپذیرید و دست از تقابل بردارید زیرا تجاوز از جانب آنها بوده است. در جای دیگری در قرآن آمده است که کافران همان ظالمان و متجاوزان به حقوق دیگرانند.

چگونه بفهمیم که واقعا کسی به سمت خدا می‌رود؟

بارزترین نشان حرکت به سوی خدا که کمال مطلق است این است که شخص به سوی زیبایی یعنی هنرها، دانایی یعنی فلسفه و علوم دیگر و نیکویی یعنی خلق خوش و حفظ شرافت انسانی در حرکت باشد و نشان کلی این حرکت شادی پاک و عمیق است که پیوسته با سالک همراه خواهد بود.

آیا لعن و نفرین‌های ذکر شده در زیارت عاشورا مغایر با سبک و سیاق دین اسلام در برخورد با ظالمان و ستمگران نیست؟

در قرآن حکیم آمده است که بدی را به نیکی دفع کنید چنانکه دفع و لعن تاریکی روشن کردن چراغ است نه تاریکی را نفرین کردن. البته می‌توان بطور کلی لعن و دور باش خدا را بر همه ستمکاران از این حیث که ستم می‌کنند اعلام کرد و این دورباش خود توجه به این نکته است که ظلم و تجاوز و تعدی و فریب موجب دوری از رحمت خدا و دوری از همه خوبی‌ها و زیبایی‌هاست و انسان‌های بد به فرمان تکوینی خداوند از همه برکتها محروم هستند. بنابر این لعن عملی است که ما باید انجام دهیم و آن کاری در خلاف جهت بدکاران است و تنها با کار خوب می‌توان کار بد را لعن کرد و این کار زبان نیست.

عشق آمدنی است یا آموختنی؟

هم درست است که عشق آمدنی است یعنی عطا و موهبت الهی است که زمینه رسیدن به آن را در ذات فراهم کرده است و هم آموختنی است به معنی آنکه می‌توان اسرار و اطوار عشق را از بزرگان جهان آموخت ازجمله مولانا بیش از همه از عشق سخن گفته است.

آیا مرگ باعث جدایی همیشگی افراد از نزدیکان خود می‌شود؟

یکی از نام‌های روز قیامت یوم‌الجمع است به این معنی که انسان از هر کسی که جدا شده است و شوق دیدار او را دارد، به دیدار او خواهد رسید.

اگر دنیا، برزخ، آخرت و... را به شکل یک سیستم ببینیم، آیا راه خروجی از این سیستم وجود دارد به شکلی که هنوز ماهیت خود را به عنوان یک انسان حفظ کرده باشیم؟

آری آدمی می‌تواند از همه مدارج هستی و از همه سیستم‌ها بیرون جهد و به قول نظامی خطاب به انسان گوید:

دور تو از دایره بیرون‌تر است

از دو جهان قدر تو افزون‌تر است

در کتاب «در قلمرو زرین» و نیز در کتاب«در صحبت مولانا» در گوشه و کنار آن به این نکته مکرر اشاره شده است که آدمی به تعبیر شکسپیر موجودی شگفت و نامتناهی است و هیچ حد و مرزی برای پرواز او وجود ندارد.

من به هیچ گروهی گرایش ندارم و هدفم را از آفرینش و بودن نمی‌دانم و همچون آونگی معلق هستم. شما چگونه من را راهنمایی می‌کنید؟

زهی سعادت که به هیچ گروه و فرقه‌ای گرایش ندارید و در بند اندیشه‌های خاصی نیفتاده‌اید و می‌توانید مستقیما فطرت الهی خود را به کمک بطلبید که پیر مغان شما و خضر راه شماست. شما با تمام وجود احساس می‌کنید که عاشق زیبایی و دانایی و نیکویی هستید و دلتان می‌خواهد هر چه بیشتر از این سه گوهر برخوردار شوید پس روشن است که باید دنبال کسب معرفت و کسب هنر و رسیدن به خلق خوش و مهربانی و وظیفه شناسی و فضیلتهای دیگر اخلاقی باشید چون از دیگران همین انتظار را دارید. بنابراین تکلیف شما روشن است خداوند شما را برای رسیدن به کمال آفریده است و مسیر را نیز در فطرت شما نهاده است. البته مطالعه کتاب‌های خوب و رسیدن به حضور بعضی بزرگان می‌تواند چراغ فطرت شما را روشن‌تر کند.

