میگنا - دختر جوان و تحصیل کرده ای با مرد جوانی که او نیز تحصیلات دانشگاهی داشت و از موقعیت اجتماعی خوبی نیز برخوردار بود به قصد ازدواج باب آشنایی گشوده بود . به این دختر گفته بودند که مرد جوان سابقه ی ناراحتی خلقی از نوع اختلال دو قطبی دارد .در حال حاضر مرد جوان تحت درمان و کنترل بود . دختر جوان که به این مرد دلبستگی پیدا کرده بود تصمیم گرفت که به ارتباط خود با او ادامه بدهد و ناراحتی روانی او را به خوبی هایش ببخشد . روزی پیش از آن که آن ها به عقد هم درآیند ، بر سر موضوع کوچکی مرد جوان چنان برآشفته و تحریک شد که دختر خانم « عطایش را به لقایش بخشید » و ارتباط خود را با او قطع کرد و موقتا از ازدواج منصرف شد .
ما در این مقاله برآنیم تا به دو پرسش پاسخ دهیم :
آیا کسی که بیماری روانی دارد نمی تواند ازدواج کند ؟
و چگونه با بیماری روانی همسرمان مدارا کنیم ؟
یک فردی که متخصصان ، مشکل او را "روان " وی تشخیص داده اند نیز می تواند مثل هر کسی ازدواج کند ، به شرط آن که قبل از ازدواج از پرونده ی پزشکی خود اطلاعات کاملی به همسر آینده ی خود بدهد . شاید به خاطر امتیازات مثبتش ، همسر آینده ی او بیماری روانی او را بپذیرد و به او کمک کند تا تحت مراقبت درمانی بهتر نیز قرار بگیرد .
در کنار اقدامات گوناگون درمانی ، بخشی از مراقبت درمانی توسط همسر بیمار صورت می گیرد که توسط تیم درمانگر به او آموخته می شود . مثلا در مورد کسی که خیلی سریع تحریک می شود بهترین کار این است که به جای بحث و مجادله ی بی حاصل و تحریک کننده ، سعی کنیم تا حواس او را از موضوع بحث برانگیز منحرف کنیم .
اختلالات روانی همواره به معنای جنون نیست هر چند که از شایع ترین ناراحتی های روانی افسردگی است که غالبا بدون علایم جنون است . در کنار سایر اقدامات درمانی که توسط کادر پزشکی انجام می شود ، همسر بیمار افسرده نیز می تواند با رفتار تأیید آمیز و تشویق بیمار و اجتناب از انتقاد ، در بهبودی او کمک شایان توجهی بکند . کسی که افسرده است مدام از خود انتقاد می کند و به دلیل اعتماد به نفس بسیار ضعیف شدیدا با انتقاد دیگران امید خود را به بهبودی و زندگی از دست می دهد .
در رفتارهای آدم افسرده باید کارهای مثبت و پسندیده ی او را « رصد » کرد و مورد تشویق قرار داد. تمجید و تشویق بیمار افسرده باید جدی و صادقانه باشد و گرنه تشویق های مصلحتی و ساختگی از سوی بیمار افسرده که بدبین است ، تمسخر تلقی خواهد شد و زخم تازه ای بر اعتماد به نفس رنجور او وارد خواهد کرد . پس در عمل کردهای بیمار افسرده دقت کنید تا رفتار مثبتی را از او پیدا کنید و صمیمانه تحسین کنید .
بیمار افسرده به طور ناخودآگاه از حوادث غم انگیز استقبال می کند تا بتواند خلق محزون خود را توجیه کند . او به دلیل این که به خود ایراد می گیرد ، رفتارهای دیگران را هم نسبت به خود با دید انتقادی نگاه می کند و به همین دلیل ممکن است همواره کار را به جرو بحث بکشاند
لحن صحبت او همیشه شکوه آمیز و کسل کننده است . او ناآگاهانه وضعی به وجود می آورد تا از او ایراد بگیرید و آن گاه مدام به شما می گوید که چرا از او عیب جویی می کنید . او در حالی که به شدت از خود انتقاد می کند با کوچک ترین انتقاد دیگران چنان ناامید می شود که انگار می خواهد دست به خودکشی بزند .
