معرفت سال بيستم ـ شماره 160 ـ فروردين 1390، 127ـ143
علىاحمد پناهى*
چكيده
هدف اين پژوهش، تعيين جايگاه همسران در نظام خانواده از منظر آموزههاى دينى، با نگاهى روانشناختى است كه با روش تحليلى ـ توصيفى انجام مىگيرد.
نظام خانواده و نقشهاى جنسيتى همسران، همانند ساير نظامهاى انسانى و اجتماعى داراى يك سازمان است. در هر سازمان، هر فرد براى خود جايگاه ويژهاى دارد كه نشانه قدرت و تأثير او بر ديگران است. در نظام خانواده نيز هر فرد با توجه به نقش ويژهاى كه دارد، بايد تكاليف و وظايف خاصى را انجام دهد. همچنين جايگاه و سلسله مراتب افراد در آن خانواده مشخص است. بسيارى از صاحبنظران خانواده، مانند مينوچين، جِى هِى لى و گلدنبرگ، وجود سلسله مراتب شفاف و صريح درون خانوادگى و ايفاى نقشهاى متناسب را پيشفرض كارايى و بالندگى خانواده مىدانند. ملاك سلامت و بهنجارى خانواده در نگاه آنها، قرار گرفتن اعضاى خانواده، به ويژه همسران، در نقشها و سلسله مراتب متناسب است. در آموزههاى دينى توجه ويژهاى به نقشهاى جنسيتى همسران شده است كه اين پژوهش به بررسى آنها مىپردازد.
كليدواژهها: همسران، جنسيت، نقش، آموزههاى دينى، استحكام.
مقدّمه
نهاد خانواده، اصلىترين ركن جامعه و بستر فرهنگهاى گوناگون، تربيتهاى مختلف، زمينهساز شكوفايى استعدادهاى بالقوه اعضاى آن و و نيز زمينهساز خوشبختى و يا بدبختى انسانها و اعضاى خود است. زن و شوهر (همسران) به عنوان اركان اصلى و اوليه تشكيل خانواده، نقش اساسى و تعيينكنندهاى در پويايى، استحكام، امنيت، سازماندهى، آرامش روانى و رشد ابعاد مختلف شخصيتى اعضاى خانواده دارند.
اگر در نظام خانواده هر فردى، به ويژه زن و شوهر، در نقش و موقعيت متناسب و شايسته خودش قرار نگيرد، آن خانواده به اهداف و كاركردهاى مورد انتظار نخواهد رسيد و دچار بحران مديريتى خواهد شد. خانواده در شرايطى مىتواند به پيشرفت، كاميابى و موفقيت برسد كه زن و شوهر در نقش متناسب خودشان قرار گيرند؛ نقشى كه با توانمندىهاى جسمانى و روانشناختى آنان سازگار است. در اين صورت، مىتوان توقعات و انتظارات بجا و منطقى از آنان داشت و آنان نيز قادر خواهند بود نقشهاى خود را به خوبى ايفا كنند.
در رابطه با خانواده و شكلگيرى و تحكيم آن، مباحث گوناگونى مطرح است. از جمله مباحث اساسى در خانواده، نقش و جايگاه اعضاى خانواده، به ويژه همسران (زن و مرد) به عنوان اركان اصلى خانواده، قابل توجه و دقت است. تعيين نقش هريك از همسران و التزام آنان به اين نقشها، از علل اصلى در استحكام و ثبات خانواده است. از اينرو، مسئله مهم در اين تحقيق تعيين نقشهاى همسران در نظام خانواده است. اين مقاله درصدد پرداختن به نقشهاى مختلف هريك از زن و مرد (همسران) در نظام خانوادهاز ديدگاهآموزههاىدينىوبا رويكردى روانشناختى است كه اين مهم از نوآورىهاى اين پژوهش مىباشد.
پيشينه پژوهش
در اين قسمت از بحث به صورت اجمالى به مقالات، كتابها و مباحثى مىپردازيم كه به نوعى با موضوع موردنظر، يعنى نقشهاى زن و مرد (همسران) در نظام خانواده از ديدگاه اسلام و روانشناسى، مربوط مىشود. در نهايت، با اشاره به خلأ اساسى و سؤال اساسى در اين بحث، خواهيم گفت كه پژوهش حاضر به دنبال چيست.
براساس تعاليم اسلامى، خداوند متعال از ابتداى حيات بشر،
پيامبرانى را از ميان انسانها براى راهنمايى و هدايت آنها برگزيده است. از جمله تعاليمى كه پيامبران به بشريت ابلاغ نمودهاند، قوانين خانواده و مسئوليت اعضاى خانواده و نقشهاى افراد است.
دانشمندان مسلمان و دانشپژوهان اسلامى نيز از صدر اسلام تاكنون به مباحث خانواده، جايگاه افراد، نقشهاى اعضاى خانواده و... پرداخته، هريك به گوشهاى از نيازهاى خانواده توجه نمودهاند. در اينجا به نمونههايى از نظريات، كتابها و مقالاتى كه در اين عرصه نگارش شدهاند، اشاره مىكنيم.
1. ابنسينا: اين دانشمند بزرگ قرن چهارم و پنجم هجرى، در تأليفات خود به اهميت خانواده، اركان آن و نقشهاى اعضاى خانواده پرداخته است.
2. غزالى: اين دانشمند قرن پنجم هجرى، در ضمن مباحث اخلاقى، به آداب زندگى خانوادگى پرداخته است.
3. خواجه نصيرالدين طوسى: وى كه از دانشمندان قرن هفتم هجرى است، در مورد نقشهاى مردانه و برخورد با زن سه امر هيبت، تكريم و اشتغال زن را لازم مىداند.
4. شهيد مطهّرى: ايشان در تأليفهاى خود به مسئله ازدواج و خانواده، اهميت فراوانى داده و به تبيين قوانين اسلام با توجه به نيازهاى انسان در عصر حاضر پرداخته است. به نظر وى، دين اسلام اصرار فراوانى دارد كه محيط خانوادگى، آمادگى كامل را براى كاميابى زن و شوهر از يكديگر، داشته باشد. زن يا مردى كه در اين امور كوتاهى كند، مورد نكوهش صريح اسلام قرار گرفته است. به اعتقاد شهيد مطهّرى، از ميان اديان الهى، دين اسلام بيشترين توجه خود را به بعد جنسى زندگى خانوادگى معطوف كرده و اين امر را مقدس شمرده است. در بعد عاطفى، محيط خانواده محل بروز عميقترين روابط و منشأ روابط عاطفى در اجتماع است.
از نظر ايشان، مرد و زن مىبايد در نقشها و موقعيتهاى شايسته خودشان قرار گيرند و هر فرد به وظايف ويژه خود كه تناسب با خلقت او دارد، بپردازد.1
5. محمدرضا زيبايىنژاد: وى در تأليفات و مقالات خود ضمن اشاره به جايگاه خانواده در اسلام، به تفاوتهاى تكوينى، زيستى، حقوقى و... زن و مرد پرداخته است. همچنين به نقش زن در خانواده توجه نموده و با نقد تفكرات فمينيستى در رابطه با جايگاه و منزلت زن، جايگاه زن مسلمان در آموزههاى دينى را تبيين نموده است.2
6. غلامرضا صديقى اورعى: اين محقق در كتاب تمكين بانو، رياست شوهر، ابتدا به مبانى فقهى و حقوقى تمكين زن پرداخته و سپس به مباحث جامعهشناسى در رابطه با نقش زن در خانواده به صورت اجمالى اشاره نموده است. وى همچنين به مبانى حقوقى و فقهى رياست شوهر نيز اشاره كرده و از منظر جامعهشناسى مورد بررسى قرار داده است.3
7. اسداللّه جمشيدى و غلامعلى عزيزىكيا: اين دو محقق در كتابى تحت عنوان جستارى در هستىشناسى زن كه در سال 1382 به چاپ رسيده است، با استفاده از آيات قرآنى به تفاوتها و مشتركات تكوينى، غايى و گرايشى زن و مرد پرداختهاند.
8. حسين بستان: اين محقق در كتاب اسلام و جامعهشناسى خانواده كه در سال 1383 به چاپ رسيده است، به ديدگاه اسلام و جامعهشناسى در رابطه با انواع خانواده، كاركردهاى خانواده، استحكام خانواده، وظايف اعضاى خانواده و آسيبهاى خانواده پرداخته و در برخى قسمتهاى بحث، به نقشهاى اعضاى خانواده نيز اشاره كرده است.
9. محمدرضا سالارىفر: اين محقق كه بيشتر به مباحث خانواده در نگرش اسلام و روانشناسى معطوف است، در كتابى با همين عنوان كه در سال 1386 به چاپ رسيده است، ضمن اشاره به نگاه اسلام به ازدواج و جايگاه خانواده در اسلام و روانشناسى، به اركان خانواده و سلسله مراتب در خانواده به صورت گذرا و اجمالى پرداخته است.
