چگونگی تغییر دین اسلام به زرتشت

چگونگی تغییر دین اسلام به زرتشت

نویسنده : رضا قربانی | زمان انتشار : 24 اسفند 1399 ساعت 13:59

شما اینجا هستید

خانه » تغيير دين از اسلام به زرتشت

1389/11/09 17:44 شناسه مطلب: 25380

با سلام پسري هستم 25 ساله و متاهل اين سوال موجب شده كه در حال حاضر هيچ ديني را قبول نداشته باشم با توجه به اينكه ما اصولا مسلمان زاده هستيم چرا اسلام حق انتخابي در مورد اديان ديگر همانند زرتشت را به ما نمي دهد ايا اين يك نوع اجبار نيست اگر اجبار است چرا اسلام را دين رافت و مهرباني قرار داده اند چرا خداوند در يك جا مي فرمايد در دين هيچ اجباري نيست و در سوره ال عمران مي فرمايد تغيير دين از اسلام به اديان ديگر مجاز نميباشد اين اجبار چرا بايد باشد در مورد اينكه اسلام دين كاملي است شكي نيست ولي چرا ما مسلمانزاده ها حق انتخاب نداريم

با سلام و تشكر از تماستان با اين مركز ؛
پيش از هر چيز از موضعي كه در نتيجه يك سوال كاملا طبيعي و متداول در برابر عقيده و رفتار و دين خود گرفتيد متاسفيم و اميدواريم كه در برابر هر سوالي به چنين رفتارهاي غير منطقي دست نزنيد .
ظاهرا در ذهن شما بین دین قانونی و حقوقی با دین اعتقادی و حقیقی خلط شده است . برای توضیح بیشتر می‌گوییم:
از آن جا که انتخاب دین و اعتقاد یافتن به یک آیین و شریعت نیازمند رسیدن به درجه خاصی از رشد فکری و عقلی است ، این کار مهم از کودکان نابالغ ساخته نیست ، در نتیجه چون بسیاری از امور شرعی و قانونی و اجتماعی بر نوع دین یک فرد مبتنی است ، باید معیار و میزانی برای تعیین حقوقی دین این دسته از افراد وجود داشته باشد.
در شریعت اسلام و همه اديان ديگر تبعیت از پدر و مادر معیار این امر است . مثلا مسلمان زادگان تا زمانی که به سن رشد و بلوغ فکری دست یابند ، حکم مسلمان را دارند ،يعني از نظر فقهی بچه‏های پدر و مادر مسلمان به تبعیت از والدین‏شان مسلمان هستند و از نظر حقوقی مسلمان محسوب می‏شوند و از مزایای اجتماعی در جامعه به عنوان یک مسلمان برخوردار هستند.
اما این موضوع، غیر از اعتقاد به اسلام است. اعتقاد به اسلام نمی‏تواند سنتی و تقلیدی باشد؛ بنا بر این هر کسی وقتی به مرحله رشد عقلی و تکلیف رسید، پذیرش اسلام‏ باید به سبب دلیل باشد، نه از روی تبعیت. از این رو مراجع معظم تقلید در اول توضیح‏المسائل می‏نویسند: تقلید در اصول دین جایز نیست.
بنا بر این فرزندان مسلمانان، دین حقيقي خود را باید خودشان انتخاب کنند ؛ اصولا دین و ایمان به آن که یک اعتقاد قلبی و درونی است ممکن نیست تحمیلی باشد. از این رو قرآن می‏فرماید: «لا اکراه فی الدین؛ (1) در قبول دین اکراهی نیست». در حقيقت معناي اين آيه بيان يك حقيقت عقلي است و به اصطلاح اين آيه يك گزاره خبري است يعني در دين اكراه و اجبار ممكن نيست ؛ نه اين كه اصل اجبار در دين ممكن بود و خداوند دستور داد كه در اسلام اجبارنباشد .
در نتيجه اعتقاد حقیقی و واقعی به اسلام يا هر دين ديگر نمی‏تواند سنتی و تقلیدی باشد؛ بنابراین هر کسی وقتی به مرحله رشد عقلی و تکلیف رسید، پذیرش اسلام‏ یا هر دین دیگری توسط او باید به سبب دلیل باشد، نه از روی تبعیت. از این رو مراجع معظم تقلید در اول توضیح‏المسائل می‏نویسند: تقلید در اصول دین جایز نیست.
البته این بدان معنا نیست که انسان به محض رسیدن انسان به سن تکلیف، از اسلام خارج شده، باید دین جدیدی برای خود انتخاب کند اما در عین اینکه مسلمان محسوب می شود، وظیفه دارد مبانی و دلایل عقلی و محکم حقانیت اسلام را برای خود به باور و اعتقاد تبدیل نماید یا این که به حقانیت دین دیگری برسد و بدان معتقد گردد .
بنابراین فرزندان مسلمانان، دین واقعی خود را باید خود انتخاب کنند.
