موضوعات وبسایت : سلامت

شعر حافظ

شعر حافظ

نویسنده : مهسا | زمان انتشار : 21 بهمن 1398 ساعت 17:21

190535839-talab-org.jpg

گلچینی از بهترین اشعار حافظ

اي بـی‌خبــر بکــوش کـه صاحب خبــر شوی

تــا راهــــرو نباشی کـی راهـبـر شـوی

در مکتب حقایق پیش ادیـب عشـق

هان اي پسر بکـــوش که روزی پدر شوی

دست از مس وجود چو مردان ره بشوی

تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی…

639449226-talab-org.gif

شعرهای عاشقانه حافظ

بازآی و دل تنگ مرا مونس جان باش

وین سوخته را محرم اسرار نهان باش

زان باده که در میکده عشق فروشند

ما را دو سه ساغر بده و گو رمضان باش

در خرقه چو آتش زدی اي عارف سالک

جهدی کن و سرحلقه رندان جهان باش

دلدار که گفتا به توام دل نگران است

گو می رسم اینک به سلامت نگران باش

خون شد دلم از حسرت ان لعل روان بخش

اي درج محبت به همان مهر و نشان باش

تا بر دلش از غصه غباری ننشیند

اي سیل سرشک از عقب نامه روان باش

حافظ که هوس می‌کندش جام جهان بین

گو درنظر آصف جمشید مکان باش

“حافظ”

639449226-talab-org.gif

شعر عاشقانه حافظ كوتاه

خـرم ان روز کـز ایـــن منـزل ویـران بــروم

آسان جان طلبــم و از پـی جـانان بــــروم

گـر چــه دانم که بــه جایی نبـرد راه غریب

مـن به بوی ســـر ان زلف پریشان بـــروم

دلــم از وحشت زندان سکـندر بگـــرفت

رخت بربندم و تا ملک سلیمان بروم

چون صبا با تن بیمار و دل بـی‌طاقت

بـــه هـــــواداری ان سرو خرامان بـــروم

در ره او چــــو قلـم گـــر به سرم باید رفت

بـا دل زخـــم کـــش و دیـده گـریان بــروم

نـذر کـردم گـر از این غـــم به درآیــم روزی

تا در میکده شادان و غـزل خــــوان بـــــروم

734282703-talab-org.jpg

عکس نوشته های عاشقانه از اشعار حافظ

اگر ان ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را

بده ساقی می باقی که در جنّت نخواهی یافت
کنار آب رکن آباد و گلگشت مصلّا را

فغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شهرآشوب
چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را

ز عشق ناتمام ما جمال یار مستغنی ست
به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را

من از ان حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم
که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را

بدم گفتیّ و خرسندم، عفاک الله نکو گفتی
جواب تلخ می‌زیبد لب لعل شکرخا را

نصیحت گوش کن جانا که از جان دوست‌تر دارند
جوانان سعادتمند پند پیر دانا را

حدیث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو
که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را

غزل گفتیّ و دُر سفتی بیا و خوش بخوان حافظ
که بر نظم تو افشاند فلک عِقد ثریّا را

639449226-talab-org.gif

اشعار حافظ در مورد عشق

شاهدان گر دلبری زین سان کنند
زاهدان را رخنه در ایمان کنند

هر کجا ان شاخ نرگس بشکفد
گلرخانش دیده نرگسدان کنند

اي جوان سروقد گویی ببر
پیش از ان کز قامتت چوگان کنند

عاشقان را بر سرخود حکم نیست
هر چه فرمان تو باشد ان کنند

پیش چشمم کمتر است از قطره‌اي
این حکایت‌ها که از طوفان کنند

یار ما چون گیرد آغاز سماع
قدسیان بر عرش دست افشان کنند

مردم چشمم به خون آغشته شد
در کجا این ستم بر انسان کنند

خوش برآ با غصه اي دل کاهل راز
عیش خوش در بوته هجران کنند

سر مکش حافظ ز آه نیم شب
تا چو صبحت آینه رخشان کنند

“حافظ”

1288904579-talab-org.jpg

غزل عاشقانه حافظ شیرازی

دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما
چیست یاران طریقت بعد از این تدبیر ما