به طور كلى، از مجموعه نظريات و تحقيقات انجامشده، كه به برخى از آنها اشاره شد، مىتوان گفت: در اين مباحث به صورت اجمالى به سلسله مراتب در خانواده، رياست مرد، حد و مرزهاى افراد خانواده، وظايف اعضاى خانواده، تفاوتها و مشتركات زن و مرد از ديدگاه اسلام و... پرداخته شده است. اما يكى از مباحثى كه به صورت دقيق و جامع به آن پرداخته نشده و جاى تحقيق و تفحص جدى دارد، «تعيين نقش زن و مرد در نظام خانواده از ديدگاه اسلام با نگاهى روانشناختى» است. تحقيق حاضر به صورت مبسوط به اين بحث مىپردازد. از اينرو، سؤال اصلى پژوهش اين خواهد بود: نقش و جايگاه زن و شوهر در نظام خانواده از ديدگاه آموزههاى اسلام چيست؟
تعريف مفاهيم
مراد و منظور از نقش همسران (زن و مرد) در نظام خانواده يعنى: موقعيت، توقعات و كارهايى كه از آنان انتظار است. به عبارت ديگر، يعنى: موقعيتى كه در خانواده دارند و به تناسب اين موقعيت، توقعات و كارهايى از آنان انتظار مىرود.
منظور از واژه «همسران» در عنوان موضوع، به لحاظ وضع كنونى خانواده (خانواده هستهاى كه مركب از شوهر، زن و فرزندان است) عنوان شوهرى مرد و همسرى زن مىباشد كه به عنوان شوهر و زن، ايفاى نقش مىكنند.
خانواده به عنوان كهنترين و پردامنهترين نظام در جوامع بشرى مناسبترين و مطمئنترين بستر و زمينه براى تأمين نيازهاى جسمانى، روانشناختى و تربيتى اعضاى خود است.
نقشهاى مرد و زن در خانواده
1. نقش همسرى
در منظر اسلام، دو گونه نقش براى همسران تعريف شده است: يكى، نقشها و وظايف عام و ديگرى، نقشها و وظايف خاص. نقش همسرى از وظايف عام است كه هم مرد و هم زن مىبايد به آن ملتزم باشند و در عرصههاى مختلفى آن را عملياتى نمايند.
نمودهاى همسرى در آموزههاى دينى
علاوه بر فهم عرفى از نقش همسرى،4 در آموزههاى دينى نيز به مصاديق و نمودهايى اشاره شده كه مربوط به نقش همسرى مرد در نظام خانواده مىشود. در اين قسمت، به نمونههايى از اين مصاديق اشاره مىشود و در پايان جمعبندى ارائه مىگردد.
الف. حسن معاشرت: يكى از حقوق و وظايف متقابل و مشترك زوجين حسن معاشرت نسبت به يكديگر است. به عبارت ديگر، زن وظيفه دارد با شوهرش به نيكى معاشرت نمايد و نيز حق دارد از شوهر خويش حُسن معاشرت بخواهد. مرد نيز حق دارد از همسر خويش تكريم و حسن معاشرت طلب نمايد و در مقابل، موظف است به نيكى و مهربانى با همسرش رفتار كند.
در زندگى زناشويى يكى از دستورات اخلاقى كه بسيار مورد تأكيد قرآن كريم و پيشوايان دين مىباشد ـ تا جايى كه اين دستور اخلاقى جنبه حقوقى و تكليفى پيدا نموده ـ مسئله «حُسن معاشرت» و «خوشرفتارى» با يكديگر است. اهميت و نقش حياتى حُسن معاشرت در زندگى زناشويى تا آنجاست كه به شكل مادهاى از قانون مدنى در آمده و ضمانت اجرايى دارد. در ماده 1103 قانون مدنى آمده است: «زن و شوهر مكلف به حُسن معاشرت با يكديگرند.»
در زندگى زناشويى آنچه بيش از همه اهميت دارد آن است كه زن و شوهر خودشان را متعلق به يكديگر بدانند و هريك سعادت و خوشبختى ديگرى را سعادت و خوشبختى خويش بداند و بدبختى و گرفتارى ديگرى را گرفتارى و غم خويش به حساب آورد. اگر هر دو با اين ديدگاه به زندگى زناشويى گام نهند و همينگونه ادامه دهند، بدون ترديد، زوج موفق و خوشبخت و سعادتمند خواهند بود و در پرتو اين خوشبختى اولاد صالح نيز به جامعه تحويل مىدهند.
بنابراين، حسن معاشرت حق و وظيفه طرفينى است؛ زن بايد با شوهرش به نيكويى معاشرت كند و با اخلاق خوش و چهره بشاش برخورد نمايد و مرد نيز مىبايد همينگونه باشد. اسلام به احسان به خانواده دعوت مىكند و هرچه را به بنيان خانواده زيان برساند حرام مىداند. خداوند مىفرمايد: «با همسرتان خوشرفتارى كنيد.»5 و نيز مىفرمايد: «به زنان زيان وارد نسازيد كه زندگى برايشان سخت شود.»6 همچنين پيامبر صلىاللهعليهوآلهفرمودند: «بهترين شما بهترين كس براى خانوادهاش هست، و من براى خانوادهام بهترينم.»7
ب. احترام و تكريم: احترام و تكريم يكديگر، از آموزههاى اخلاقى دوجانبه در روابط همسران است؛ يعنى همانگونه كه زن وظيفه دارد به شوهر خود احترام بگذارد و رعايت شأن و منزلت او را به عنوان همسر، مدير خانواده و پدر فرزندان داشته باشد، مرد نيز متقابلاً مىبايد زن را تكريم كند و منزلت همسرى و مادرى او را رعايت نمايد. هر فردى (چه زن و چه مرد) به شخصيت و منزلت خويش علاقهمند است و از خدشهدار شدن آن رنج مىبرد. در پرتو تكريم و احترام متقابل، حدود و جايگاه افراد حفظ مىشود و لطمهاى به شخصيت آنان وارد نمىگردد. رعايت اين اصل (احترام متقابل) درباره همسران كه به طور طبيعى ساليان زيادى با همديگر انس، الفت و معاشرت دارند، اهميتى مضاعف پيدا مىكند و رعايت آن باعث استحكام و ثبات بيشتر خانواده مىگردد. زن و شوهر هرگز نبايد به دليل ارتباط و انس زياد با يكديگر، از اين امر غفلت نمايند، بلكه به دليل همين ارتباط زياد، موظف هستند شأن و موقعيت يكديگر را درك و رعايت كنند.
در آموزههاى حياتبخش اسلام، توصيههاى ارزشمندى هم به مردان و هم به زنان درباره تكريم همسر بيان شده است. امام صادق عليهالسلامدر اينباره مىفرمايند: «از رحمت و مغفرت پروردگار دور است زنى كه شوهر خود را آزار و اذيت كند و سعادتمند زنى است كه شوهر خويش را اكرام و احترام كرده، اذيتش نكند و از او در همه حالات اطاعت و فرمانبردارى نمايد.»8 پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآلهنيز درباره اكرام زن مىفرمايند: «كسى كه زنى را به همسرى انتخاب مىكند، بايد او را احترام كند و منزلت او را حفظ نمايد.»9 امام سجاد عليهالسلام هم در اينباره مىفرمايند: «حق زن بر مرد آن است كه بداند خداوند زن را مايه آرامش و انس مرد قرار داده و بداند كه زن نعمتى الهى مىباشد؛ پس بايد او را اكرام كرده و نسبت به او مهربان باشد.»10
ج. مهربانى و محبت: محبت و مهربانى به همسر يكى از راهكارهاى اساسى در شيرينى و شادكامى زندگى زناشويى و يكى از آموزههاى اخلاقى اسلام است. اين شاهكليد خوشبختى گرچه دوجانبه بوده و زن و مرد ـ هر دو ـ موظف هستند به آن ملتزم باشند، اما چون زن عاطفىتر و احساسىتر از مرد بوده و وجودش لطيفتر از مرد است، نيازش به محبت و مهربانى، بيش از مرد مىباشد. ترحم و مهربانى به همسر اكسيرى كمنظير است و تأثيرى كه در نزديكى دلها و در ايجاد صميميت دارد، كمبديل است. اين تأثير شگرف به اين دليل است كه انسان ذاتا تشنه دوستى و محبت است و يكى از نيازهاى روانى انسان تعلق و دوستى مىباشد. محبت، انگيزه بسيارى از تلاشها و زحمتهاى طاقتفرساى زندگى است. انسان همانگونه كه از محبت خويش به ديگران لذت مىبرد، پيوسته در تلاش است كه محبت ديگران را نيز نسبت به خود جلب كند. انسان مىخواهد او را دوست داشته باشند و اگر احساس كند كه هيچ كس به او علاقه ندارد، جهان با همه وسعتش براى او تنگ و تاريك مىشود.