محبوب‌ترین آیه شما در قرآن و محبوب‌ترین غزل‌ها و مهم‌ترین توصیه‌های شما چیست؟

توصیه اینجانب این است که شما با کتاب‌های جوانان و فرهنگ جهانی که چهار جلد آن با عنوان‌های «در صحبت سعدی»، «قلمرو زرین»، «در صحبت مولانا» و «در صحبت قرآن» است آشنا شوید زیرا در این کتاب‌ها من مجموعه‌ای از محبوب‌ترین قطعات ادب فارسی و انگلیسی و همچنین محبوب‌ترین آیات قرآنی را گرد آورده ام. از اینرو گمان دارم اگر این کتاب‌ها را بخوانید از شیوه نگارش می‌توانید خودتان به بهترین‌ها دست یابید زیرا ممکن است چندین بهترین وجود داشته باشد که هر یک به جهتی بهترین هستند برای مثال فقط یک آیه از قرآن را که شاید بیشترین حکمت علمی و عملی در آن مندرج باشد ذکر کنم و آن آیه 110 سوره کهف است و شما را به خواندن تفسیر این آیه در کتاب در صحبت قرآن، قطعه 169 با عنوان شرط رسیدن به دیدار خداوند توصیه می‌کنم.

برای کسی که خودکشی می‌کند بعد از مرگ چه اتفاقی می‌افتد؟

خودکشی کردن در بیشتر موارد گریز از معرکه زندگی است و‌ای بسا که گریزنده از امکانات و ثروت خود کاملا بی‌خبر است و نمی‌داند که بودنش تا چه اندازه سودمند است و این آگاهی پس از مرگ آکنده از پشیمانی خواهد بود. تجربه نشان داده که گریز از معرکه زندگی عموما نشان بی‌خبری از توانایی‌های موجود است. اگر آن گریزنده با دانایی مشورت کند آن دانا ممکن است او را چنان به زندگی خود مشتاق گرداند که حتی از قصد گریز شرمنده شود. چه بسیار جوان‌ها در افسردگی هستند و هنگامیکه کسی آنها را از ثروت جوانیشان با خبر کرده، چراغ هزار امید را در دلشان زنده کرده و با شوق به زندگی بازگشته‌اند. بخصوص نسل جوان امروز بیش از هر زمان نیاز دارد که بداند به‌رغم همه مشکلات و محدودیت‌های نامعقول چقدر دستشان برای تجربه‌های بدیع و لذت بخش در زندگی باز است. البته جوان باید به پیروی از عقل با هر آنچه نامعقول است درگیر شود و در رفع آن بکوشد و اگر هیچ دلیل دیگری آدمی برای زندگی نداشته باشد همین کافی است که می‌تواند در راه روشن کردن چراغ خرد و دانایی و زیبایی و نیکویی قدمی بردارد.

از چه روش یا روش‌هایی برای بالا بردن تمرکزم استفاده کنم؟

برای تقویت تمرکز باید هر چه بیشتر عشق را در خود پرورش داد، عشق به آنچه خوب و زیباست علاوه بر تمرکز، حافظه انسان نیز در اثر عشق افزون می‌شود زیرا آنچه را دوست می‌دارد با شوق و رغبت و به آسانی در ذهن نگه می‌دارد.

معنای رزق و روزی که در قرآن آمده چیست و اینکه خداوند در قرآن فرموده ما بعضی از شما را تنگ روزی و برخی از شما را وسیع روزی می‌کنیم در ارتباط با تلاش انسان برای کسب درآمد چگونه تفسیر می‌شود.مثلا اگر خداوند نخواهد من وسیع روزی باشم یعنی من هرچه تلاش کنم نمی‌توانم درآمد کسب کنم و کارم با شکست روبه‌رو می‌شود؟

بحث جبر و اختیار و قضا و قدر پیوسته در طول تاریخ معرکه آرا و نظریات گوناگون بوده است و قرن‌هاست که طرفین این گفت‌وگو یعنی جبریان و اختیاریان نتوانسته‌اند یکدیگر را کاملا قانع کنند.