مراقب باشید تا در « تله » ی جرو بحث های بیهوده ی او نیفتید . به هنگام شدت یافتن اختلالات هیجانی و روانی از خوددرمانی و اتکای بیش از حد به تجربیات شخصی پرهیز کنید و حتما از کمک پزشکان و متخصصان مربوطه بهره مند شوید .
شما مطمئنا به عنوان همسر، کار زیادی دارید که در این رابطه انجام بدهید پس وظیفه ی پزشکان و روان شناسان را به عهده ی خودشان بگذارید . از اختلالات شایع دیگر روانی که همسران می توانند نقش قابل توجهی در درمان داشته باشند بیماری وسواس است .
وسواس های عملی به صورت رفتارهای تکرار شونده ، بی حاصل ، مزاحم و آزاردهنده ؛ مثل شست و شوی بیش از حد از ترس « نجس و پاکی » چک کردن بیش از حد در خانه یا اجاق گاز که مبادا باز مانده باشد ،شمارش افراطی برای کنترل دقیق ، سخت گیری بیش از اندازه از ترس این که مبادا اشتباهی رخ بدهد ، مدام به اهل خانه « تذکر » خسته کننده و « اعصاب خردکن » دادن و افراط در امر نظافت که خود منجر به آسیب بدنی می شود از جمله رفتارهای وسواسی است که موجب اذیت کسانی می شود که با این بیمار زندگی می کنند . در کنار دادن خدمات تخصصی به او ، مراقب باشید که درگیر جرو بحث با آدم وسواسی نشوید .
شما می توانید با آرامش و خونسردی ، آن گونه که می پسندید ، رفتار کنید تا شاید آرامش و خونسردی شما به او هم منتقل شود . با او لجبازی و مجادله نکنید . اگر یک بار با تندی و خشونت او را مجبور کردید که دست از وسواس های خود بردارد ، به خود غره نشوید و از ادامه ی رفتارهای خشن و تحمیلی بگذرید .
بیماری روانی همسرفرد وسواسی چون به خود اطمینان ندارد ، ممکن است بسیار بیش از معمول به درخواست دیگران عمل کند ، اما شرط اول آن است که با خونسردی ، خوشرویی و در عین درک مشکل او و احترام به نگرش و نگرانی های او اطمینان خاطر را به او منتقل کنید تا هر چه بیش تر از شما بخواهد که به او کمک کنید . کسی که به طرز غیر عادی نگران است که مبادا بیماری جسمی خطرناکی داشته باشد ، کسی که ترس های بیهوده ای دارد که به نظر شما نامعقول و عجیب می آید ، کسی که بدون هیچ دلیل مشخصی از بیماری جسمی شکایت می کند در صورتی که همه ی آزمایش هایش نشان از سلامت او دارد و پزشکان گفته اند که ناراحتی او « اعصابش است » ، کسی که خواب های آشفته دارد و بیهوده می ترسد که مبادا خواب هایش در بیداری « تعبیر شود » و در موارد مشابه دیگر ، بیمار، خود نمی داند که ترس هایش جدی نیست . او قصد آزار کسی را ندارد . اگر چه به دلیل این ترس های بیهوده و عصبی هم خود رنج می برد و هم باعث عذاب نزدیکان خود می شود اما هیچ تعمدی در این کار ندارد .
مهم ترین کار شما این است که رنج و عذاب او را جدی بگیرید و به صرف این که « جواب آزمایش هایش سالم است » او را به تنبلی و ادا درآوردن محکوم نکنید ، اگر چه هر آدم بیماری توجه محبت آمیز دیگران را به خود جلب می کند و بیماری ، او را از بعضی تکلیف ها معاف می کند .