ما مریدان روی سوی قبله چون آریم چون
روی سوی خانه خمار دارد پیر ما

در خرابات طریقت ما به هم منزل شویم
کاین چنین رفته‌ست در عهد ازل تقدیر ما

عقل اگر داند که دل دربند زلفش چون خوش است
عاقلان دیوانه گردند از پی زنجیر ما

روی خوبت آیتی از لطف بر ما کشف کرد
زان زمان جز لطف و خوبی نیست در تفسیر ما

با دل سنگینت آیا هیچ درگیرد شبی
آه آتشناک و سوز سینه شبگیر ما

تیر آه ما ز گردون بگذرد حافظ خموش
رحم کن بر جان خود پرهیز کن از تیر ما

639449226-talab-org.gif

شعر عاشقانه حافظ با معنی

مرحبا اي پیک مشتاقان بده پیغام دوست
تا کنم جان از سر رغبت فدای نام دوست

واله و شیداست دایم همچو بلبل در قفس
طوطی طبعم ز عشق شکر و بادام دوست

زلف او دام است و خالش دانه ان دام و من
بر امید دانه‌اي افتاده‌ام در دام دوست

سر ز مستی برنگیرد تا به صبح روز حشر
هر که چون من در ازل یک جرعه خورد از جام دوست

بس نگویم شمه‌اي از شرح شوق خود از آنک
دردسر باشد نمودن بیش از این ابرام دوست

گر دهد دستم کشم در دیده هم چون توتیا
خاک راهی کان مشرف گردد از اقدام دوست

میل من سوی وصال و قصد او سوی فراق
ترک کام خود گرفتم تا برآید کام دوست

حافظ اندر درد او می‌سوز و بی‌درمان بساز
زان که درمانی ندارد درد بی‌آرام دوست

639449226-talab-org.gif

شعر غمگین حافظ

مژده اي دل که مسیحا نفسی می آید

که ز انفاس خوشش بوی کسی می آید

از غم هجر مکن ناله و فریاد که من

زده‌ام فالی و فریادرسی می آید

ز آتش وادی ایمن نه منم خرم و بس

هرکس آنجا به امید قبسی می آید

هیچکس نیست که در کوی تواش کاری نیست

هرکس آنجا به طریق هوسی می آید

کس ندانست که منزلگه معشوق کجاست

این قدر هست که بانگ جرسی می آید

جرعه‌اي ده که به میخانه ارباب کرم

هر حریفی ز پی ملتمسی می آید

دوست را گر سر پرسیدن بیمار غم است

گو بیا خوش که هنوزش نفسی می آید

خبر بلبل این باغ بپرسید که من

ناله‌اي میشنوم کز قفسی می آید

یار دارد سر صید دل حافظ، یاران

شاهبازی به شکار مگسی می آید

591329480-talab-org.jpg

عکس پروفایل عاشقانه حافظ

ساقی به نور باده برافروز جام ما

مطرب بگو که کار جهان شد به کام ما

ما در پیاله عکس رخ یار دیده‌ایم

ای بی‌خبر ز لذت شرب مدام ما

هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

639449226-talab-org.gif

شعر عاشقانه حافظ

اي نسیم سحر آرامگه یار کجاست
منزل ان مه عاشق کش عیار کجاست

شب تار است و ره وادی ایمن در پیش
آتش طور کجا موعد دیدار کجاست

هر که آمد به جهان نقش خرابی دارد
در خرابات بگویید که هشیار کجاست

ان کس است اهل بشارت که اشارت داند
نکته‌ها هست بسی محرم اسرار کجاست

هر سر موی مرا با تو هزاران کار است
ما کجاییم و ملامت گر بی‌کار کجاست

بازپرسید ز گیسوی شکن در شکنش
کاین دل غمزده سرگشته گرفتار کجاست

عقل دیوانه شد ان سلسله مشکین کو
دل ز ما گوشه گرفت ابروی دلدار کجاست

ساقی و مطرب و می جمله مهیاست ولی
عیش بی یار مهیا نشود یار کجاست

حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج
فکر معقول بفرما گل بی خار کجاست

639449226-talab-org.gif

شعر ادبی زیبا از حافظ

گفتم غم تو دارم گفتا غمت سرآید
گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید

گفتم ز مهرورزان رسم وفا بیاموز
گفتا ز خوبرویان اینکار کمتر آید

گفتم که بر خیالت راه نظر ببندم
گفتا که شب رو است او از راه دیگر آید

گفتم که بوی زلفت گمراه عالمم کرد
گفتا اگر بدانی هم اوت رهبر آید

گفتم خوشا هوایی کز باد صبح خیزد
گفتا خنک نسیمی کز کوی دلبر آید

گفتم که نوش لعلت ما رابه آرزو کشت
گفتا تو بندگی کن کو بنده پرور آید

گفتم دل رحیمت کی عزم صلح دارد
گفتا مگوی با کس تا وقت ان درآید

گفتم زمان عشرت دیدی که چون سر آمد
گفتا خموش حافظ کاین غصه هم سر آید حافظ

1581272192-talab-org.jpg

عکس پروفایل شاعر معروف حافظ

راهیست راه عشـــق کـــه هیچش کـــــناره نیست

ان جـــا جــز ان کـــه جـان بسپارند چـاره نیست

هر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بود

در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست…

639449226-talab-org.gif

عشق و محبت در شعر حافظ

گل در بر و می در کف و معشوق به کام است

پادشاه جهانم به چنین روز غلام است

گو شمع میارید دراین جمع که امشب

در مجلس ما ماه رخ دوست تمام است

در مذهب ما باده حلال است ولیکن

بی روی تو اي سرو گل اندام حرام است

گوشم همه ی بر قول نی و نغمه چنگ است

چشمم همه ی بر لعل لب و گردش جام است

639449226-talab-org.gif

غزل های حافظ

مژده اي دل که مسیحا نفسی می آید
که ز انفاس خوشش بوی کسی می آید

از غم هجر مکن ناله و فریاد که من
زده‌ام فالی و فریادرسی می آید

ز آتش وادی ایمن نه منم خرم و بس
هرکس آنجا به امید قبسی می آید

هیچکس نیست که در کوی تواش کاری نیست
هرکس آنجا به طریق هوسی می آید

کس ندانست که منزلگه معشوق کجاست
این قدر هست که بانگ جرسی می آید

جرعه‌اي ده که به میخانه ارباب کرم
هر حریفی ز پی ملتمسی می آید

دوست را گر سر پرسیدن بیمار غم است
گو بیا خوش که هنوزش نفسی می آید

خبر بلبل این باغ بپرسید که من
ناله‌اي می شنوم کز قفسی می آید

یار دارد سر صید دل حافظ، یاران
شاهبازی به شکار مگسی می آید

639449226-talab-org.gif

20 مهر روز بزرگداشت حافظ

ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود

گویند سنگ لعل شود در مقام صبر
آری شود ولیک به خون جگر شود

خواهم شدن به میکده گریان و دادخواه
کز دست غم خلاص من ان جا مگر شود

از هر کرانه تیر دعا کرده‌ام روان
باشد کز ان میانه یکی کارگر شود

اي جان حدیث ما بر دلدار بازگو
لیکن چنان مگو که صبا را خبر شود

از کیمیای مهر تو زر گشت روی من
آری به یمن لطف شما خاک زر شود

در تنگنای حیرتم از نخوت حریف
یا رب مباد ان که گدا معتبر شود

بس نکته غیر حسن بباید که تا کسی
مقبول طبع مردم صاحب نظر شود

این سرکشی که کنگره کاخ وصل راست
سرها بر آستانه او خاک در شود

حافظ چو نافه سر زلفش به دست توست
دم درکش ار نه باد صبا را خبر شود

1667336166-talab-org.jpg

عکس پروفایل شعر

مرحبا اي پیک مشتاقان بده پیغام دوست

تا کنم جان از سر رغبت فدای نام دوست

واله و شیداست دایم همچو بلبل در قفس

طوطی طبعم ز عشق شکر و بادام دوست

زلف او دام است و خالش دانه ان دام و من

بر امید دانه‌اي افتاده‌ام در دام دوست

سر ز مستی برنگیرد تا به صبح روز حشر

هر که چون من در ازل یک جرعه خورد از جام دوست

بس نگویم شمه‌اي از شرح شوق خود از آنک

دردسر باشد نمودن بیش از این ابرام دوست

گر دهد دستم کشم در دیده هم چون توتیا

خاک راهی کان مشرف گردد از اقدام دوست

میل من سوی وصال و قصد او سوی فراق

ترک کام خود گرفتم تا برآید کام دوست

حافظ اندر درد او می‌سوز و بی‌درمان بساز

زان که درمانی ندارد درد بی‌آرام دوست

639449226-talab-org.gif

اشعار کوتاه و زیبای حافظ شیرازی

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر ان ظلمت شب آب حیاتم دادند

بیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند
باده از جام تجلی صفاتم دادند

