اس ام اس آغوش؛
بی شک آغوش تو هشتمین عجایب دنیاست !
واردش که میشوی زمان بی معنا میشود . . .
.
.
آدم هـــا
حـق دارنـد آغـوشـی داشـته بـاشنـد
کـه وقـتی بـغـض داشـت خـفـه شـان مـی کـرد بـهـش پـنـــاه بـبـرند…
و ایـمـان داشـتـه باشـند تـا وقتـی کـه آنـجا هـستـند دسـت هـیـچ غـمی بـهـشـان نـمـی رســــد . . .
آدمــهــا حــق دارنـــد …
.
.
خنده های تو، کودکی ام را به من میبخشد
و آغوش تو، آرامشی بهشتی
و دستهای تو،اعتمادی وصف نشدنی
چقدر از نداشتنت میترسم….
.
.
از تنهایی گریزی نیست
بگذار آغوشم برای همیشه یخ بزند
نمی خواهم کسی شال گردن اضافی اش را
دور گردن آدم برفی احساسم بیاندازد
.
.
قلبم را عصب کشی کرده ام
دیگر نه از سردی نگاهی می لرزد
و نه از گرمی آغوشی می تپد
.
.
طعم سیب می دهد لب هایش و من گناهکارترین حوّای زمینم
بهشت همینجاست ، در آغوش تو با لب های ممنوعه ات
.
.
آغوشت …
آنچنان پای بندم به این کیش که هزار شیطان نمی توانند
لحظه ای ذره ای ایمانم را سست کنند
.
.
دلم یک جای دنج می خواهد آرام و بی تنش
جایی باید باشد غیر از این کنج تنهایی
تا آدم گاهی آنجا آرام بگیرد
مثلا آغوش تو
.
.
ای بهار زندگیم
ای امید بودنم
غنچه ی لب های تو
گرمی شکفتنم
قامت رعنای تو
قبله گاه دیدنم
آن نوای گرم تو
بهترین شنیدنم
کنج آغوش دلت
جاده ی رسیدنم
.
.
سلامتیه حرفایی که نه میشه اس ام اس کرد
نه تو چت تایپ کرد
نه میشه پای تلفن گفت
حرفایی که فقط مال وقتیه
که تو رو در آغوش دارم
.
.
از تنهایی گریزی نیست . . .
بگذار آغوشم برای همیشه یخ بزند . . .
نمیخواهم کسی شال . . .
گردن اضافی اش را دور گردن آدم برفی احساسم بیاندازد.
.
.
هوا سرده
خونه سرده
زندگی سرده
دوستا سرد ان
دستام سرد ان
فقط آغوش گرم تو مونده که اونم تو دریغ میکنی !
.
.
سرمایی که بوده ام ، همیشه . . .
ولی . . .
بین خودمان بماند . . .
سرمایی تر میشوم ، وقتی پای آغوش تو در میان باشد . . . !
.
.
دوام نمیاورم سرمای زمستان امسال را
باید کوچ کنم . . .
به قشلاق آغوشت . . .
.
.
وقتی دلم گرفته برام اسمون ریسمون نباف !
جوک نگو !
فیلسوف نشو !
فقط دستمو بکش و بغلم کن !
.
.
گاهی چه دلتنگ میشویم
برای یک مواظب خودت باش
برای یک هستم
برای یک نوازش
برای یک آغوش . . .
.
.
نگاهت هر قدر هم که دور باشد ، آرامم میکند . . .
و آوایی آمدنت را در گوشم زمزمه . . .
چقدر رسیدنت را دوست دارم . . .
آغوشم در ازدحامِ سرمای تنهایی . . .
تنها برای ” تــــــو ” ، هنوز گرم است ♥
.
.
ﻣﺸــﺮﻭﺏ ؟ ﻧﻪ ﻣﻤﻨــﻮﻧﻢ . . .
ﺳﯿﮕﺎﺭ ؟ ﻧﻪ ﻣﻤﻨﻮﻧـﻢ . . .
ﻣﺴﺎﻓــﺮﺕ ؟ ﻧﻪ ﻣﻤﻨﻮﻧـﻢ . . .
ﺩﯾﺎﺯﭘﺎﻡ ؟ ﻧﻪ ﻣﻤﻨﻮﻧـﻢ . . .
ﻣــﻦ ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺁﻏــﻮﺷﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻧﯿــﺎﺯ ﺩﺍرم
.
.
می خواهم بدهم دنیا را برایم تنگ کنند به اندازه ی آغوش تو تا وقتی به آغوشت می رسم بدانم همه ی دنیا از آن من است . . .
.
.
سایه ام با من نیست . . .
آخرین بار در آغوش سایه ات رفته بود . . .
.
.
یه چیزی هست به اسم “بغل “…. لامصب دوای هر دردیه . . .
.
.
به یک “ هستم ”
به یک “ نترس ”
به یک “ نوازش ”
به یک “ آغوش ”
به یک “ دوستت دارم ”
خلاصه بگویم به “ تو ”
نیازمندم !
.
.
آغوش گرمم باش ، بگذار فراموش کنم لحظه هایی را که در سرمای بی کسی لرزیدم .