برخى از روانشناسان نظير آبراهام مزلو و كويينگ نياز به محبت و تعلقپذيرى را از نيازهاى اساسى و از نيازهاى روانشناختى تلقّى كردهاند و اعتقاد دارند كه ارضاى اين نيازها در آرامش روانى و سلامتى روانى افراد تأثير اساسى دارد.11
از منظر اسلام، اساس و شالوده زندگى خانوادگى بر محبت استوار است. خداوند در قرآن كريم مىفرمايد: از نشانههاى قدرت خداوند اين است كه از جنس خودتان همسرانى برايتان آفريد تا در كنار آنها آرامش يابيد و در ميانتان مودّت و رحمت قرار داد؛ در اين امر نشانههايى است براى گروهى كه تفكر مىكنند.12 بر همين اساس، مىتوان ادعا كرد كه نيرومندترين عامل دوام و رشد خانواده، عاطفه و محبت است و بهترين عامل براى استحكام و بقاى آن، برانگيختن عواطف متقابل افراد خانواده به ويژه همسران به يكديگر است. از اينرو، در آموزههاى دينى به كثرت توصيه شده تا همسران، به ويژه مردان، نسبت به همديگر اظهار محبت و مهربانى كنند و اين محبت خود را آشكار سازند.
پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله مىفرمايند: «با زنان مهربانى كنيد و دلهايشان را به دست آوريد تا با شما همراهى كنند و هرگز آنان را مجبور و خشمگين نكنيد.»13 آن حضرت در روايت ديگرى فرمودند: «اگر مردى به همسرش بگويد: "دوستت دارم" هرگز از قلب او خارج نمىشود.»14
همچنين حضرت رسول صلىاللهعليهوآله فرمودند: «هرگاه كسى را دوست داشتى، او را بدان آگاه ساز؛ زيرا اين كار، دوستى را در ميان شما استوارتر مىسازد.»15
امام صادق عليهالسلام در اينباره مىفرمايند: «زن بايد با اظهار علاقه و با دلربايى و آرايش در برابر شوهر به گونهاى عمل كند كه رضايت و خشنودى شوهر جلب شود.»16
د. پرهيز از آزار همسر: رعايت حدود و حقوق همسر و آزار نرساندن به او (چه آزار جسمى و چه زبانى)، از وظايف اخلاقى دو طرفه است كه همسران مىبايد آن را رعايت نموده و بدان ملتزم باشند. زن بايد از هرگونه عملى كه باعث رنجشخاطر شوهر مىشود، بپرهيزد و توجه داشته باشد كه چنانچه شوهر از كارى، حرفى و حركتى ناراحت مىشود، آنها را انجام ندهد. زن بايد زبان خود را كنترل كرده و از زخم زبان، طعنه، متلك، كنايه زدن و هر عملى كه به نوعى تخريبكننده عواطف و شخصيت شوهر است، اجتناب ورزد. امام باقر عليهالسلاممىفرمايند: «بدا به حال زنى كه شوهرش را عصبانى كند و خوشا به حال زنى كه شوهرش از او راضى باشد.»17 پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله نيز فرمودند: بهترين زنان شما، آن زنى است كه اگر شوهرش خشمگين شود به او (شوهر) بگويد: دستم در دست توست و اختيار من به دست توست؛ خواب نخواهم رفت تا از من راضى شوى.18 همچنين امام صادق عليهالسلام درباره عواقب بدزبانى همسر فرمودند: سه چيز زندگى را تيره و تار مىگرداند: حاكم ستمگر، همسايه بد و زن بددهن و فحاش.19
از سوى ديگر، مرد نيز وظيفه دارد از ناسزاگويى، نيش زدن و هر كارى كه آزار و اذيت به حساب مىآيد پرهيز نمايد. مرد حق ندارد همسر خود را تنبيه بدنى كند؛ زيرا تنبيه بدنى همسر، عواطف موجود در ميان همسران را ضايع مىكند و نفرت و بدبينى مىآفريند. همچنين دلبستگى زن به زندگى را كمرنگ كرده و او را دچار عقده روانى مىسازد، به گونهاى كه به مرور زمان از چنين مردى نفرت عاطفى پيدا مىكند. پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله درباره آثار تنبيه زن مىفرمايند: «هركس به صورت زنش سيلى بزند، خداوند به مالك (آتشبان) جهنم دستور مىدهد تا هفتاد سيلى به صورت او بزنند.»20 و در جاى ديگر فرمودند: «كسى كه همسر خود را بدون دليل بزند، در روز قيامت، من دشمن او خواهم بود. زنانتان را نزنيد. كسى كه زنش را بدون دليل بزند، خدا و رسولش را عصيان كرده است.»21
2. نقش پدرى
منزلت، به پايگاه اجتماعى يك فرد در يك گروه و در يك جمع، اطلاق مىشود. همچنين پايگاه منزلتى فرد است كه حقوق و مزاياى يك شخص را معين مىكند. نقش، به آن رفتارى اطلاق مىشود كه ديگران از دارنده يك منزلت معين، انتظار دارند.22 نمودهاى نقش پدرى را در عناوين زير مىتوان بيان كرد:
الف. نقش اقتصادى: از جمله وظايف و تعهدات مرد پس از ازدواج، نفقه و تأمين نيازهاى اقتصادى خانواده است. نفقه از وظايف ويژه مرد بوده و از حقوق قطعى زن و اعضاى خانواده مىباشد. نفقه از چيزهايى است كه علاوه بر وجوب شرعى و الزام دينى، از نظر قانونى نيز بر مرد لازم و واجب است تا آن را بپردازد؛ يعنى نفقه علاوه بر پشتوانه شرعى، از پشتوانه حكومتى و قضايى نيز برخوردار بوده و چنانچه مردى نفقه واجب همسر خود را نپردازد، قانون او را ملزم به اين كار خواهد كرد.
ب. نقش تأمين امنيت و حمايتى: در آموزههاى دينى در خصوص نقش حمايتى پدر و همچنين نقش تأمين امنيت خانواده، به ويژه فرزندان، توصيههاى وجوبى و استحبابى وجود دارد كه به نوعى در راستاى تأمين امنيت روانى و جسمانى اعضاى خانواده و نيز در جهت حمايت اجتماعى آنان است. دستوراتى مثل استحباب عقيقه كردن گوسفند براى نوزادان در روز هفتم،23 واجب بودن نفقه و مخارج زندگى فرزندان بر پدر24 (تا سنين خاص)، تأمين مسكن همسر و فرزندان (مسكنى امن و متناسب با شأن)، تأكيد بر ارزشهايى مانند احسان و يارى فرزندان و همينطور تأمين امنيت روانى، اخلاقى و جانى فرزندان25 و همسر و تدبيرهاى ويژهاى مانند قرار دادن ديه جنايات غيرعمدى فرزندان بر عهده خويشاوندان پدرى،26 همه در راستاى تأمين امنيت روانى و جانى اعضاى خانواده بوده، از وظايف و نقشهاى حمايتى پدر به شمار مىآيند.
3. نقش ولايتى
يكى ديگر از نقشهاى پدر در خانواده، نقش ولايت است. تعيين دقيق مفهوم ولايت بر فرزندان صغير يا مجنون و گستره آن، به بررسى مستقلى نياز دارد كه از دايره بحث كنونى خارج است. از اينرو، به همين اشاره بسنده مىكنيم كه ولايت در مفهوم وسيع آن به نوعى اختيار در تصرف در اموال يا شئونات شخص ديگر اشاره دارد و مراتب آن نيز از نظر شدت و ضعف متفاوت است. مراتب بالاتر ولايت شامل ولايت بر تصرف در اموال و ولايت بر تزويج، و مراتب پايينتر آن شامل امورى همچون حق حضانت و نگهدارى و حق كنترل و تأديب كودك است.
از نظر روايى، اين مطلب قابل ترديد نيست كه مراتب ولايت با يكديگر تلازمى ندارند و به طور خاص درباره ولايت و حضانت، اثبات هيچ كدام مستلزم ثبوت ديگرى نيست. براى نمونه، در روايت معتبرى كه در سطور بعد به آن اشاره مىكنيم، بين حضانت مادر پس از مرگ پدر و ولايت وصى بر اموال فرزند به صراحت تفكيك شده است و از اينرو، ثبوت همزمان ولايت و حضانت براى دو شخص (پدر و مادر يا جدّ پدرى و مادر يا وصى و مادر) بىاشكال است. از نظر فقها نيز چنين تفكيكى مسلم تلقّى شده است؛ يعنى با وجود تصريح فقها بر اينكه حضانت از مراتب يا اقسام ولايت است، همواره به تفكيك اين دو پايبند بودهاند؛ از جمله تصريح كردهاند كه ولايت جدّ پدرى بر اموال كودك (پس از مرگ پدر) مستلزم حق حضانت نيست و اولويت مادر در حضانت را از بين نمىبرد.27 و يا در مورد كودك سرراهى، حق حضانت را براى يابنده و متكفل او ثابت دانستهاند، ولى مراتب بالاتر ولايت را نفى نكردهاند.28 به هر حال، آنچه در اينجا مدنظر است، تنها بررسى ابعاد جنسيتى اين مسئله است.