چه مبارک سحری بودو چه فرخنده شبی
ان شب قدر که این تازه براتم دادند

بعد از این روی من و آینه وصف جمال
که در ان جا خبر از جلوه ذاتم دادند

من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب
مستحق بودم و اینها به زکاتم دادند

هاتف ان روز به من مژده این دولت داد
که بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند

این همه ی شهد و شکر کز سخنم می‌ریزد
اجر صبریست کز ان شاخ نباتم دادند

همت حافظ و انفاس سحرخیزان بود
که ز بند غم ایام نجاتم دادند

639449226-talab-org.gif

اشعار حافظ شیرازی

دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما

چیست یاران طریقت بعد از این تدبیر ما

ما مریدان روی سوی قبله چون آریم چون

روی سوی خانه خمار دارد پیر ما

در خرابات طریقت ما به هم منزل شویم

کاین چنین رفته‌ست در عهد ازل تقدیر ما

عقل اگر داند که دل دربند زلفش چون خوش است

عاقلان دیوانه گردند از پی زنجیر ما

روی خوبت آیتی از لطف بر ما کشف کرد

زان زمان جز لطف و خوبی نیست در تفسیر ما

با دل سنگینت آیا هیچ درگیرد شبی

آه آتشناک و سوز سینه شبگیر ما

تیر آه ما ز گردون بگذرد حافظ خموش

رحم کن بر جان خود پرهیز کن از تیر ما

639449226-talab-org.gif

شعر حافظ در مورد خدا

دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود
تا دل شب سخن از سلسله موی تو بود

دل که از ناوک مژگان تو در خون می‌گشت
باز مشتاق کمانخانه ابروی تو بود

هم عفاالله صبا کز تو پیامی می‌داد
ور نه در کس نرسیدیم که از کوی تو بود

عالم از شور و شر عشق خبر هیچ نداشت
فتنه انگیز جهان غمزه جادوی تو بود

من سرگشته هم از اهل سلامت بودم
دام راهم شکن طره هندوی تو بود

بگشا بند قبا تا بگشاید دل من
که گشادی که مرا بود ز پهلوی تو بود

به وفای تو که بر تربت حافظ بگذر
کز جهان میشد ودر آرزوی روی تو بود

286615761-talab-org.jpg

شعر حافظ در مورد زندگی

دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند

ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت
با من راه نشین باده مستانه زدند

آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه کار به نام من دیوانه زدند

جنگ هفتاد و دو ملت همه ی را پوزش بنه
چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند

شکر ایزد که میان من و او صلح افتاد
صوفیان رقص کنان ساغر شکرانه زدند

آتش ان نیست که از شعله او خندد شمع
آتش ان است که در خرمن پروانه زدند

کس چو حافظ نگشاد از رخ اندیشه نقاب
تا سر زلف سخن رابه قلم شانه زدند

639449226-talab-org.gif

شعرهای آموزنده حافظ

ناگهان پرده برانداخته‌اي یعنی چه
مست از خانه برون تاخته‌اي یعنی چه

زلف در دست صبا گوش به فرمان حریف
اینچنین با همه ی درساخته‌اي یعنی چه

شاه خوبانی و منظور گدایان شده‌اي
قدر این مرتبه نشناخته‌اي یعنی چه

نه سر زلف خود اول تو به دستم دادی
بازم از پای درانداخته‌اي یعنی چه

حافظا در دل تنگت چو فرود آمد یار
خانه از غیر نپرداخته‌اي یعنی چه

639449226-talab-org.gif

حافظ شاعر ایرانی

گر پیر مغان مرشد من شد چه تفاوت

در هیچ سری نیست که سری ز خدا نیست

عاشق چه کند گر نکشد بار ملامت

با هیچ دلاور سپر تیر قضا نیست

در صومعه زاهد ودر خلوت صوفی

جز گوشه ابروی تو محراب دعا نیست

اي چنگ فروبرده به خون دل حافظ

فکرت مگر از غیرت قرآن و خدا نیست

639449226-talab-org.gif

بهترین غزلیات عاشقانه حافظ

اگر ان ترک شیرازی به دست آرد دل ما را

به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را

بده ساقی می باقی که در جنّت نخواهی یافت

کنار آب رکن آباد و گلگشت مصلّا را

فغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شهرآشوب

چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را

ز عشق ناتمام ما جمال یار مستغنی ست

به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را

من از ان حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم

که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را

بدم گفتیّ و خرسندم، عفاک الله نکو گفتی

جواب تلخ می‌زیبد لب لعل شکرخا را

نصیحت گوش کن جانا که از جان دوست‌تر دارند

جوانان سعادتمند پند پیر دانا را

حدیث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو

که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را

غزل گفتیّ و دُر سفتی بیا و خوش بخوان حافظ

که بر نظم تو افشاند فلک عِقد ثریّا را

1902325476-talab-org.jpg

تک بیت‌ های کوتاه و ناب حافظ

مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم

هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم

639449226-talab-org.gif

تک بیت های ماندگار

من ملک بودم و فردوس برین جایم بود

آدم آورد دراین دیر خراب آبادم

639449226-talab-org.gif

تک بیت های معروف حافظ

ما ز یاران چشم یاری داشتیم

خود نادرست بود انچه می پنداشتیم

639449226-talab-org.gif

تک مصرع های زیبا حافظ

اي پادشه خوبان داد از غم تنهایی

دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی

639449226-talab-org.gif

تک بیتی های زیبا از حافظ شیرازی

آدمی در عالم خاکی نمی آید به دست

عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی

639449226-talab-org.gif

بشنو این نکته که خودرا ز غم آزاده کنی

خون خوری گر طلب روزی ننهاده کنی

639449226-talab-org.gif

اي بی‌خبر بکوش که صاحب خبر شوی

تا راهرو نباشی کی راهبر شوی

639449226-talab-org.gif

هر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بود

در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست

غلام همت آنم که زیر چرخ کبود

ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزادست

639449226-talab-org.gif

تک بیت های ناب حافظ شیرازی

عیب رندان مکن‌ اي زاهد پاکیزه سرشت
که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت

من اگر نیکم و گر بد تو برو خودرا باش
هر شخصی‌ ان دروَد عاقبت کار که کشت

709558497-talab-org.jpg

عکس عاشقانه پروفایل حافظ

درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد

نهال دشمنی برکن که رنج بیشمار آرد

639449226-talab-org.gif

نبود نقش دو عالم که رنگ الفت بود

زمانه طرح محبت نه این زمان انداخت

639449226-talab-org.gif

تک بیتی های پرمعنا

از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش

زده‌ام فالی و فریاد رسی می آید

639449226-talab-org.gif

هر ان که جانب اهل خدا نگه دارد

خداش در همه ی حال از بلا نگه دارد

حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست

که آشنا سخن آشنا نگه دارد

639449226-talab-org.gif

از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر

یادگاری که دراین کنبد دوار بماند

639449226-talab-org.gif

خلوت دل نیست جای صحبت اضداد

دیو چو بیرون رود فرشته درآید

639449226-talab-org.gif

تک بیتی های مفهومی حافظ

دلربایی همه ی ان نیست که عاشق بکشند

خواجه ان است که باشد غم خدمتگارش

639449226-talab-org.gif

مرو به خانه ارباب بی‌مروت دهر

که گنج عافیتت در سرای خویشتن است

بسوخت حافظ ودر شرط عشقبازی او

هنوز بر سر عهد و وفای خویشتن است

639449226-talab-org.gif

شاه بیت های عاشقانه حافظ

سر ارادت ما و آستان حضرت دوست

که هر چه بر سر ما میرود ارادت اوست

نظیر دوست ندیدم گرچه از مه و مهر

نهادم آینه‌ها در مقابل رخ دوست

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟




ارسال نظر

نام


ایمیل


نظر