از نظر جهان بینی اسلامی همه انسان‌ها از آزادی، اختیار و قدرت بر تصمیم گیری برخوردارند . خودشان سرنوشت خویش را رقم می‌زنند ؛ اسلام از راه‌های گوناگون می‌کوشد اندیشه بشر را از اسارت باطل برهاند . آدمی با دید باز و وسعت نظر بیاندیشد و داوری کند . دین و آیین حق را برگزیند.بر همین اساس اسلام به شدت مدافع تحقیق و بررسی و استدلال عقلی در مسیر یافتن حقیقت است ؛ این سخن قرآن است که می فرماید :«به بندگانی مژده باد که همه سخنان را می‌شنوند و بهترین را برمی گزینند». (2)
بالاتر از این، اسلام اساس تقلید از دین آبا واجدادی را محکوم می کند. مسلم است این تقلید مذموم در خصوص فردی است که به سن رشد و قدرت درک عقلی لازم رسیده است: «و چون به ایشان گفته شود که از آن چه از سوی خدا فرود آمده است، پیروی کنید، گویند: نه، به همان راهی می‌رویم که پدران ما می‌رفتند. حتی اگر پدرانشان بی خرد و گمراه بوده­اند!». (3)
معنای این کلام آن نیست که باید دینی غیر از دین پدران انتخاب نمود ، بلکه چه بسا راه و دین پدران حق باشد، اما در هر دو صورت باید با انتخاب و تحقیق خود انسان باشد. حال چه نتیجه این تحقیقات منصفانه و درست اسلام باشد یا هر دین دیگری مهم نیست ؛ مهم آن است که انسان به دور از پیش داوری و با انصاف و عقلانیت به دین و آیینی معتقد گردد که بتواند در قیامت بر گرویدن به آن در پیشگاه خداوند دلیل بیاورد .
پس مسلمان زاده نه تنها مي تواند بلكه بايد دين حقيقي خود را انتخاب نمايد و حقيقت دين پدرو مادري خود يا هر دين ديگري را با تحقيق و بررسي و بررسي منصفانه و عالمانه به دست اورد و به آن پايبند باشد .
البته منظور شما از آيه سوره آل عمران را درنيافتيم، چون بر اين مضمون آيه اي در قران وجود ندارد ؛ در قرآن به طور مكرر در مورد كفر ورزيدن بعد از ايمان سخن گفته شده و اين امر مورد مذمت قرار گرفته ، همچنين در مورد مرتد هم آياتي آمده است ، اما همه اين امور با آيه عدم اكراه در دين و هر آنچه در ابتدا بيان كرديم منافاتي ندارد .
براي توضيح بايد گفت :
چنان كه گفتيم انسان مي تواند، بلكه بايد با تحقيق و بررسي به دنبال يافتن دين حق باشد. از نظر فردي و عقل انساني نیز اين امر، صحيح و بي اشكال، بلكه لازم و ضروري است؛ چنان كه اشاره شد، اسلام هم به اين باور عقلاني صحه گذاشته است.
اما از نظر اجتماعی، این مسئله نمی تواند مورد قبول باشد و همه جوامع بشري با تغيير بنيادهاي فكري خود، به مقابله برمي خيزند و تغيير دين را كه به نوعي نابسماني فكري در متن جامعه ايجاد مي نمايد، مذموم مي دانند. بر همين اساس، هر آییني برای حفظ وحدت اجتماعی و حمایت از باورهای پیروان خود و گسترش آن در جامعه، راهکارهایی را اندیشیده تا اين امر شكل اجتماعي به خود نگيرد و اگر فردي در تحقيق خود به حقانيت دين ديگري رسيد، مجال ابراز علني آن و تلاش براي تخريب باورهاي ديگران نيابد.
دليل اين امر هم مسئله اي كاملاً منطقي و عقلاني است؛ زيرا در جامعه‏ای که بر مبنای اعتقادات و باورهای دین معيني، قوانین، رفتارهای اجتماعی و فردی، امیال و آرزوهای انسان‏ها، ارزش‏های اخلاقی واجتماعی و... شکل گرفته، شخص حق ندارد در برابر دین و اعتقادات موضع‏گیری نموده و درصدد تخریب آن ها باشد؛ زیرا آثار نامطلوبی در زندگی فردی و ا جتماعی ایجاد خواهد کرد و باعث تزلزل ارکان اجتماعی خواهد شد.
دليل روشن اين امر هم آن است كه بیش تر افراد جامعه قدرت تحليل و بررسي دقيق و درست در مورد حقيقت را ندارند. در صورتي كه باورهاي فطري و اجمالي آنان مورد ترديد و تشكيك قرار بگيرد و در مواجهه با سؤالات و شبهاتي در مورد حقانيت دين خود قرار گیرند، قدرت يافتن حقيقت را دست مي دهند؛ نه به عقيده جديد متمايل مي گردند و نه عقيده قبلي خود را همچون سابق مي توانند بپذيرند.
از همين جا به نگاه سوم، يعني نگاه اديان به تغیير دين مي رسيم:
