عضویت: 1392/10/17
تعداد پست: 12270
اولین خاطره خنده دار من تو عقد با مامانم شکل گرفت بجای شوهرم??? شوهرم هفته ای دوشب اوایل تو عقد ...
واای خدا....خطری هستیااا ????
جام جانی ها در یمن به دست عربستان،با کمک آمریکا ،انگلیس وفرانسه و امارات در حال برگزاری است !....مدافعین حقوق بشر کَرند ، کورَند ، لالَند...."کُلُّ یَومٍ عاشُورا و کُلُّ أرضٍ کَربَلا" همیشه در حال تکرار است ! ..نسل شِمر و یَزید و حرمَله ها هم ادامه دارد...گاهی در غزه و سوریه و میانمار و گاه در یمن گاه در❤ ایران ❤در وطن عزیزم ،در پاره تنم ... مرگ بر حقوق بی بشر ??............... خدایا ؛ نسل تموم ظالما رو از رو زمین بردار ******اللهم عجل لولیک الفرج******* امام علی (ع):در شگفتم از کسے که مردگان را مے بیند و مرگـ را از یاد مے برد....
عضویت: 1395/10/24
تعداد پست: 852
عضویت: 1396/04/14
تعداد پست: 674
من اوایل خیلی خجالت میکشیدم.از طرفی هم نوع بکارتم ضخیم بود و دکتر بهم گفته بود که خیلی خیلی درد خواهم داشت تو اولین رابطه.واسه همین خیلی ترس داشتم.وقتیبا همسرم تنها میشدم، و میدیدم یواش یواش داره کار با جاهای باریک میکشه، میرفتم دسشویی و الکی با رژ قرمز کاری کردم که پریود بنطر برسم!!!!!یه بار چیزی نگفت.بار دومم همینطور ولی مشخص بود بو برده.بار سوم گفت رژ برات ضرر داره ها! منم به تته پته افتادم رژ چیه و فلان گفت عزیزم بوی هلو کاملا از رژت میاد و درضمن نمیشه آدم دائم الپریود باشه و...
خلاصه دیگه خخخخخخ
با شرکت در قرعه کشی چیکادو برنده ساعت اوریجینال جاست کاوالی باشید
عضویت: 1395/05/11
تعداد پست: 4634
من اوایل خیلی خجالت میکشیدم.از طرفی هم نوع بکارتم ضخیم بود و دکتر بهم گفته بود که خیلی خیلی درد خواه ...
آن چنان نماند این چنین نیز نخواهد ماند....
عضویت: 1396/02/27
تعداد پست: 2867
منو همسرم تازه نامزد كرده بوديم بعد رفتيم پمپ بنزين كه بنزين بزنه،منم نشسته بودم تو ماشين شيشه هم پا ...
نشود فاش کسی آنچه میان من و توست
1156 مامانی_طاها1
عضویت: 1396/02/18
تعداد پست: 12442
ما و برادرشوهرم با هم نامزد بودیم مادرشوهرم اینا رفته بودن مشهد من و شوهرم بیرون رفته بودیم شب بود بعد گفت بریم خونه ما گفتم باشه کلید انداخت رفتیم توی حیاط بعد نمیدونستیم برادرشوهرمو نامزدش توی خونن اونام متوجه اومدن ما نشدن شوهرم کلید انداخت در باز کرد همین رفتیم تو هم ما هم اونا شوکه شدیم برادرشوهرم و جاریم نیمه لخت بودن برادرشوهرم بدو رفت طرف اتاق خواب جاریم اشتباهی دوید رفت آشپزخونه?????
مام پا گذاشتیم به فرار برگشتیم رفتیم بیرون خخخخ
یک ساعت بعد برادرشوهرم زنگ زد انگار که هیچ اتفاقی نیفتاده گفت بیاین بریم بیرون شام بخوریم مهمون من????
شوهرم گفت نه ممنون ما شام خوردیم(حالا شام نخورده بودیما)
عضویت: 1396/03/22
تعداد پست: 1108
یه رب بعد از عقد محضری اومدیم خونه همه بودن جاریم گفت بیاین تو اتاق ازتون عکس بگیرم داداش کوچکیمم اومد بعدش جاریم گفت همدیگرو از لب بوس کنید عکس بگیرم داداشم تا اون صحنه رو دید یه لگد محکم.زد زیر ک و ن شوهرم بعد گفت چه پررو خواهر منو میبوسی هممون از خنده ترکیدیم خخخخ
میشه واسه نیتم یه صلوات بفرستید ممنونم
عضویت: 1396/03/10
تعداد پست: 209
اولای ازدواجمون بودهمسرم گفت یک دست لباس زیربیارخونمون بزارلازم شد داشته باشی اخه یکدفعه خونشون پریودشدم خیلی اذیت شدم منم یک دست لباس زیرآبی گیپورخیلی شیک بردم گذاشتم توی دراور،یک چندهفته گذشت همسرم مدارک ماشینشوگم کردهمه میگشتیم پدرشوهرمم پیله شایدتولباساته منم قلبم روصدمیزدچشماموگردکرده بودم به همسرم که بابات درکشولباساتوبازنکنه که پدرشوهرم پریدپای کشوبگرد که میگردی ودرنهایت یک سوتین آبی تودست ویک شورت نازک تواون دست توچشمای من بدبخت خیره نگاه میکرد اینقدرضعف کردم که نشستم روزمین ازهمه بدتراین بودکه پدرشوهرم رفت باسوتین وشورت توآشپزخونه فکرکردمال مادرشوهرمه????