در میان جبری و اهل قدر

همچنین تا حشر بحث است ای پسر

اما بزرگان جهان که به هیچ یک از دو جانب میل نکرده‌اند بلکه در هر دو طرف حقیقتی می‌بینند گویند که ما از مشیت الهی بی‌خبریم و نمی‌دانیم که روزی‌ها را وسیع خواسته‌اند یا تنگ اما می‌دانیم که در این عالم قوانینی حاکم است و اگر در راهی تلاش کنیم بدون اثر نخواهد بود.ای بسا که خداوند خواسته باشد تا از مجرای تلاش‌های ما، ما روزی بیشتر بخشد. بنابراین ما تلاش خود را به جا می‌آوریم و منتظر رحمت خداوند هستیم. اما تاکیدی که بعضی از قدیسان بر مبنای خود قرآن روی این نکته کرده‌اند که ما باید روزی را از جانب خداوند بدانیم بدین خاطر است که اگر هدف آدمی از کار صرفا کسب روزی بیشتر و بیشتر باشد ممکن است هزار اندیشه اهریمنی به او روی آورد و به خاطر زر، تزویر کند و دروغ بگوید و به مال دیگران تجاوز کند در حالیکه اگر کار را به عنوان وظیفه بر خود بشناسد آنرا به کمال انجام می‌دهد و خداوند هم به او روزی دلخواه را می‌بخشد. همه ما دائما از محصول کار دیگران بهره می‌گیریم از تلفن همراه که در جیب ماست و جام جهان نما(تلویزیون) که در پیش روی ماست و هواپیما که بر فراز سر ما پرواز می‌کند و رایانه‌ای که به وسعت دریا‌ها آگاهی و اطلاع در اختیار ما می‌گذارد همه محصول کار دیگران است. پس ما نیز باید کاری کنیم که به درد دیگران بخورد و باید شرمنده باشیم اگر از سفره جامعه این همه بهره گیریم و خود هیچ طعامی بر آن سفره نگذاریم. بنابراین ما کار را برای کسب روزی نمی‌کنیم بلکه وظیفه و تعهد اجتماعی خود را به جا می‌آوریم و آنگاه در دل معتقد هستیم که خداوند به ما کمتر یا بیشتر روزی خواهد داد. این اعتقاد می‌تواند جامعه اقتصادی جهان را از هزاران آلودگی پاک گرداند.

آیا راهی را برای خودشناسی می‌توانید معرفی کنید یا حتی کتابی را؟ منظورم همان خودشناسی توام با حس درونی است و اینکه آیا راهی برای رسیدن به آرامش درونی وجود دارد؟

یکی از کتابهایی که به زبان پارسی در این زمینه ترجمه شده است کتابی است با عنوان «اعتماد به نفس» که توسط مرحوم دشتی ترجمه شده و نسبتا قابل اعتماد است. خواندن این کتاب ممکن است بتواند تا حدودی شما را راهنمایی کند و چنانکه زبان انگلیسی می‌دانید البته کتاب‌ها و مقالات گسترده‌تری در این زمینه می‌توانید مطالعه کنید. یکی از بهترین مقالات در زمینه اعتماد به نفس به انگلیسی مقاله معروف Self Reliance اثر امرسون آمریکایی است که خواندن آن توصیه می‌شود.

دچار وسواس فکری و افسردگی شده ام و همه چیز برایم بیهوده است. راهنمایی ام کنید.

چه بسیار وسواس‌ها و افسردگی‌ها محصول آن است که آدمیان از ثروت‌های درونی خود بی‌خبر هستند. ثروت‌هایی همچون سلامت و برخورداری از پدر و مادر و فضای خانواده یا ثروت‌های فکری و استعداد‌های علمی و هنری و مهم‌تر از همه ثروت عمری که در پیش است و هزار امکان و فرصت به آدمی عرضه می‌کند. شما نیز از این گونه گنج‌ها بی‌نصیب نیستید. باید تلاش کنید که امکانات موجود خود را بهتر ارزیابی کنید و بیشتر قدر بدانید. شما در عصری زندگی می‌کنید که انسان به پادشاهی رسیده است ما از اعجوبه‌ای چون موبایل برخورداریم و جام‌جهان نمایی چون تلویزیون و رایانه و شبکه ارتباط جهانی در اختیار داریم. امروز همه کتاب‌های خوب جهان و همه موسیقی‌ها و نقش‌ها و رنگ‌ها و موزه‌های جهان با اشارت انگشتی در اختیار شماست. اگر از چیزهایی محروم هستید از هزاران چیز نیز برخوردارید. اگر به این ثروت‌ها بیندیشید و موهبت دوستی و رفاقت با نزدیکان و عزیزان خود را بر آن بیفزایید ای بسا که از وسواس و افسردگی به کلی دور می‌شوید و شور و شوق زندگی و انگیزه کار و نشاط و فعالیت در شما افزون شود.

