/ritm/
مترادف ریتم
: ایقاع، ضرب، وزن
برابر پارسی
: آهنگ، هنجار، وزن
معنی ریتم در لغت نامه دهخدا
ریتم. (فرانسوی ، اِ) توالی ضربات آهنگ که برای موزون کردن نوای موسیقی به کار می رود. ضرب. (فرهنگ فارسی معین ).
معنی ریتم به فارسی
ریتم
وزن، آهنگ، قاعده، هنجار، روش، عمل یاحرکت متناوب
( اسم ) توالی ضربات آهنگ که برای موزون کردن نوای موسیقی بکار میرود وزن ( موسیقی ) ضرب
.
[rhythm] [موسیقی] یکی از عناصر اصلی موسیقی مربوط به نحوۀ سازمان دهی اصوات در زمان براساس اختلاف امتدادهای زمانی آنها
[cross rhythm] [موسیقی] ریتمی که با استفادۀ هم زمان از دو یا چند ریتم متفاوت، که حداقل یکی از آنها دارای تقسیمات عاریتی است، به وجود می آید
[homorhythmic, isometric] [موسیقی] وابسته به هم ریتمی
معنی ریتم در فرهنگ معین
ریتم
[ فر. ] (اِ.) ۱ - وزن موسیقی شامل توالی ضربات آهنگ ، تأکید و سرعت آن ها. ۲ - لحن ، آهنگ .
معنی ریتم در فرهنگ فارسی عمید
ریتم
۱. (موسیقی) وزن موسیقی، ضرب آهنگ.
۲. [عامیانه] چگونگی توالی بخش های مختلف یک عمل.
ریتم در دانشنامه اسلامی
ریتم
ضرب آهنگ یا ریتم، به معنی توالی ضربه های آهنگ که برای موزون کردن نوای موسیقی به کار می رود. به عبارت دیگر تکرار پی درپی یک
پایدار در زمان مشخص را در موسیقی وزن یا ریتم می نامند.
ضرباهنگ در
بر اساس الگوهای وزنی متداول در هر
به وجود می آید.
ایقاع در عروض
در واقع منظور از ایقاع در عروض همان وزن شعر است. ریتم حاصل تکرار و
الگوی وزن است.
کاربرد آگاهانه ایقاع
...
ریتم در دانشنامه آزاد پارسی
ریتم در جدول کلمات
ریتم
آهنگ ، قاعده ، هنجار
غیرطبیعی بودن ریتم قلب را گویند
اریتمی قلبی