یکی از احکام
وجوب
است که در آیات قرآن این حکم بیان شده است.
وجوب غسل
[ویرایش]
غسل بر شخص
، برای خواندن
است.
یـایها الذین ءامنوا لا تقربوا الصلوة وانتم سکـری... ولا جنبـا... حتی تغتسلوا..
ای کسانی که ایمان آوردهاید! در حال
به نماز نزدیک نشوید، تا بدانید چه میگویید! و همچنین هنگامی که
هستید- مگر اینکه
باشید- تا غسل کنید. و اگر بیمارید، یا مسافر، و یا «قضای حاجت» کردهاید، و یا با زنان
جنسی داشتهاید، و در این حال، آب (برای
یا غسل) نیافتید، با خاک پاکی
کنید! (به این طریق که) صورتها و دستهایتان را با آن
نمایید. خداوند، بخشنده و آمرزنده است.
یـایها الذین ءامنوا اذا قمتم الی الصلوة فاغسلوا وجوهکم وایدیکم الی المرافق وامسحوا برءوسکم وارجلکم الی الکعبین وان کنتم جنبـا فاطهروا..
ای کسانی که
آوردهاید، چون به نماز برخاستید، صورت و دستهایتان را با آرنج بشویید و سر و پاهایتان را تا قوزک
کنید. و اگر جنب بودید خود را پاک سازید. و اگر بیمار یا در
بودید یا از جای قضای حاجت آمده بودید یا با زنان نزدیکی کرده بودید و آب نیافتید با خاکی پاک تیمم کنید و صورت و دستهایتان را با آن
کنید. خدا نمیخواهد شما در رنج افتید، بلکه میخواهد که شما را پاکیزه سازد و نعمتش را بر شما تمام کند، باشد که سپاس گزارید. منظور از «فاطهروا» تحصیل طهارت با غسل است و چون در این دو آیه تنها غسل را بیان نموده، استفاده میشود که نماز با غسل جنابت، صحیح است.
" جنب"- همانطور که در جلد سوم
ذیل آیه ۴۳ سوره نساء اشاره کردهایم- مصدری است که بمعنی" اسم فاعل" آمده، و در اصل بمعنی" دور شونده" است زیرا ریشه اصلی آن که" جنابت" بمعنی" بعد" و دوری است، و اگر شخص" جنب" به این عنوان نامیده میشود بخاطر آن است که باید در آن حال، از
و توقف در مسجد و مانند آن دوری کند، و این کلمه (جنب) هم بر مفرد، هم بر جمع و هم بر مذکر و هم بر مؤنث
میشود، اطلاق" جار جنب" بر همسایه دور بهمین مناسبت است. ممکن است ضمنا از اینکه قرآن در آیه فوق میگوید بهنگام نماز اگر جنب هستید
کنید استفاده شود که غسل جنابت جانشین
نیز میشود.
کیفیت غسل
[ویرایش]
وجوب شستن تمامی بدن، برای تحقق غسل جنابت:
یـایها الذین ءامنوا لا تقربوا الصلوة وانتم سکـری حتی تعلموا ما تقولون ولا جنبـا الا عابری سبیل حتی تغتسلوا وان کنتم مرضی او علی سفر او جاء احد منکم من الغائط او لـمستم النساء فلم تجدوا ماء فتیمموا صعیدا طیبـا فامسحوا بوجوهکم وایدیکم ان الله کان عفوا غفورا.
ای کسانی که ایمان آوردهاید! در حال
به نماز نزدیک نشوید، تا بدانید چه میگویید! و همچنین هنگامی که جنب هستید- مگر اینکه
باشید- تا غسل کنید. و اگر بیمارید، یا مسافر، و یا «قضای حاجت» کردهاید، و یا با زنان
جنسی داشتهاید، و در این حال، آب (برای وضو یا غسل) نیافتید، با خاک پاکی تیمم کنید! (به این طریق که) صورتها و دستهایتان را با آن
نمایید. خداوند، بخشنده و آمرزنده است.
تعیین نکردن اعضای خاص برای غسل، در مقابل تصریح به مواضع
، بیانگر این است که در غسل
باید تمامی بدن شسته شود.
