/'andiše/
معنی
۱. آنچه از عمل آگاهانۀ ذهن حاصل میشود؛ فکر.
۲. گمان.
۳. [قدیمی] ترس؛ بیم.
۴. [قدیمی] توجه؛ ملاحظه.
〈 اندیشه کردن: (مصدر لازم)
۱. فکر کردن.
۲. خیال کردن.
۳. احساس ترس و بیم کردن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. پندار، تامل، تفکر، خیال، رای، سگال، ضمیر، فکر
۲. سودا
۳. احتیاط، صرافت، محابا، ملاحظه
۴. قصد، نیت
۵. اضطراب، بیم، پروا، ترس
فعل
بن گذشته: اندیشه کرد
بن حال: اندیشه کن
دیکشنری
- آلمانی
- انگلیسی
- اردو
- اسپانیایی
- ایتالیایی
- ترکی
- روسی
- عربی
- فرانسوی
- هندی
idea, mind, reflection, thinking, thought