آیا شما به پیشگویی به هر طریق اعتقاد دارید؟

در قرآن آمده است که هیچ کس غیر از خدا غیب نمی‌داند و توصیه بزرگان این بوده است که ما بیش از آنکه به پیشگویی‌ها گوش فرا دهیم بدنبال شناخت عوامل مختلف حوادث باشیم و راه درست را بر گزینیم و خود را مسئول کارهای خود بدانیم و این شیوه برای پیشرفت بشر در علم و هنر و اخلاق همیشه کارگشا بوده است. در عین حال امکان اینکه درباره حادثه‌ای بتوان پیشگویی کرد در این عالم شگفت انگیز دور از باور نیست اما چنانکه اشاره شد بهتر است با چراغ عقل و دانش پیش رویم زیرا تاریخ نشان داده است که چه بسیار سخنان نادرست و بی‌مسئولیت در گفتار پیشگویان آمده و راه به جایی نبرده است. گویند انوری شاعر معروف که منجم نیز بوده است پیشگویی کرده بود که در فلان روز معین بادهای سخت و توفان‌های سهمگین خواهد وزید و شهر را به ویرانی خواهد کشید در حالیکه در همان روز مردم به پشت‌بام‌ها رفتند و شمع بدست گرفتند و هوا چنان آرام بود که حتی شمعی خاموش نشد. شاعری دو بیت زیر را درباره پیشگویی انوری سروده است:

گفت انوری که در اثر بادهای سخت

ویران شود سراچه و ملک سکندری

در روز حکم او نوزیدست هیچ باد

یا «مرسل الریاح» تو دانی و انوری

چگونه می‌توان کینه‌ای را که از کسی در دلم آمده از میان ببرم؟

اگر آدمی بخواهد کینه‌ها را به طور کلی از دل براند باید لبه تیز تیغ خشم و رنجیدگی را به جای شخص به سوی صفات شخص گرفت. از تکبر باید بیزار بود نه از متکبر و با ظلمت و جهل باید کینه داشت نه با ظالم و جاهل. آنچه عین جهنم است این صفات است و شخص می‌تواند از هر صفتی به تدریج فاصله گیرد. بنابراین درست مانند مادری باید عمل کرد که صفات نامطلوب فرزندش را دوست ندارد اما فرزندش را دوست دارد و می‌کوشد به نوعی او را به سلامتی که از پیش داشته بازگرداند. شما نیز چنین کنید و خداوند شما را یاری خواهد کرد.

آیا زمانی که انسان می‌میرد، روح او هنگام شست‌وشو و مراسم کفن و دفن، جسمش و اهل و عیالش را که در تکاپوی تدفین هستند را می‌بیند؟ آیا احساس آنها را درک می‌کند؟ آگر طبق روایات خواب را برادر مرگ بدانیم، همانگونه که در خواب ارتباط‌مان با این دنیا قطع می‌شود، آیا مرگ نیز نوعی خواب دراز مدت است؟ یعنی با مردن ارتباط اموات با این عالم بکلی قطع می‌شود؟ آیا عالم برزخ واقعیت دارد؟ آیا صدقات و خواندن قرآن برای مردگان سبب آمرزش یا بوجود آمدن خیری برای آنها می‌شود؟