.
.
سلامتیه حرفایی که نه میشه اس ام اس کرد !
نه تو چت تایپ کرد !
نه میشه پای تلفن گفت !
حرفایی که فقط مال وقتیه !
که تو رو در آغوش دارم . . .
.
.
میروم تا در آغوش خاک قرار گیرم ، و تمام خاطراتمان را به خاک بسپارم
چون دیگر بعد تو پناهی بهتر از آغوش خاک ندارم . . .
.
.
بوسه هایت انار را می ترکاند ، نفس هایت سیب را می رساند ، آغوشت ابر را می باراند
پاییزترینی تو !
.
.
بوس بی دلیل ، کادو بی دلیل ، بغل بی دلیل ، اس ام اس بی دلیل ، زنگ بی دلیل . . .
چیزهای خوب دلیل نمیخوان . . .
.
.
آغوش قلبها را نزدیک می کند وقتی دردی نشسته باشد روی قفسه سینه و آرام هم نمی گیرد . . .
آغوش هایمان را ذخیره نکنیم ؛ آغوش را باید خرج کرد !
باید دوست داشتن را بین بازوان احساس گرفت !
.
.
بانو !
آن پیرهن قرمز پولک دارت را بپوش و مثل یک ماهی به آغوش من بیا . . .
من هنوز دریا دریا تو را دوست دارم . . .
.
.
دوام نمی آورم سردی پاییز امسال را . . .
باید کوچ کنم به قشلاق آغوشت !
.
.
آدم باید عین مرسوله پستی سفارشی باشه . . .
یکی باشه همیشه تحویلش بگیره ، بگیرتش تو بغل !
امضا هم بده که تحویل گرفته شده و پس گرفته نمی شود . . .
.
.
دوام نمیاورم سرمای زمستان امسال را
باید کوچ کنم . . .
به قشلاق آغوشت . . .
.
.
حسود نیستم
اما گاهی بدجور حسودی میکنم به آن هایی که
شب ها در آغوش خـــیالی یکدیگر به خواب می روند
.
.
زیــباترین معــاشقه آغوش است
زمانی که عاشق تمام معشوق را در برمی گیرد
.
.
آغــوشت بوی تلخ که هیچ بوی غرور میدهد !
و چه لذت بخش است که ریه هایم از عطر مردانگی ات پر شود
.
.
قــفل دستانت را بـــگشا
آنقدر خسیس مــباش !
فقط کمی آغوش میخواهم همین
.
.
گاهی اوقات آنقدر دلــت گرفته
و آنقدر خــسته ای که مـــحتاج یـــک آغوش میشوی
حتی یک آغوش خیـــالی . . .
.
.
“بیــا بــغــلم”
به راستی چه سحر و جادویی ست در این دو کلمه ؟
که شنیدنش در اوج غم ها عجیب آدم را آرام میکند
.
.
دیگر بالش هم آغـــوش مرا دوست ندارد
این را از گل های پژمرده شده ی روی لباسش فهمیدم
.
.
دریا که آغوش تــــو باشد
من شــناگری میشوم مبتدی!
مرا رهــا کن
بــگذار غرق شوم در این دریــای پــراحســاس
.
.
آغوش گرم تـــــو مهر باطلی ست
بر همه ی سردی های روزگار
.
.
در آغـــوشم که می گیری حلقه ی دستانت
به دور کمرم حلقه ای ست از جنس نیاز
و ناز من این چشمانم است که با هر پلک زدن تو را هوایی می کند
.
.
من “کوهی” از دردم
بـــیا مرا در آغــوش بـــگیر
بــگذار تـــمام غم هایم در عــظمت آغوشت “کاه” شـــود… !
.
.
از عجایب عشق
تنها همان آغوشی آرامت می کند که دلت را به درد می آورد
.
.
وقتى در آغوشم آرام می گرفت
چشمانش را می بست
نمیدانم از احساسش بود
یا خود را در آغوش دیگرى تصور میکرد!
.
.
قصه ازآنجاشروع شدکه خیلی عصبانی بود
گفت اگه دوستم داری ثابت کن گفتم چه جوری
تیغ روبرداشت وگفت رگتو بزن
گفتم مرگ وزندگی دست خداست
گفت پس دوستم نداری
تیغو برداشتم و رگمو زدم وقتی داشتم
توآغوش گرمش جون میدادم اروم زیرلب گفت
اگه دوستم داشتی تنهام نمی ذاشتی
.
.
من ، مسئله ای ساده هستم ، حل می شوم . . .
روزی در آغوشت !
.
.
در تلاطم آغوشت
احمقانه است شناگر ماهری بودن
در تو
تنها باید غرق شد . . .
.
.
ﺧﯿﻠﯽ ﺯﻭﺩ ﻣﯽ ﻓﻬﻤﯽ ،
ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵِ ﻣﻦ ﺟﺎ ﮔﺬﺍﺷﺘﯽ !