روشن است که مراد از جمله" فاطهروا" شستن تمام بدن میباشد، زیرا اگر شستن عضو خاصی لازم بود میبایست نام آن برده شود، بنا بر این هنگامی که میگوید خود را شستشو دهید، مفهومش شستشوی تمام بدن است، نظیر این در
آیه ۴۳ نیز آمده است که میگوید: حتی تغتسلوا
کفایت غسل جنابت از وضو
[ویرایش]
خواندن نماز با غسل جنابت، بدون گرفتن وضو جایز و کافی است.
یـایها الذین ءامنوا اذا قمتم الی الصلوة فاغسلوا وجوهکم وایدیکم الی المرافق وامسحوا برءوسکم وارجلکم الی الکعبین وان کنتم جنبـا فاطهروا..
این جمله یعنی جمله" و ان کنتم جنبا فاطهروا" عطف است بر جمله: " فاغسلوا وجوهکم"، برای اینکه زمینه آیه زمینه بیان این معنا است که نماز طهارت لازم دارد، و
شرط در آن است، در نتیجه تقدیر کلام چنین میشود: " یا ایها الذین آمنوا اذا قمتم الی الصلاة" چنین و چنان کنید، اینطور
بگیرید، و تطهروا ان کنتم جنبا، یعنی طهارت بگیرید اگر چنانچه
بودید" پس برگشت معنای آیه به تقدیر شرط خلاف در طرف وضو است ساده تر بگویم،
کلام چنین است: " یا ایها الذین آمنوا اذا قمتم الی الصلاة فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم و امسحوا برءوسکم و ارجلکم، ان لم تکونوا جنبا، و ان کنتم جنبا فاطهروا"ای کسانی که
آوردهاید چون خواستید نماز بخوانید صورت و دستهای خود را بشوئید، و سر و پای خود را
کنید البته این در صورتی است که جنب نبوده باشید، و اما اگر جنب بودید باید طهارت کسب کنید.
در نتیجه از آن استفاده میشود که
وضو تنها مخصوص حالتی است که انسان جنب نباشد، و اما در صورت جنابت فقط باید غسل کند هم چنان که اخبار نیز بر همین معنا
دارند.
فلسفه غسل
[ویرایش]
بعضی میپرسند: چرا
دستور میدهد که به هنگام جنب شدن تمام بدن را بشویند در حالی که فقط عضو معینی آلوده میشود، و آیا میان
کردن و خارج شدن منی تفاوتی هست که در یکی فقط محل را باید شست و در دیگری تمام بدن را؟
این سؤال یک پاسخ اجمالی دارد و یک پاسخ مشروح:
پاسخ اجمالی آن این است که خارج شدن منی از انسان، یک عمل موضعی نیست (مانند بول و سایر زوائد) بدلیل اینکه اثر آن در تمام بدن آشکار میگردد، و تمام سلولهای تن بدنبال خروج آن در یک حالت سستی مخصوص فرو میروند و این خود نشانه تاثیر آن روی تمام اجزاء بدن است توضیح اینکه:
طبق تحقیقات دانشمندان در بدن انسان دو سلسله
نباتی وجود دارد که تمام فعالیتهای بدن را کنترل میکنند"
" و"
" این دو رشته اعصاب در سراسر بدن انسان و در اطراف تمام دستگاهها و جهازات داخلی و خارجی گستردهاند، وظیفه اعصاب سمپاتیک" تند کردن" و به فعالیت واداشتن دستگاههای مختلف بدن است، و وظیفه اعصاب" پاراسمپاتیک"" کند کردن" فعالیت آنهاست، در واقع یکی نقش" گاز" اتومبیل و دیگری نقش" ترمز" را دارد، و از تعادل فعالیت این دو دسته اعصاب نباتی، دستگاههای بدن بطور متعادل کار میکند.
گاهی جریانهایی در بدن رخ میدهد که این تعادل را بهم میزند، از جمله این جریانها مسئله"
" (اوج لذت جنسی) است که معمولا مقارن خروج منی صورت میگیرد.
در این موقع سلسله اعصاب پاراسمپاتیک (اعصاب ترمز کننده) بر اعصاب سمپاتیک (اعصاب محرک) پیشی میگیرد و تعادل به شکل منفی بهم میخورد.