کسی را از چند و چون روح پس از مرگ خبری نیست آنچه از کتب آسمانی به‌خصوص قرآن می‌توان دریافت این است که خود آگاهی ما با مرگ از بین نمی‌رود بلکه پس از ترک عالم جسمانی یکسر به نزد پروردگار می‌رویم که جایگاه اصلی ما آنجاست. ما پس از مرگ به گور نمی‌رویم بلکه از گور تن بیرون می‌آییم. مراسم کفن و دفن ما مربوط به زندگان است که برای مصالح بهداشتی و اجتماعی و غیره جسم ما را در نقطه مناسبی به خاک می‌سپارند و ربطی به ما ندارد. در کتاب در قلمرو زرین به قلم اینجانب مطالب متنوعی درباره مرگ آمده که شما را به خواندن آنها توصیه می‌کنم. در سخنان پیامبراکرم آمده است که مردمان در خوابند و چون بمیرند بیدار می‌شوند. در حقیقت پس از مرگ، آدمی ابعاد تازه‌ای از هستی را تجربه می‌کند بدون آنکه تجربیات عالم خاک را از دست بدهد. بهترین کاری که برای مردگان می‌توان کرد این است که: 1- اگر در زندگی هدف درستی را دنبال می‌کرده‌اند که نا تمام مانده است می‌توانیم آن هدف را به یاد و نام او دنبال کنیم. 2- اگر صدقات و خیراتی به یاد ایشان انجام دهیم و دلهایی را به هوای ایشان شاد کنیم بیگمان اثرش در حیات نوین آن متوفی ظاهر می‌شود و نیز اگر به یاد او آیاتی یا سوره‌ای از قرآن را تلاوت کنیم نه برای ثواب بلکه برای فهمیدن و به حکمت رسیدن آن نیز مقرون به خیر و صواب است.

چطور می‌شود، انسان از یک طرف عاشق خودش باشد چون گفته شده اگر آدمی خودش را دوست نداشته باشد نمی‌تواند خدا را هم دوست داشته باشد از طرفی آدمی بعد از مرحله طلب مرحله عشق را در پیش دارد که باید خودش را نیست بگیرد و خودش را نبیند. چطور می‌شود که فرد از یک طرف خودش را دوست داشته باشد از طرفی خودش را نبیند؟

دوست داشتن خود بر دو نوع است یکی جاهلانه و یکی عاقلانه. جاهلانه آن است که شخص خود را تسلیم هواهای نفسانی کند و هر گاه که دلش خواست با دروغ و فریب و نیرنگ با زیر پا گذاشتن حقوق دیگران در انجام وظایف تنبلی کند و خود را به دست عادتهای زیان‌آور چون سیگار و...مبتلا کند. چنین انسانی به حقیقت خود را دوست ندارد زیرا هیچکس نمی‌خواهد او را به دروغ و تجاوز و تنبلی و عادات زشت متهم کند و این اوصاف او را خوش نمی‌آید و آنها را دوست ندارد پس خود را به حقیقت دوست ندارد. اما دوست داشتن خود به نحو خردمندانه این است که آدمی خود را آراسته به اوصاف و کمالات و فضایل نماید و بکوشد تا در هنر و علم و اخلاق بر دیگران سبقت گیرد. این نوع دوم دوست داشتن در حقیقت بخشی از همان طلب در راه سیر و سلوک راه عاشق است.

چرادر آیه 135 سوره آل‌عمران گفته شده جزخداوند کسی نمی‌تواند گناهان خلق را بیامرزد آیا منظوراین است که حق‌الناس را هم خدا می‌بخشد و نیازی نیست ازکسی طلب بخشش کرد؟

بیگمان اگر کسی به حقوق دیگران تجاوز کرده و به ناحق ستمی به مردم روا داشته است در صورت رسیدن به آگاهی از ظلم خویش نیاز دارد که اولا توبه کند یعنی آن حقوق را به صاحبش باز گرداند و اگر میسر نیست و مورد ظلم را نمی‌تواند بیابد با دادن صدقات و خدمت به نیازمندان کارناروای خود را جبران کند و آنگاه طلب بخشش کند از خداوند تا او را بکلی از تیرگی اینچنین گناهی بیرون آورد.

فلسفه فال حافظ چیست؟

از دیرباز مردم جهان دیوان شعر بعضی شاعران آسمانی را برای فال زدن و با خبرشدن از احوال آینده به کار برده‌اند و در فرهنگ ما ایرانیان مردم با حافظ چنین ارتباطی یافته‌اند و اشکالی در آن نیست زیرا فال برای تفنن و دلگرمی و روحیه گرفتن است نه راه زندگی را با آن انتخاب کردن وگرنه به قول حافظ:

هرگه که دل به عشق دهی خوش دمی بود

در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست.

/30362

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟




ارسال نظر

نام


ایمیل


نظر