تمايز پدر و مادر در مراتب بالاتر ولايت بر فرزندان، يعنى ولايت بر تصرف در اموال فرزند صغير يا مجنون و ولايت بر تزويج او، مورد اجماع همه علماى شيعه و اكثر قريب به اتفاق علماى اهل سنت است.29 افزون بر اجماع، در روايات نيز مىتوان شواهدى بر اين مطلب يافت؛ از جمله روايتى صحيحالسند متضمن اين مطلب است كه پس از مرگ پدر با وجود آنكه كودك در حضانت مادر قرار دارد، ولايت كودك در اختيار وصىّ پدر است.30 همچنين بر حسب برخى روايات معتبر، ازدواج كودكان نابالغ فقط در صورتى صحيح و نافذ است كه عقد توسط پدران آنها انجام گرفته باشد.31 از اين گذشته، رجوع به اصل عملى نيز كه در آخرين مرحله استدلال فقهى و براى رفع شك صورت مىگيرد، همين نتيجه (تمايز بين پدر و مادر) را اقتضا مىكند؛ زيرا ولايت پدر و جدّ پدرى بر فرزند صغير يا مجنون قطعا ثابت است، اما ولايت مادر با قطع نظر از ادلّه يادشده مشكوك است و از اينرو، حكم به عدم ولايت مادر مىشود؛ چون مفاد اصل عدم ولايت اين است كه هيچكس بر ديگرى ولايت ندارد، مگر اينكه دليل شرعى اثبات ولايت كرده باشد.32 بنابراين، نمىتوان با سخن برخى از نويسندگان موافقت كرد كه منكر وجود دليلى روشن بر اين مطلب شدهاند.33
4. نقش آموزشى و تربيتى
نقش آموزشى و تربيتى والدين كه از نقشهاى مهم و قابل توجه است، از زمان تولد فرزندان و حتى پيش از آن آغاز مىگردد. تفكيك هريك از والدين از ديگرى در ايفاى نقش آموزشى و تربيتى بسى مشكل است، گرچه مىتوان در مواردى آن را تفكيك كرد. در اين قسمت از بحث، به نمونههايى از مسائل كه مربوط به نقش آموزشى و تربيتى والدين، به ويژه پدر، است اشاره مىگردد:
الف. گفتن اذان و اقامه در گوش فرزند: يكى از كارهاى پسنديده و داراى ثواب، اين است كه بعد از به دنيا آمدن فرزند، در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه گفته شود. اين كار بدون شك، آثار روحى و تربيتى زيادى در نوزاد دارد و در واقع، اولين محرك صوتى كه به دستگاه روانى او وارد مىشود، ذكر خدا و نام نورانى حضرت محمد صلىاللهعليهوآله و حضرت على عليهالسلام است. اين اسماء و كلمات نورانى در روح كودك منعكس شده و فطرت خداجوى او را سيراب مىكند و بستر را براى گرايش به معنويت و خدامحورى آمادهتر مىسازد. پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآلهدر اينباره مىفرمايند: «كسى كه صاحب فرزند شود، در گوش راستش اذان بگويد و در گوش چپش اقامه؛ چراكه اين عمل، فرزند را از شرّ شيطان مصون مىدارد.»34 در آموزههاى روانشناختى نيز مىتوان به تحليل زيبايى در اين زمينه پرداخت، از جمله اينكه صاحبنظران روانشناسى اعتقاد دارند: نوزادى كه تازه به دنيا آمده، صداها را مىشنود و اين صداها را تشخيص داده و واكنش نشان مىدهد. همچنين براساس نظر پياژه، محركهاى محيطى، از جمله محركهاى صوتى و ديدارى، در شكلگيرى روانبنههاى اوليه تأثير دارند و كيفيت شكلگيرى روانبنههاى اوليه در شناختهاى بعدى نوزاد و كودك تأثير دارد.35 از اينرو، مىتوان نتيجه گرفت كه وقتى اسماى نورانى خداوند و اولياى خدا در كلمات اذان براى كودكان خوانده مىشود، ذهن كودك در فضاى نورانى و كلمات معنوى قرار مىگيرد و در شناختهاى بعدى او تأثير خواهد داشت.
ب. انتخاب نام نيك: از ديگر سنتهايى كه در آغاز تولد نوزاد مورد توجه پدر و مادر قرار مىگيرد مسئله انتخاب نام است. انتخاب نام مسئله سادهاى نيست. پدر و مادر بايد فكر كنند كه اين نوزاد در آينده به طور مستمر با اين نام سروكار خواهد داشت، پدر و مادر و ديگران او را با اين نام صدا خواهند كرد و نام وسيلهاى براى توجه به شخصيت طفل خواهد بود. اگر نامى مستهجن و مورد نفرت مردم باشد بىشك، مورد تمسخر قرار گرفته و اسباب رنج روحى و آزردگى خاطر كودك خواهد شد. طبيعى است كه كودك علل اين ناراحتىها را از بىتوجهى پدر و مادر در انتخاب نامش بداند. از اينرو، بايد دقت كرد تا از نامهاى خوب استفاده شود؛ همچنانكه در روايات وارد شده: براى فرزندان خود از بهترين نامها استفاده كنيد و بهترين نامها آن است كه نشانه بندگى و عبوديت پروردگار و يادآور فضايل و مكارم اخلاقى باشد. بدين منظور، نامهاى انبيا و صلحا و نيكان و همچنين نامهاى امامان معصوم عليهمالسلام و فاطمه زهرا عليهاالسلام كه احياكننده گوشههايى از فرهنگ و شعائر اسلامى است مناسبت بسيار دارد.
امام صادق عليهالسلام فرمود: «هيچ نوزادى براى ما متولد نمىشود، مگر اينكه نخست او را "محمد" مىناميم و پس از هفت روز، اگر خواستيم نامش را تغيير مىدهيم، وگرنه همان نام را بر او باقى مىگذاريم.»36
ابنعباس از پيامبر صلىاللهعليهوآله نقل كند كه فرمود: «حق فرزند بر پدر آن است كه نام خوبى بر او بنهد و به بهترين شكل تربيتش نمايد.»37
ج. ادبآموزى: يكى از مسائل بسيار مهم زندگى هر انسانى، اين است كه نسبت به تربيت فرزندان خود احساس مسئوليت كند و در ادبآموزى آنان اهتمام ورزد؛ اين حقى از حقوق فرزند بر والدين است. در روايات بىشمارى از اهلبيت عليهمالسلام به اين مهم اشارت رفته است.
از امام كاظم صلىاللهعليهوآله چنين روايت شده: «مردى دست فرزندش را گرفته به حضور پيامبر رسيد و عرض كرد: اى پيامبر خدا! حق اين فرزندم بر من چيست؟ پيامبر فرمود: نامى نيك براى او انتخاب كنى؛ تربيتش نيكو گردانى؛ او را در جايگاه خوبى قرار دهى.»38
پيامبر صلىاللهعليهوآله مىفرمايد: «بىترديد، اگر هريك از شما به تربيت فرزند خود بپردازد، براى او نيكوتر از آن است كه هر روز نيم صاع (گندم يا جو يا...) در راه خدا صدقه بدهد.»39
د. آموزش خواندن و نوشتن: از ديگر حقوقى كه فرزند بر پدر دارد، بهرهمند شدن از نعمت خواندن و نوشتن است. براى اداى اين وظيفه، پدر بايد يا خود شخصا بدين كار اقدام نمايد و يا هزينهاى صرف آموزش فرزند خود كند.
در رواياتى كه در اين زمينه وارد شده، از خواندن و نوشتن به عنوان حق و تكليف ياد شده است. پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله مىفرمايد: «سه حق از حقوقى كه فرزند به گردن پدر دارد اين است كه نام خوبى برايش انتخاب كند، نوشتن يادش دهد و پس از بلوغ زمينه ازدواج او را فراهم كند.»40
ه. آموزش نماز: از پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله روايت شده كه فرمودند: «فرزندان خود را با زبان بر نماز و وضو عادت دهيد، و اگر به سن ده سالگى رسيدند آنها را براى واداشتن به نماز بزنيد ولى از سه ضربه تجاوز نكنيد.»41
معاويهبن وهب گويد: از امام صادق عليهالسلام پرسيدم: در چه سالى كودك را وادار به نماز مىكنند؟ امام فرمود: «بين شش و هفت سالگى.»42
و. آموزش قرآن: قرآن آخرين كتاب آسمانى است كه تمام قوانين هدايت و سعادت انسانها را دربر دارد. قرآن سفره گسترده و غذاى آسمانى و گنجينه حقايق و اسرار الهى است. قرآن بهار دلهاى خزانزده و مايه طراوت انديشههاى افسرده و راكد است. قرآن شفاى دلها و ريسمان الهى است؛ هركس به آن چنگ زند نجات يابد و هركس آن را رها كند هلاك گردد.