این موضوع نیز ثابت شده است که از جمله اموری که میتواند اعصاب سمپاتیک را بکار وادارد و
از دست رفته را تامین کند تماس آب با بدن است و از آن جا که تاثیر" ارگاسم" روی تمام اعضای بدن بطور محسوس دیده میشود و تعادل این دو دسته اعصاب در سراسر بدن بهم میخورد دستور داده شده است که پس از آمیزش جنسی، یا خروج منی، تمام بدن با آب شسته شود و در پرتو اثر حیات بخش آن تعادل کامل در میان این دو دسته اعصاب در سراسر بدن برقرار گردد .
البته فایده
منحصر به این نیست بلکه غسل کردن علاوه بر این یک نوع
و
نیز میباشد که اثرات اخلاقی آن قابل انکار نیست و به همین دلیل اگر بدن را بدون نیت و
و اطاعت فرمان خدا بشویند غسل صحیح نیست در حقیقت به هنگام خروج منی یا آمیزش جنسی، هم روح متاثر میشود و هم جسم، روح به سوی شهوات مادی کشیده میشود، و جسم به سوی سستی و رکود، غسل جنابت که هم شستشوی جسم است و هم به علت اینکه به قصد قربت انجام مییابد شستشوی جان است، اثر دوگانهای در آن واحد روی جسم و
میگذارد تا روح را به سوی خدا و معنویت سوق میدهد، و جسم را بسوی پاکی و نشاط و فعالیت.
از همه اینها گذشته، وجوب غسل جنابت یک الزام اسلامی برای پاک نگه داشتن بدن و رعایت
، در طول زندگی است زیرا بسیارند کسانی که از نظافت خود غافل میشوند ولی این حکم اسلامی آنها را وادار میکند که در فواصل مختلفی خود را شستشو دهند و بدن را پاک نگاهدارند، این موضوع اختصاصی به مردم اعصار گذشته ندارد، در عصر و زمان ما نیز بسیارند کسانی که به علل مختلفی از نظافت و بهداشت تن غافلند. (البته این حکم بصورت یک قانون کلی و عمومی است حتی کسی را که تازه بدن خود را شسته شامل میشود).
مجموع جهات سه گانه فوق روشن میسازد که چرا باید به هنگام خروج منی (در خواب یا بیداری) و همچنین آمیزش جنسی (اگر چه منی خارج نشود) غسل کرد و تمام بدن را شست.
در پایان آیه، برای اینکه روشن شود هیچگونه سختگیری در دستورات گذشته در کار نبوده بلکه همه آنها بخاطر مصالح قابل توجهی
شده است، میفرماید: " خداوند نمیخواهد شما را به زحمت بیفکند، بلکه میخواهد شما را پاکیزه سازد و
خود را بر شما تمام کند تا سپاس نعمتهای او را بگوئید".
(ما یرید الله لیجعل علیکم من حرج و لکن یرید لیطهرکم و لیتم نعمته علیکم لعلکم تشکرون).
تیمم بدل از غسل
[ویرایش]
تیمم بدل از غسل جنابت، در صورت فقدان آب
است.
یـایها الذین ءامنوا لا تقربوا الصلوة وانتم سکـری حتی تعلموا ما تقولون ولا جنبـا الا عابری سبیل حتی تغتسلوا وان کنتم مرضی او علی سفر او جاء احد منکم من الغائط او لـمستم النساء فلم تجدوا ماء فتیمموا صعیدا طیبـا فامسحوا بوجوهکم وایدیکم ان الله کان عفوا غفورا.
اشاره به حکم
برای معذورین کرده و میفرماید: و ان کنتم مرضی او علی سفر... : " اگر بیمار باشید و یا در سفر... ". در این عبارت در حقیقت تمام موارد تشریع تیمم جمع است، نخست موردی که آب برای بدن
داشته باشد و دیگر مواردی که انسان دسترس به- آب (یا استعمال آب) ندارد و با جمله او جاء احد منکم من الغائط او لامستم النساء به علل احتیاج به تیمم، اشاره کرده و میفرماید: " هنگامی که از قضای حاجت برگشتید و یا با زنان آمیزش جنسی داشتید" فلم تجدوا ماء: " و دسترسی به آب نداشته باشید" فتیمموا صعیدا طیبا: " در این موقع با خاک پاکیزهای تیمم کنید" سپس طرز تیمم را بیان فرموده، میگوید: فامسحوا بوجوهکم و ایدیکم: " سپس صورت و دستهای خود را
کنید".