چنان كه پيش تر ذكر شد، از نظر اسلام تغییر دین به عنوان امري شخصي و دروني، حقيقتي مورد تأييد و قابل قبول و غير قابل انكار است؛ اما از این جهت که افکار عمومی و ایمان مردم را متزلزل می‏کند، اظهار آن روا و شایسته نیست. به همین دلیل، اسلام با وجود یک سری شرایط، با شخص مرتد، یعنی فردي كه دين خود را تغيير داده و در برابر دين قبلي خویش موضع انکاری گرفته، برخورد می‏کند. در این حال، اگر فرد باور خود را رواج ندهد و به امنیت فکری و فرهنگی جامعه آسیبی وارد نکند، به او کاری ندارند و حکم ارتداد نداشته و عقیده‏اش نزد خودش محترم است.
البته بايد دانست كه ارتداد، از دیدگاه ادیان مختلف هم جرم است و مجازات آن نیز مرگ است. حتی در برخی از منابع ادیان موجود، حکم آن بسیار شدیدتر از اسلام است. در این جا به اختصار به ذکر دو منبع از کتاب مقدس عهد قدیم و جدید بسنده می کنیم:
«اگر برادرت یا پسر مادرت یا پسر و یا دختر تو یا زن هم آغوش تو و یا رفیق تو که مثل جان تو است، تو را اغوا نموده، بگوید که برویم تا خدایان غیری که تو و آبای تو ندانستید، عبادت نماییم... او را قبول مکن و او را گوش مده و چشم تو بر او رحمت ننماید و او را متحمل مشو و وی را پنهان مدار. البته او را به قتل رسان. اولاً دست تو به قتلش دراز شود و بعد دست تمامی قوم و او را با سنگ سنگسار نما تا بمیرد؛ به سبب این که جویای این بود که تو را از خداوند خدای تو که تو را از زمین مصر از خانه بندگی بیرون آورد، براند تا تمامی اسرائیلیان بشنوند و بترسند و بار دیگر چنین امر شنیع را در میان ما مرتکب نشوند...». (4)
«اگر کسی دانسته گناه بکند و گناهش هم این باشد که مسیح را که نجات دهنده او است، رد کند، آن هم بعد از این که با خبر شده است که مسیح آمده است تا گناهان او را ببخشد، این گناه با خون مسیح پاک نمی شود و دیگر راه فراری از شر چنین گناهی نیست. بلی، راه دیگری جز این که انتظار مجازات وحشتناکی باشد که از خشم و غضب شدید خدا به او می رسد، همان خشم و غضبی است که تمام دشمنان خدا را می سوزاند وهلاک می کند. کسی که قوانین موسی را می شکست، اگر دو یا سه نفر به گناه او شهادت می دادند، آن شخص... جا به جا کشته می شد. حالا فکر می کنید چه مجازات وحشتناک تری در انتظار کسانی است که فرزند خدا را زیر پا لگدمال کرده اند و خون او را که برای رفع گناهانشان ریخته شد، دست کم گرفته و ناپاک به حساب آورده اند، و روح پاک خدا که درهای رحمت خدا را به روی عزیزان خدا باز می کند، بد گفته و بی حرمتی کرده ا ند». (5)
از این دو قسمت از عهد قدیم و عهد جدید، به دست می آید که حکم ارتداد در دین یهود و مسیح مانند اسلام، مرگ است.
در نتیجه، اگر فردی با مطالعه و تحقیق تشخیص داد که دین قبلي اش بر حق نیست، می‏تواند، بلكه بايد دین دیگر را انتخاب کند. اين امر، هيچ اشكالي ندارد، به شرطي كه اين تغيير دين و كشف حقيقت، منصفانه و از روي عدم تعصب و پيش داوري و از مجراي صحيح و درست صورت پذيرفته باشد. به يقين، چنين فردي در برابر خداوند هم حجت شرعي براي اين كار دارد.
اما در عين حال، چنين فردي حق ندارد در برابر دین و اعتقادات عمومي جامعه موضع‏گیری نموده و درصدد تخریب آن ها باشد؛ زیرا آثار نامطلوبی در زندگی فردی و ا جتماعی ایجاد خواهد کرد و موجب تزلزل ارکان اجتماعی خواهد شد. اين عمل، به يقين و به حكم عقل و همه اديان، مذموم و غير قابل قبول خواهد بود.

پی نوشت ها :
1. بقره (2)، آیه 256.
2. زمر (39)، آیه 18.
3. مائده(5)، آیه 104.
4. سفر توریه مثنی، فصل 13، (مشتمل بر 18 آیه)، کتاب المقدس، ترجمه ولیم گلن، دار السلطنه لندن، 1856میلادی.
5. نامه ای به مسیحیان یهودی نژاد عبرانیان، بند 10، جمله 26-32. (انجیل عیسی مسیح، ترجمه تفسیری عهد جدید، سازمان ترجمه تفسیری کتاب مقدس، تهران، 1357،ص 305-306).

tel.jpg

send.jpg

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟




ارسال نظر

نام


ایمیل


نظر


  • آخرین مطالب
  • گوناگون