اميرمؤمنان عليهالسلام فرزندش امام حسن عليهالسلام را اينگونه به قرآن سفارش مىكند: «خدا را خدا را درباره قرآن؛ مبادا ديگران در فهم قرآن بر شما پيشى بگيرند.»43
آموزش اين كتاب آسمانى، از حقوق مسلم فرزندان است كه پدران بايد از عهده آن برآيند، و آنان را با قرآن آشنا سازند؛ بدين معنا كه يا خود شخصا قرآن را به آنان بياموزند يا براى آنان معلم بگيرند. رسول خدا صلىاللهعليهوآله فرمود: «حق فرزند بر پدر آن است كه به او قرآن بياموزد.»44
امام صادق عليهالسلام نيز مىفرمايد: «به فرزندانتان سوره "يس" بياموزيد؛ زيرا اين سوره، گل [باغ ]قرآن است.»45
5. نقش جنسى
يكى از نقشهاى مهم مرد در خانواده نقش جنسى است. از اينرو، در آموزههاى دين و فقه اسلامى درباره آن تأكيد و سفارش شده است. در فقه اسلامى در زمينه ارضاى غريزه جنسى حقوق و تكاليف متفاوتى را براى زن و مرد قايل شدهاند.46 با اينهمه، اسلام بر تأمين نيازهاى جنسى زن در چهارچوب خانواده، به طور خاص تأكيد كرده است و از اين نظر، كاركرد يادشده را هم درباره مردان و هم زنان صادق مىداند. حق همبسترى كه به موجب آن شوهر مجاز نيست بدون رضايت زن بيش از چهار ماه از همبستر شدن با وى خوددارى ورزد،47 وجوب ارضاى نياز جنسى زن توسط شوهر در مواردى كه خطر آلوده شدن زن به گناه در كار باشد48 و تأكيد بر لزوم ملاعبه (معاشقه يا بازى جنسى يا شوخى جنسى بين زن و شوهر، به ويژه پيش از عمل زناشويى) نمونههايى از توجه خاص اسلام به ميل جنس زن است.49
در آموزههاى دينى علاوه بر وجوب آميزش جنسى در شرايط خاص، به اجر و پاداش و ثواب آميزش جنسى نيز اشاره گرديده است. امام صادق عليهالسلام مىفرمايند: پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله به ابوذر فرمود: با همسرت مجامعت و آميزش كن تا ثواب ببرى. ابوذر تعجب كرد و گفت: يا رسولاللّه، مجامعت كنم خدا به من پاداش مىدهد؟ پيامبر فرمود: همچنانكه از راه حرام به مجامعت اقدام كنى گناه مىبرى، اگر از راه حلال باشد پاداش و ثواب مىبرى.50
6. نقش سرپرستى و مديريتى
يكى از نقشهاى اساسى و مهم مرد در خانواده، نقش سرپرستى است.
مفهوم قواميت و رياست شوهر بر زن: آنچه در فقه و حقوق اسلامى تحت عنوان قواميت و رياست شوهر بر زن آمده است، به طور عمده برگرفته از آيه شريفه«الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء» (نساء: 34) است. واژگان «قوام»، «قوامة» و «قيمومت» هم كه در متون اسلامى براى بيان رياست شوهر به كار رفتهاند، از همين آيه ناشى شدهاند.
«قوامة» در لغت به معناى قيام و اشراف بر امر يا مال و ولايت امر آمده51 و به حمايت و سرپرستى نيز معنا شده است52 و نيز گفتهاند كه «قوامة» در لغت به معناى محافظت كردن و رعايت مصالح فرد است.53 «قيّم» كه از همين ريشه است، به معناى كسى است كه بر امور چيزى قيام مىكند، و متولى آن مىشود و آن را اصلاح مىنمايد.54 «قوّام» نيز به معناى قيم است،55 با اين تفاوت كه قوّام، ابلغ و رساتر مىباشد و او كسى است كه قيامكننده و عهدهدار مصالح، تدبير و تأديب است.56 برخى گفتهاند: از ماده «قيام» وقتى با «على» متعدى مىشود به معناى سرپرستى و سياست كردن امور است.57
خداوند در آيه 34 سوره مباركه «نساء» مىفرمايد: «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللّهُ وَاللاَّتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلاَ تَبْغُواْ عَلَيْهِنَّ سَبِيلاً إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيّا كَبِيرا» (نساء: 34)؛ مردان سرپرست و نگهبان زنانند، به خاطر برترىهايى كه خداوند (از نظر نظام اجتماع) براى بعضى نسبت به بعضى ديگر قرار داده است و به خاطر انفاقهايى كه از اموالشان (در مورد زنان) مىكنند و زنان صالح، زنانى هستند كه متواضعاند و در غياب (همسر خود) اسرار و حقوق او را در مقابل حقوقى كه خداوند براى آنان قرار داده حفظ مىكنند و اما آن دسته از زنان را كه از سركشى و مخالفتشان بيم داريد، پند و اندرز دهيد، (و اگر مؤثر واقع نشد) در بستر از آنها دورى نماييد، (و اگر هيچ راهى بجز شدت عمل براى وادار كردن آنها به انجام وظايفشان نبود) آنها را تنبيه كنيد و اگر از شما پيروى كردند، راهى براى تعدّى بر آنان نجوييد، (بدانيد) خداوند بلندمرتبه و بزرگ است (و قدرت او بالاترين قدرتهاست.)58
دلالت اين آيه بر رياست مرد بر همسرش روشن است، اما براى فهم بهتر مفاد آيه، نكاتى توضيح داده مىشود:
واژه «قوّامون» در آيه، جمع قوّام است و قوّام صيغه مبالغه از ماده قيام است و قيام به معناى ايستادن و برخاستن، مادهاى است كه بر حسب نوع استعمال و بر اساس قرينههاى كلامى، داراى معانى خاصى مىشود كه جامع اين معانى تصدى امر و عهدهدار شدن كارى مىباشد.
قوّام بودن مرد بر زن نيز گرچه متضمن نوعى تسلط و اشراف است، ليكن همانگونه كه در ابتداى بحث در بيان مفهوم رياست آورديم، اين معنا از دقت و ظرافت خاصى برخوردار است و به اختصار به سرپرستى، حمايت، مسئوليت گردانندگى امور، محافظت و رعايت مصالح باز مىگردد، چنانكه در تفسير خسروى آمده است: «قوّامون يعنى مردان بر امور زنان ايستادگى مىكنند و از آنها با رعايت و مراقبت كامل محافظت مىنمايند.»59 در تفسير الفرقان نيز قوّام به مراقبت نيكو و حراست شايسته از زنان معنا شده است.60
در ادامه آيه، خداوند دو سبب براى قوّاميت مردان ذكر مىكند:
الف. «بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ»؛ به سبب بعضى فزونىها كه خداوند براى برخى نسبت به برخى ديگر مقرّر داشته است. اين تعليل، بيانگر سبب فطرى61 و خدادادى62 است؛ يعنى مرد به سبب صلابت فكر و انديشه معاش زيادتر و توان و نيروى بدنى بيشتر، به اين مسئوليت برگزيده شده است و همانگونه كه در مبحث پيشين بيان گرديد، چنين امرى در راستاى دادگرى، حكمتانديشى و رعايت مصالح است. آيه شريفه نيز با تعبيرى حكيمانه نشان مىدهد كه برترى و فزونى، متقابل است و اختصاص به مردان ندارد، بلكه زنان در برخى جهات برترى يافتهاند.63 از سوى ديگر، قرآن مجيد مىفرمايد: «وَلاَ تَتَمَنَّوْاْ مَا فَضَّلَ اللّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلَى بَعْضٍ» (نساء: 32)؛ چيزى را كه خداوند به آن، بعضى از شما را بر بعضى ديگر برترى بخشيده است، آرزو نكنيد.
ب. «وَبِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ»؛ و به خاطر انفاقهايى كه از اموالشان (در مورد زنان) مىكنند. اين تعليل، نشانگر سبب كسبى64 و اجتماعى65 قوّاميت مردان بر زنان خويش است؛ زيرا با آنكه ازدواج و فوايد مترتب بر آن، مشترك ميان زن و مرد است، اما مرد به دليل توانايى و قدرت بدنى به امر شريعت الهى، مكلف به تأمين معاش و تهيه مخارج زندگى شده و زن از اين وظيفه معاف گشته است و به تبع آن، حق رياست و نظارت به مرد واگذار گرديده است.
در منابع روايى نيز احاديث زيادى درباره رياست شوهر و لزوم اطاعت همسرش از وى وجود دارد كه در ذيل، به نمونههايى از آنها اشاره مىشود:
الف) در كتاب جامع احاديثالشيعة66 به نقل از مرحوم صدوق در الفقيه67 آمده است: «امام صادق عليهالسلام مىفرمايد: خدا رحمت كند مردى را كه رابطه ميان خود و زنش را به نيكى برگزار كند، پس خداوند او را سرپرست و قيم بر آن زن قرار داده است.»
اين حديث معتبر68 به روشنى بر مقام قوّاميت و رياست شوهر بر همسرش دلالت دارد، البته با فرض اينكه مرد به وظايف خود عمل كند و حقوق همسر خويش را به نحو شايسته ادا نمايد.