یـایها الذین ءامنوا... وان کنتم جنبـا فاطهروا وان کنتم مرضی... او لـمستم النساء فلم تجدوا ماء فتیمموا صعیدا طیبـا فامسحوا بوجوهکم وایدیکم منه..
در این جمله شروع شده به بیان حکم کسی که دسترسی به آب ندارد تا غسل کند، و یا بدن خود را بشوید، و مواردی که با تردید شمرده، در مقابل یکدیگر نیستند و مقابله بین آنها مقابله حقیقی نیست برای اینکه بیماری و مسافرت در مقابل غائط موجب حدث نیست، تا وضو یا غسل را بر انسان واجب سازد بلکه بردن نام آنها به این منظور بوده که آدم بیمار و مسافر یا نمیتواند بدن خود را با آب آشنا سازد، و یا دسترسی به آب پیدا نمیکند، و اینگونه افراد اگر به
و یا اکبر
بشوند، باید وضو و یا غسل و یا تیمم بگیرند پس دو شق آخری که مساله غائط و تماس با زنان باشد، در مقابل دو شق اول نیستند، بلکه دو شق اول هر یک به دو شق دوم تقسیم میشوند، به این معنا که مسافر و بیمار دو حال دارند، یا محدث به حدث اصغرند و یا محدث به حدث اکبر، به همین جهت بوده که بعضی احتمال دادهاند که کلمه" او" در جمله " او جاء احد منکم" به معنای واو باشد، که نقل کلام این قائل به زودی میآید، علاوه بر اینکه عذرهایی که تکلیف
و
را به تیمم مبدل میکند، منحصر در مرض و
نیست بلکه مصادیقی دیگر نیز دارد.
بنا بر این باید فکر کرد ببینیم چرا خدای تعالی در میان عذرها تنها سفر و بیماری را ذکر کرد، و در میان موجبات وضو و غسل تنها مساله غائط و تماس با زنان را آورد؟ باید دانست منظور آوردن نمونههایی است از مواردی که انسان اتفاقا مبتلا به بی آبی میشود، و نمونه مواردی که طبعا و غالبا پیش میآید بیماری و سفر است، که آدمی در این دو حال غالبا در معرض و در مظنه بی آبی قرار میگیرد و نمونه مواردی که احیانا بطور اتفاق پیش میآید غائط و
است که دست نیافتن به آب در این دو حال اتفاقی است، و از جهتی دیگر عکس گذشته پیش آمدن اصل بیماری و سفر در مقایسه با بنیه طبیعی بشر امری است که احیانا پیش میآید، ولی احتیاج به دفع غائط و تماس با زنان امری طبیعی است، یکی از آن دو باعث حدث اصغر و نجاست بدن میشود، و دیگری موجب
و غسل است، یکی
را واجب میکند و دیگری غسل را، پس این موارد چهارگانه مواردی است که انسان مبتلا بدان میشود، بعضی از آنها اتفاقا پیش میآید و بعضی دیگر طبیعتا، و دست نیافتن به آب در بعضی از آن موارد غالبا پیش میآید، مانند
و سفر، و در بعضی دیگر احیانا مانند تخلی کردن و مباشرت با زنان که در این موارد اگر دست آدمی به آب نرسید باید تیمم کند.
و بنا بر این مساله نبودن آب
است از اینکه انسان نتواند آب را استعمال کند، حال یا به خاطر اینکه آب ندارد، و یا آب برایش ضرر دارد، و یا وقت برای غسل و وضو ندارد، و اگر از همه این موارد تعبیر کرد به اینکه آب نیابد، برای این بود که غالب مواردی که انسان
بر وضو و غسل ندارد موردی است که آب پیدا نمیکند، و لازمه این سخن آن است که یافت نشدن آب قید باشد برای امور چهارگانه، و حتی برای بیمار.
پانویس
[ویرایش]
منبع
[ویرایش]
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «وجوب غسل (قرآن)»