ﻣﺜﻞِ ﻣــﺴﺎﻓﺮﯼ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡِ ﺯﻧــﺪﮔﯽ ﺍﺵ ﺭﺍ ، ﺩﺭ ﯾﮏ ﺍﯾﺴﺘﮕﺎﻩِ ﺑﯿﻦِ ﺭﺍﻫﯽ ، ﺟﺎ ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﺩ !
.
.
یه جمله هســت که میتونه داستان رو عوض کنه . . .
حرف نزن بیا بغلم . . .
.
.
آغوش تو که باشد ، خواب دیگر بهانه ای برای خستگی نیست و تپشِ های قلبت میشود لالاییِ کودکانه ام . . .
کنارم بمان ؛ میخواهم صبح چشمانم در نگاه تو بیدار شوند !
.
.
اگر تمام دنیا را هم یک جا به من بدهند
با یک لحظه آغوشت
عوض نمیکنم
جایی که امن است و آسایش
گرم است و آرامش
آن کنجی که فقط و فقط مال من است
گاهی به گاهی صدای تپشهای قلب عاشقت
و گاهی هم عاشقانه ای شور انگیز
زیباتر از همیشه سکوت زیبا یش را می شکند
من آغوشت را با دنیا عوض نمیکنم
.
.
خواب هایم بوی تو را میدهند . . .
شاید آن دورترها نیمه شب در آغوشم میگیری !
.
.
گاهی وقت ها
دلَت برای یکی ، چنان تنگ می شود
سفت بغلَش هم کنی
بازهم ؛ دلتنگی !
.
.
غصه دارند
دست هایم
وقتی
لمس آغوشَت را
هر شب فقط
خواب می بینند . . .
.
.
مرا در آغوشت بفشار
بگذار دل ضعفه بگیرم
از اینهمه عاشقانه های محکم ِ تو . . .
.
.
بی واسطه به آغوشم برگرد پیش از آنکه مرگ پا در میانی کند !
.
.
می شود در همین لحظه از راه برسی و جوری مرا در آغوش بگیری که حتی عقربه ها هم جرات نکنند از این لحظه عبور کنند ؟ و من به اندازه ی تمام روزهای کم بودنت تو را ببویم و در این زمان متوقف ، سالها در آغوشت زندگی کنم بی ترس فرداها ؟
.
.
حلقه ی بازوانت تنگ تر می شود و من آزادتر گُم می شوم میان دنیایی که فقط اندازه ی یک من جا دارد !
.
.
در این دنیای بزرگ و لیک کوچک
تنها باریک کوچه ی گذر تویی به عشق
و تنها در آغوش توست که میتوان خفت به مرگ
ای شایسته ترین آوای هستی من . . .
.
.
ادم گاهی دوس داره غرق شه
نه در قصه نه در خیال
ادم دوس داره گاهی تو یه اغوش غرق شه . . .
.
.
اگر تمام راه های دنیا را اشتباه رفته باشم . . .
آغوشت را درست آمده ام . . .
.
.
اونی که عاشـــــقته . . .
وقتی که میبینه ناراحتی به جـــای اینکـــه هی بپــرسه :
چـــرا ؟ چـــی شــده ؟
فقـــــط بغلت میکــنه . . .
آغوش اونی که دوستش داری ، دوای هر دردیــــه . . . !
.
.
یک فلاسک چای و یک رودخانه که اعتماد به نفسش از دریا بیشتر است و تنها یک دوربین ، تنها برای اینکه گرفته باشمت یک سکانس در آغوشم . . .
اینست تمام دغدغه های مردی که از وصیت کردن بدش می آید !
.
.
گرمایی بوده ام همیشه . . .
اما بین خودمان بماند؛ سرمایی میشوم وقتی پای آغوش تو درمیان باشد !
.
.
حال من خوب است اما عالی می شوم
وقتی که تو با نگرانی در آغوشم می گیری و می گویی :
نه عزیز من ، تو خوب نیستی . . .
.
.
قرارمون
دم دمای غروب پاییز
اونجایی که شمشادها همدیگرو بغل کردن !
من آغوش باز میکنم
تو با ناز آغوشمو از عطر تنت پر کن
بذار شمشادها یاد بگیرن آغوش یعنی چی . . .
.
.
هــوا که سرد میشه
آدم باید یــکیو داشته باشه
بغلش کنه
وگــرنه هوا که مرض نداره
الـکی سرد شــه !
والااااا به خداااا . . .
.
.
وقتی نیستی
زانو هایم رادرآغوش می گیرم
تاهمه بدانند :
آغوشم جای هرکسی نیست . . .
.
.
برای بغل کردن عشقت دنبال دلیل و بهانه نباش . . .
عاشقانه ترین احساس زمانیست که به یک باره درآغوشش بگیری !
.
.
دو قلب دارم !
یکی در طرف چپ و دیگری در طرف راست
آغوشت را تنگ تر کن
من این تن ، دو قلب را دوست دارم . . . !
.
.
در حسرت آغوش تو هستم ، بغلم کن / از عطر بر و روی تو مستم ، بغلم کن
کی گفته که قراره دور از تو بمونم / من با احدی عهد نبستم ، بغلم کن . . .
(کفشدوزک)