ب) در برخى منابع روايى شيعه69 و نيز بسيارى از منابع روايى اهل سنت70 حديث معروفى، با تعابيرى كم و بيش مختلف، از پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله نقل شده است كه فرمودند: «همه شما سرپرست و نگاهبانيد و در برابر آن مسئوليت داريد. امام سرپرست امور مردم است و در برابر آن مسئوليت دارد و مرد سرپرست امور خانواده است و در برابر خانواده مسئوليت دارد و زن در منزل همسرش سرپرست امور خانه است و در برابر آن مسئوليت دارد.»
7. نقش تمكينى
در متون اسلامى جايگاه همسرى زن مورد توجه جدى بوده و به رفتارهاى مورد انتظار از زن در ايفاى نقش همسرى گاه با عنوان كلى «حسن التبعل»71 (خوب شوهردارى كردن) و گاه با اشارههاى ديگرى، توجه شده است.
در قرآن كريم به برخى رفتارهاى شايسته و مورد انتظار در جايگاه همسرى اشاره گرديده72 و در روايات به طور مفصل به آن پرداخته شده است. برخى از مصاديق و نمودهاى نقش همسرى، واجب مىباشند كه به آنها «وظايف حقوقى» مىگويند و برخى نيز مستحباند كه از آنها تحت عنوان «مسائل اخلاقى» ياد مىشود. در اينجا به نمونههايى از مسائل حقوقى و اخلاقى كه از مصاديق نقش همسرى است، اشاره مىشود:
الف. تمكين: يكى از موضوعات اساسى در نقش همسرى، مسئله تمكين و اطاعت زن از شوهر است. زن موظف است در امورى از شوهر اطاعت كند و نافرمانى ننمايد. اطاعت زن و فرمانبردارى او از همسرش را در اصطلاح فقها «تمكين» مىگويند.
تمكين (اطاعت از شوهر) يكى از وظايف مهم، بلكه از اصلىترين وظايف زن به شمار مىرود و از مسائل ضرورى و مسلّم در آيين اسلام مىباشد. زن وظيفه دارد شرعا و قانونا از شوهر خود در امور مشخصشدهاى اطاعت كند و چنانچه در وظايف مشخصشده، نافرمانى كند (ناشزه)، نفقهاى بر عهده مرد نمىآيد و زن حق تقاضاى نفقه ندارد.
تعريف تمكين: تمكين در لغت به معناى جاى دادن، پابرجا كردن، قادر و مسلط گردانيدن كسى بر چيزى و... آمده73 و در اصطلاح فقها و حقوقدانان به معناى آماده بودن زن براى شوهر است؛ يعنى آماده بودن و اطاعت شوهر در روابط جنسى در هر زمان كه شوهر بخواهد، مگر اينكه زن عذر شرعى داشته باشد.74
ب. تصرف نكردن در اموال شوهر مگر با اجازه: زن، امين شوهر است و بايد پاسدار خوبى براى امانت و اموال شوهر باشد. اگر زن بخواهد در اموال همسرش تصرف نمايد (هزينه كند)، بايد از شوهرش اجازه داشته باشد، اگرچه براى صدقه دادن باشد. البته اگر شوهر اجازه كلى داده باشد، زن مىتواند از پولهاى او در مواردى كه تشخيص مىدهد هزينه كند.
امام صادق عليهالسلام درباره لزوم اجازه زن در رابطه با تصرف در اموال شوهر مىفرمايند: «حق تصرف و هزينه كردن در اموال شوهر را ندارد، مگر اينكه اجازه داشته باشد و اگر بدون اجازه تصرف و هزينه كند، گناهكار است.»75
پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله نيز مىفرمايند: «زن حتى براى صدقه بايد اجازه بگيرد و بدون اجازه شوهر نباشد.»76
ج. لزوم اجازه شوهر براى روزه مستحبى: زن مىبايد در هر حال در اختيار شوهر باشد و نبايد كارى كند كه امكان بهره جنسى از او ممكن نشود. از اينرو، زن حق ندارد روزه مستحبى بگيرد، مگر اينكه شوهرش راضى باشد؛ چراكه وقتى زن روزه است از طرفى، ناتوان و بىنشاط مىشود و از طرف ديگر، امكان ارتباط جنسى در حال روزه نيست. البته روزه واجب بحثى ديگر است كه هيچكس نمىتواند مانع آن بشود و انسان مكلف بايد آن را انجام دهد.
پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله درباره لزوم كسب اجازه شوهر در روزه مستحبى مىفرمايند: «زن حق ندارد بدون اجازه شوهر روزه مستحبى بگيرد.»77
د. پاكدامنى و عفت: يكى از وظايف و مسئوليتهاى مهم زن و مرد در زندگى زناشويى و در رابطه با نقش همسرى رعايت پاكدامنى و عفت است كه البته پاكدامنى در رابطه با زنان مهمتر و تأثيرگذارتر است.
8. نقش عاطفى و آرامشبخشى
با دقت و توجه در آموزههاى دينى، مشخص مىشود كه يكى از علل جفت آفريدن انسان، تكثير نسل وى مىباشد. روشن است كه بار عمده اين مسئوليت به دوش زنان، و سنگينى كار متوجه آنان است و نقش مرد در اين امر بسيار محدود و موقت است. به طور طبيعى، زن براى ايفاى اين نقش بايد مشكلات پيش از باردارى، مانند دوران عادت ماهانه و هنگام باردارى و وضع حمل و رسيدگى به امور فرزند از شيردادن و غيره را تحمل كند.
آيا حكيمانه است كه بگوييم زن با داشتن اين همه مشكلات و وظايف، از امكانات روحى و روانى مشابهى با مردان ـ كه به طور طبيعى فارغ از اين نوع مشكلات هستند ـ برخوردار باشد؟ آيا اين عدالت است؟ آيا مشابه بودن اين دو معقول است؟ اگر زنان را به گونه مردان قرار دهند ظلم در حق آنهاست و اگر مردان را چنان قرار دهند كه زنان را قرار دادهاند، يعنى با هويتى كه بتواند در مقابل مشكلات دوام بياورد، اين بيهودگى از اتقان صنع به دور است.
قرآن كريم، علاوه بر تكثير نسل، غايت ديگرى براى جفت آفريدن انسانها ذكر مىفرمايد: «وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ» (روم: 21)؛ و از نشانههاى او اين است كه براى شما از [جنس ]خودتان همسرانى بيافريد تا بديشان آرام گيريد و ميان شما دوستى و مهربانى نهاد؛ هر آينه در اين كار براى مردمى كه بينديشند نشانهها و عبرتهاست.
در آيه 189 «اعراف» اين ويژگى (آرامشگرى) فقط به زنان نسبت داده مىشود و به عنوان يكى از علل غايى آفرينش آنان مطرح مىگردد: «هُوَ الَّذِي خَلَقَكُم مِن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا لِيَسْكُنَ إِلَيْهَا...»؛ اوست آن كس كه شما را از نفس واحدى آفريد، و جفت وى را از آن پديد آورد تا بدان آرام گيرد.
طبق اين آيه، زنان تسكيندهنده تلاطم درونى و روانى مردان مىباشند.
در روايات نيز به اين كاركرد زنان اشاره شده است. در رساله حقوق امام سجاد عليهالسلام آمده است: «و اما حق همسر اين است كه شوهر بداند خداوند او را مايه آرامش و الفت قرار داد. پس شوهر بداند كه همسرش نعمتى است از جانب خداوند و او را گرامى دارد و با او به نرمى برخورد كند و اگرچه حق شوهر واجبتر است، اما مرد موظف است با زن مهربانى و شفقت نمايد.»78
امام رضا عليهالسلام درباره فوايد همسر شايسته مىفرمايد: «هيچ منفعتى بهتر از همسر شايسته نيست؛ همسرى كه وقتى انسان او را مىبيند شادمانش گرداند و در موقع نبودن او، نگهدار ناموس و مالش باشد.»79 يعنى در حضور او، به نوعى او را شادمان مىكند و در غيبت او هم كارى مىكند كه اگر شوهر متوجه عمل او گردد شادمان شود.
مطالعات روانشناسان نيز همين ويژگىهاى روانى را براى زنان بيان مىكند.80 افرادى كه مىپندارند وجود اين تفاوتها و طبيعى دانستن آنها موجب سوءاستفاده و آزار و اذيت زنان و مجوزى براى اعمال تبعيضهاى ناروا در حق آنان مىشود و انكار طبيعى بودن اين تمايزها تأثيرى در رفاه و آسايش زنان دارد، نظريه آموختنى بودن و اكتسابى بودن اين تفاوتها را مطرح كردهاند.81 البته هستند كسانى كه اين تفاوتها را ناشى از طبيعت زن و مرد مىدانند.82
دررواياترسيدهازمعصومان عليهمالسلامضمناشارهبهروشهاى مختلف، به بعد عاطفى بودن زن نيز اشاره شده است.