گاهی بایدبپذیریم که بعضی ها فقط میتواننددرقلبمان باشندنه زندگیمان....❤
عضویت: 1396/04/26
تعداد پست: 103
منم اولین خاطره خنده دارم مربوط به شب بله برونمه که خواستم بشینم باسنم خوردبه میزال سی دی پرت شدم وسط سالن همه زمین وگازمیزدن
عضویت: 1392/09/03
تعداد پست: 3653
خیلی باحال بودین همگی
کلی خندیدم????
دلم جز هوایت هوایی ندارد............
1233 miss_ati
عضویت: 1396/03/21
تعداد پست: 10380
تازه عقد کرده بودیم مامانم و پیچوندیم رفتیم سازی لب دریا...صبح من بیدار شدم دیدم ساعت ۵ هر کاری کردم ...
این خاطره ی خنده دارت بود؟??
فقط 17 هفته و 2 روز به تولد باقی مونده !
عضویت: 1394/07/18
تعداد پست: 3683
اولین روز بعد از عقدمون ساعت 5ونیم صبح شوهرم اومد خونه بابام دیدنم خخخخخ?????
احتمالا تا صبح نخوابیده بوده دیده هوا روشن داره میشه اومده
دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور
عضویت: 1395/08/02
تعداد پست: 4808
اولای ازدواجمون بودهمسرم گفت یک دست لباس زیربیارخونمون بزارلازم شد داشته باشی اخه یکدفعه خونشون پریو ...
عضویت: 1394/10/30
تعداد پست: 3350
اگرمیخواهید اندازه تمدن و پیشرفت ملتی را بدانید...به زنان آن ملت بنگرید.....!
عضویت: 1396/04/27
تعداد پست: 62
وقتی عقدبودیم مامانم خیلی تاکید داشت که ما رابطه نداشته باشیم امامایواشکی کارمونو کرده بودیم یه روز کارت دانشجویی من توگمشده بودم زنگ زدم مامانم که توکیفم نگاه کنه اونم درکیفمو باز کرده بود ی بسته کاندوم دیده بود اعصابش خردوقتی اومدم ی جوری ماست مالیش کردم اما از اون به بعد نذاشت ماتواتاق دربسته بخوابیم
1167 khanommohandes
عضویت: 1396/04/14
تعداد پست: 674
بچه ها، یه خاطره هم بگم که مربوط به همسرم نیست و کار دوستای دانشگاهیم بود.
من و چهارتا از دوستام تو دانشگاه حسااااابی آتیش میسوزوندیم.خیلی باهم مچ بودیم و خیلی هم اهل شوخی با همدیگه.
روز عقدم بود و تو محضر همه جمع شده بودن که ما عقد شیم، حاج آقا شناسنامه هارو خواست، ماهم تحویل دادیم.نشسته بودیم و داشتیم صحبت میکردیم که یهو دیدم حاج اقا و دفتردارش غش کردن از خنده !!! همه کنجکاو شدن چیشده و فلان که حاج اقا منو صدا زد و شناسنامه رو داد دستم و گفت ببر پاکش کن بیا ، با تعجب شناسناممو باز کردم که چیو پاک کنم؟ دیدم صفحه دومش مشخصات همسر رو دوستام با مداد نوشتن و مشخصات فرزند رو پر کردن از اسمهای :خاله قزی، اسی خطر، غضنفر، یدی سیاهه و تا اخر از این اسمهای چرت و پرت نوشتن یعنی تا بناااااگووووووووش سرخ شددددددم همه زمینو چنگ مینداختن از خنده
عضویت: 1395/10/24
تعداد پست: 852
من تا عقد کردیم فرداش شوهرم رفت سرکارش شهر دیگه، 20 روز طول کشید،10 روز مرخصی داشت برنامه ریزی کردیم تو این ده روزه بریم مسافرت مشهد وشمال،با خواهر و شوهرخواهر.همه چیز آماده بود تا اومد حرکت کنیم صبح اومد حرکت کردیم همش دنبال موقعیت تا بغلم ،بوسم کنه ،جور نمیشد،تا شب که در حال رانندگی بود و خواهر و،،،خواب بودن اومد سمت من، بغلم کنه از جاده خارج شد چشمتون روز بد نبینه رفتیم تو کوه ماشین داغون شد اما خودمون سالم
عضویت: 1396/02/26
تعداد پست: 1716
عضویت: 1396/04/21
تعداد پست: 3162
روزای اول بود که عقد کرده بودیم مادرشوهرم دعوتم کرد خونشون.رفتم اونجا دیدم پدربزرگ مادربزرگ همسرمم ه ...
چه مادر بزرگ باحالی والله
وزن اولیه ۷۶/۵ وزن هدف ۶۵ وزن فعلی ۷۴
عضویت: 1396/04/21
تعداد پست: 3162
اولین خاطره خنده دار من تو عقد با مامانم شکل گرفت بجای شوهرم??? شوهرم هفته ای دوشب اوایل تو عقد ...
وزن اولیه ۷۶/۵ وزن هدف ۶۵ وزن فعلی ۷۴