جابربن عبداللّه انصارى مىگويد: شنيدم شخصى مىگويد: در محضر پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله بوديم كه ايشان فرمود: بهترين زنان شما زنى است كه زاينده، مهربان و پاكدامن باشد؛ در ميان خاندان خود، بزرگوار و گرامى و با شوهرش فروتن، آراسته به نزد شوهر و پوشيده از ديگران. زنى كه حرف همسر خود را مىشنود و فرمان او را مىبرد. هنگامى كه با شوهر خود خلوت كند به خواهشهاى او تن در دهد [با عشوه و ناز ]نه با دست و دلبازى مردانه.83
9. نقش مادرى
منظور از نقش مادرى در اينجا فراتر از مسئله زايش و به دنيا آوردن كودك است. منظور از نقش مادرى، ارتباط خاص با فرزندان از زمان انعقاد نطفه تا تولد و از آن زمان تا بزرگسالى است. درباره نقش مادرى، به تمامابعاد آن، يعنى عناصر عاطفى، بهداشتى، تغذيهاىومراقبتىتوجه مىگردد.
ايفاى نقش مادرى از زمان انعقاد نطفه شروع مىشود و مادر با مراقبتهاى مختلفى كه مىكند، زمينه لازم را براى سلامتى روحى و روانى و جسمى كودك، فراهم مىسازد. امام سجاد عليهالسلامدر رساله حقوق ضمن توجه به فرايند مراقبتهاى مادر از فرزند، به جايگاه و نقش مادر در قبال فرزندان اشاره كرده و مىفرمايد: مادر تو را (فرزند را) به طورى حمل و نگهدارى كرده (در درون خود و جاى امن) كه هيچكس اينگونه ديگرى را حمل و مواظبت نمىكند، و از شيره جانش به فرزند داده كه هيچكس اين كار را درباره ديگرى روا نمىدارد، با تمام وجود، يعنى به وسيله چشم، گوش، دست و پاها و حتى پوست و مويش، از تو مواظبت كرده، اين مواظبتها را با شادى، خنده و نشاط انجام داده، سختىهاى اين كار و درد و رنجهاى آن را تحمل نموده تا اينكه با قدرت الهى تو را بزايد و به دنيا بياورد. بعد از تولد نيز راضى شده فرزندش سير باشد، در حالى كه خودش گرسنه بوده؛ تو را پوشانده در حالى كه خودش پوششى نداشته (كنايه از توجه به فرزند)؛ تشنه بوده و تو را سيراب كرده؛ براى تو سايبان فراهم كرده، در حالى كه خودش در آفتاب بوده، با سختى فرزندش را نگهدارى كرده و زمينه خواب و استراحت او را فراهم ساخته و سينهاش و بغلش، منزل و مأواى فرزند بوده و سينهاش سيرابكننده او بوده و همينطور با تمام وجود محافظ فرزند بوده و از سردى و گرمى دنيا، او را محافظت كرده.84
در اين روايت شريف، امام سجاد عليهالسلام به صورت ضمنى به بسيارى از نقشهاى مادرانه، از قبيل مراقبتهاى جسمانى، تغذيهاى و...، اشاره مىفرمايند. در روايات و آموزههاى دينى همچنين به نكاتى اشاره شده كه در راستاى سلامتى جسمانى فرزندان مىباشد و به مادران توصيه گرديده تا به آنها پايبند باشند.
براى مثال، پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله مىفرمايند: «زنان آبستن در آخرين ماههاى باردارى خرما بخورند تا فرزندانشان خوشاخلاق و بردبار شوند.»85
همچنين ائمّه اطهار عليهمالسلام سفارش فرمودهاند كه به زنان باردار ميوه بِه بخورانيد؛ زيرا ميوه به باعث زيبايى چهره، افزايش عقل و هوش و همچنين باعث خوشاخلاقى فرزندان مىشود.86
نتيجهگيرى
با تتبع اجمالى در آموزههاى دينى و روانشناختى، نتايج ذيل حاصل شده است:
1. نقش همسرى از نقشهاى مشترك بين زن و مرد است.
2. نقش پدرى از نقشهاى اختصاصى مردان است كه در نمودهايى همچون نقش اقتصادى و نقش تأمين امنيت و حمايتى، تجلّى پيدا مىكند.
3. نقش آموزشى و تربيتى از نقشهاى مشترك بين زن و مرد است و هريك از آنها در اين عرصه وظايفى دارند.
4. نقش جنسى، يكى از نقشهاى مهم مرد و زن در خانواده است كه در آموزههاى دينى و فقه اسلامى درباره آن تأكيد بسيارى شده است.
5. نقش سرپرستى و مديريتى يكى از نقشهاى اساسى و مهم مرد در خانواده مىباشد كه با شرايطى انجام مىگيرد.
6. نقش تمكينى از نقشهاى اختصاصى زن است و در دو مصداق (تمكين خاص و عام) نمود دارد.
7. نقش مادرى نيز از نقشهاى اختصاصىزنان است كه در آموزههاى دينى بسيار بااهميت و مقدستلقّىشده است.
··· منابع
- ـ ابنمنظور، لسانالعرب، بيروت، داراحياءالتراث العربى، 1408ق.
- ـ اتكينسون ريتا، و همكاران، درآمدى به روانشناسى، ترجمه حسن مرندى، تهران، نشر دانشگاهى، 1368.
- ـ السايس، محمدعلى و همكاران، تفسير آياتالاحكام، بيروت، دار ابنكثير، 1415ق.
- ـ بحرالعلوم، عزالدين، الزواج فى القرآن والسنة، بيروت، دارالزهراء، 1404ق.
- ـ بخارى، محمدبن اسماعيل، صحيح بخارى، بيروت، دارالجيل، بىتا.
- ـ بيهقى، احمدبن حسين، السنن الكبرى، بيروت، دارالفكر، بىتا.
- ـ حرّانى، ابنشعبه، تحفالعقول، قم، جامعه مدرسين، 1404ق.
- ـ حرّ عاملى، محمدبن حسن، وسائلالشيعه، تهران، المكتبهالاسلامية، بىتا.
- ـ حلّى، حسنبن يوسف، تذكرهالفقهاء، تهران، المكتبة الرضوية لاحياء الآثار الجعفريه، 1388ق.
- ـ ـــــ ، مختلفالشيعة، قم، مؤسسهالنشر الاسلامى، 1415ق.
- ـ دهخدا، علىاكبر، لغتنامه، تهران، دانشگاه تهران، 1377.
- ـ ديلمى، محمد، ارشادالقلوب، نجف، المطبعهالحيدريه، بىتا.
- ـ رشيدرضا، محمد، تفسير المنار، بيروت، دارالمعرفه، بىتا.
- ـ زيبايىنژاد، محمدرضا، درآمدى بر نظام شخصيت زن در اسلام، قم، دارالثقلين، 1379.
- ـ سيورى، مقدادبن عبداللّه، كنزالعرفان فى فقهالقرآن، تهران، مكتبة مرتضويه، بىتا.
- ـ صادقى تهرانى، محمد، الفرقان فى تفسيرالقرآن، قم، فرهنگ اسلامى، 1408ق.
- ـ صديق اورعى، غلامرضا، تمكين بانو ـ رياست شوهر، تهران، سفير صبح، 1380.
- ـ طبرسى، فضلبن حسن، مجمعالبيان، بيروت، دارالمعرفة، 1408ق.
- ـ طوسى، محمدبن حسن، الامالى، قم، دارالثقافة، 1414ق.
- ـ فراء البغوى، حسينبن مسعود، تفسير البغوى، بيروت، دارالمعرفة، 1407ق.
- ـ فلسفى، محمدتقى، الحديث، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1368.
- ـ قمى، محمدبن على، من لا يحضرهالفقيه، قم، جامعه مدرسين، 1404ق.
- ـ كاپلان، پاول اس، روانشناسى رشد (سفر پرماجراى كودك)، ترجمه مهرداد فيروزبخت، تهران، رسا، 1383.
- ـ كلينى، محمدبن يعقوب، الكافى، بيروت، دارالتعارف، 1411ق.
- ـ كوئن، بروس، درآمدى به جامعهشناسى، ترجمه محسن ثلاثى، تهران، فرهنگ معاصر، 1370.
- ـ متقى هندى، حسامبن الدين، كنزالعمال، بىجا، مؤسسهالرسالة، 1405ق.
- ـ مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، بيروت، دار احياء التراثالعربى، 1403ق.
- ـ ابىفراس، ورّامبن، مجموعه ورام، تهران، دارالكتبالاسلاميه، بىتا.
- ـ مطهّرى، مرتضى، تعليم و تربيت در اسلام، تهران، صدرا، 1367.
- ـ معزى ملايرى، اسماعيل، جامع احاديثالشيعه، قم، مؤلف، 1412ق.
- ـ مكارم شيرازى، ناصر و همكاران، تفسير نمونه، تهران، دارالكتبالاسلاميه، 1377.
- ـ منصور، محمود و پريرخ دادستان، روانشناسى ژنتيك 2، تهران، رشد، 1374.
- ـ موسوى خمينى، سيدروحاللّه، تحريرالوسيله، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، 1379.
- ـ مهريزى، مهدى، شخصيت و حقوق زن در اسلام، تهران، علمى و فرهنگى، 1382.
- ـ نجفى، محمدحسن، جواهرالكلام، بيروت، دار احياء التراثالعربى، بىتا.
- ـ نورى طبرسى، ميرزاحسين، الوسائل و مستنبطالمسائل، قم، آلالبيت، 1409ق.
- ـ ـــــ ، مستدركالوسايل، بيروت، مؤسسة آلالبيت لاحياء التراث، 1408ق.
* كارشناس ارشد روانشناسى بالينى، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى قدسسره. دريافت: 11/10/89 ـ پذيرش: 25/12/89.
- 1ـ مرتضى مطهّرى، تعليم و تربيت در اسلام، ص 266.
- 2ـ محمدرضا زيبايىنژاد، درآمدى بر نظام شخصيت زن در اسلام، ص 110ـ140.
- 3ـ جهت مطالعه بيشتر، ر.ك: غلامرضا صديق اورعى، تمكين بانو ـ رياست شوهر.
- 4ـ مثل تعهد، وفادارى، خوشاخلاقى، قبول مسئوليت خانواده و همراهى با خانواده.
- 5ـ نساء: 19.
- 6ـ طلاق: 7.
- 7ـ محمدبن حسن حرّ عاملى، وسائلالشيعه، ج 20، ص 171.
- 8ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 100، ص 253.
- 9ـ همان، ص 224.
- 10ـ همان، ج 71، ص 5.
- 11 H. Koenig, Hand Book of Religion and Mental Health, p. 283-294.
- 12ـ روم: 21.
- 13ـ ميرزا حسين نورى، مستدركالوسائل، ج 14، ص 252.
- 14ـ محمدبن حسن حرّ عاملى، همان، ج 20، ص 23.
- 15ـ محمدبن يعقوب كلينى، كافى، ج 2، ص 644.
- 16ـ محمدباقر مجلسى، همان، ج 75، ص 237.
- 17ـ همان، ج 100، ص 245.
- 18ـ محمدبن حسن حرّ عاملى، همان، ج 20، ص 39.
- 19ـ محمدباقر مجلسى، همان، ج 75، ص 234.
- 20ـ ميرزا حسين نورى، مستدركالوسائل، ج 14، ص 250.
- 21ـ محمد ديلمى، ارشادالقلوب، ج 1، ص 175.
- 22ـ ر.ك: كوئن بروس، درآمدى به جامعهشناسى، ترجمه محسن ثلاثى.
- 23ـ محمدباقر مجلسى، همان، ج 43، ص 256؛ ميرزا حسين نورى، مستدركالوسائل، ج 15، ص 143.
- 24ـ محمدبن حسن حرّ عاملى، همان، ج 15، 237، ب 11، ح 1.
- 25ـ ميرزا حسين نورى، مستدركالوسائل، ج 15، ص 168؛ محمدتقى فلسفى، الحديث فلسفى، ج 3، ص 92.
- 26ـ محمدبن حسن حرّ عاملى، همان، ج 19، ص 301؛ امام خمينى، تحريرالوسيله، ج 2، ص 727.
- 27ـ حسنبن يوسف حلّى، مختلفالشيعه، ج 7، ص 314.
- 28ـ همو، تذكرهالفقها، ج 2، ص 273.
- 29ـ همان، ص 80 و 586.
- 30ـ محمدبن حسن حرّ عاملى، همان، ج 15، ب 71، ص 179.
- 31ـ همان، ج 14، ب 6، ص 209، همچنين، ر.ك: ب 12، ص 220.
- 32ـ حسنبن يوسف حلّى، مختلفالشيعه، ج 7، ص 107.
- 33ـ مهدى مهريزى، شخصيت و حقوق زن در اسلام، ص 364.
- 34ـ محمدبن حسن حرّ عاملى، همان، ج 21، ص 405.
- 35ـ ر.ك: محمود منصور و پريرخ دادستان، روانشناسى ژنتيك 2، ص 139؛ پاول اس. كاپلان، روانشناسى رشد (سفر پرماجراى كودك)، ترجمه مهرداد فيروزبخت، ص 280ـ281.
- 36ـ ميرزا حسين نورى، مستدركالوسائل، ج 15، ص 127.
- 37ـ حسامالدين متقى هندى، كنزالعمال، ج 16، ص 477.
- 38ـ محمدبن حسن حرّ عاملى، همان، ج 15، ص 123 و 198؛ حسامالدين متقى هندى، همان، ج 6، ص 417، با كمى تفاوت.
- 39ـ ميرزا حسين نورى، مستدركالوسائل، ج 15، ص 166.
- 40ـ محمدبن حسن حرّ عاملى، همان، ج 15، ص 200؛ ميرزا حسين نورى، مستدركالوسائل، ج 15، ص 161.
- 41ـ ورّامبن ابىفراس، مجموعه ورّام، ص 358.
- 42ـ محمدبن حسن حرّ عاملى، همان، ج 3، ص 12.
- 43ـ ابنشعبه حرّانى، تحفالعقول، ص 194.
- 44ـ حسامالدين متقى هندى، همان، ج 16، ص 417.
- 45ـ محمدبن حسن طوسى، الامالى، ج 2، ص 290؛ ميرزا حسين نورى، مستدركالوسائل، ج 4، ص 325.
- 46ـ محمدبن حسن حرّ عاملى، همان، ج 14، ص 100.
- 47ـ همان، ج 20، ص 140.
- 48ـ همان.
- 49ـ همان، ص 118.
- 50ـ همان، ص 109.
- 51ـ ابراهيم مصطفى و ديگران، المعجمالوسيط، ص 768.
- 52ـ محمد رواس قلعهجى، الموسوعة الفقيهة المسيرة، ج 2، ص 1602.
- 53ـ محمدعلى السايس و همكاران، تفسير آياتالاحكام، ج 1، ص 455.
- 54ـ وزارة الاوقاف و الشؤون الاسلامية كويت، الموسوعة الفقهية، ج 34، ص 75.
- 55ـ فضلبن حسن طبرسى، مجمعالبيان، ج 3، ص 68.
- 56ـ حسينبن مسعود بغوى، تفسيرالبغوى، ج 1، ص 422.
- 57ـ ابنمنظور، لسانالعرب، ج 5، ص 162.
- 58ـ ناصر مكارم شيرازى و همكاران، تفسير نمونه، ج 3، ص 411.
- 59ـ عليرضا ميرزا خسروانى، تفسير خسروى، ج 2، ص 197.
- 60ـ محمد صادقى تهرانى، الفرقان فى تفسيرالقرآن، ج 7، ص 36.
- 61ـ ر.ك: محمد رشيدرضا، تفسير المنار، ص 67.
- 62ـ ر.ك: مقدادبن عبداللّه سيورى، كنزالعرفان فى فقهالقرآن، ص 211.
- 63ـ محمد صادقى تهرانى، همان، ج 7، ص 38.
- 64ـ ر.ك: عزالدين بحرالعلوم، الزواج فى القرآن و السنة، ص 205.
- 65ـ ر.ك: مقدادبن عبداللّه سيورى، همان، ص 211.
- 66ـ اسماعيل معزى ملايرى، جامع احاديثالشيعه، ج 20، ص 245.
- 67ـ محمدبن على قمى، من لايحضره الفقيه، ج 3، ص 281.
- 68ـ اعتبار آن به واسطه اسناد قطعى آن توسط شيخ صدوق به امام عليهالسلاممىباشد.
- 69ـ ميرزا حسين نورى، الوسائل و مستنبطالمسائل، ج 14، ص 248، ح 3.
- 70ـ محمدبن اسماعيل بخارى، صحيح بخارى، ج 9، ص 185، ح 5200؛ احمدبن حسين بيهقى، السنن الكبرى، ج 9، ص 409، ح 12955.
- 71ـ محمدباقر مجلسى، همان، ج 77، ص 166، ح 191.
- 72ـ نساء: 34.
- 73ـ علىاكبر دهخدا، لغتنامه، ج 4، ص 6118.
- 74ـ محمدحسن نجفى، جواهرالكلام، ج 31، ص 289.
- 75ـ محمدبن حسن حرّ عاملى، همان، ج 20، ص 159.
- 76ـ همان، ص 158.
- 77ـ همان.
- 78ـ محمدباقر مجلسى، همان، ج 74، ص 5، ح 1.
- 79ـ محمدبن حسن حرّ عاملى، همان، ج 20، ص 39.
- 80ـ ر.ك: ريتا. اتكينسون و همكاران، درآمدى به روانشناسى، ترجمه حسن مرندى، ج 1، ص 114.
- 81ـ همان، ص 100ـ108 و 117.
- 82ـ همان، ص 387 و 416.
- 83ـ محمدبن حسن حرّ عاملى، همان، ج 20، ص 29.
- 84ـ ميرزا حسين نورى، مستدركالوسائل، ج 11، ص 160، ب 3.
- 85ـ همان، ج 16، ص 384.
- 86ـ همان، ص 402.