موضوعات وبسایت : سلامت

احادیث ضد زن

احادیث ضد زن

نویسنده : مهسا | زمان انتشار : 11 شهریور 1398 ساعت 14:02

مقاله پنجم را با این جمله از یکی از فرزندان عزیز و هم میهنم و اهل مطالعه آغاز می کنم که بعد ازخواندن چهار بخش قبلی زنان ازدید پیامبر اسلام و احادیث او درباره آنها، برایم به شرح زیر نوشته است. «استاد، یکی از دردهای جامعه ما، نخواندن و زود اظهارنظر کردن و یا توجیه گری درباره هر موضوعی است. بعلاوه تیتر و مقام فردی در جامعه برای این آدمها نقش زیادی دارد. بهمین دلیل اغلب ازآئینی که هیچ اعتقادی به آن ندارند، بدون مطالعه و بدون اساس وپایه دفاع می کنند. هنگامی که خیلی دوستانه فقط سئوال می کنید که آیا قرآن مجید را خوانده اید و می دانید در مورد زنان چه چیزهائی از قول خداوند نوشته شده که ازآن باشدت دفاع می کنید؟ درپاسخ، اگر زن باشد، بدون آنکه بپرسش فردپاسخ دهد، بلا فاصله می گوید: شما ضدزن و ضددین هستید وقصاص قبل ازقضاوت می کنید. او گوید هیچ حرفی باشما ندارم! وکوتاه می آید. اگر مرد باشد ومنافع خاصی را دنبال کند، دست به توجیه گریهائی می زند و برمبنای شنیده ها، نه مطالعه، چیزهای تکراری می گوید. بنا بر این بیش از 90 در صد این باور مندان یا کتاب مقدس را نخوانده اند و فقط شنیده اند و یا خوانده اند اما نفهمیده اند وبنا به رسم خانوادگی وعادتی پذیرفته اند«. من بایدبه گفته ی این هم میهن عزیز اضافه کنم، احتمالا خوبهم فهمیده اند، اما قصدا به توجیه گری دست می زنند. به نظر من آنهارا باید با صبر وحوصله و با سند قانع کرد و یا اگر مرغ آنها فقط یک پا دارد، خیلی دوستانه کوتاه آمد. لذا این دسته از آدمها برای جامعه خطرناک هستند و در جوامع نا آگاه تأثیر بد می گذارند وقبل ازهر چیز، باید آنهارا افشاء کرد و گذاشت مردم خود درباره آنها قضاوت کنند. قصد ازنوشتن این مقاله ها آگاهی دادن بیشتربه باورمندان اسلام است و شکستن ترس آنها. زیرا تا آنجاکه من با تجربه و عینا، فراوان دیده ام. مثلا همینکه نام قرآن را بیاورید و اگر موجود باشد به آن دست بزنید لرزه به اندام برخی ازآدمهای خوش باور و ساده می افتد و زود آن را از ترس می بوسند! در صورتی که آن کتاب چیزی نیست جز یک مشت کاغذ که مطالب ضد و نقیض و تهدید آمیز در آن نگاشته شده اند. اول، باید این انسانها را به مطالعه تشویق کرد که این خود نیمی از ترس را از بین می برد و دوم، درک محتوای آن است. همینکه بفهمند چه در آن نوشته شده است، دیگر بهیچ وجه آن را نمی بوسند و در پارچه سبز هم نمی پیچندش. کوشش من در همین راه است که ترس همه ی باور مندان شکسته شود و بی جهت چیزی را مقدس و معجزه آسا ندانند که نه مقدس است و نه معجزه آسا است! من هیچ اعتقادی به «معجزه و تقدس»! ندارم اما اگر تقدسی باشد، برای من انسانیت مقدس است، دروغ نگفتن مقدس است، به فکر نیرنگ و تزویر نبودن وحقه بازی نکردن وکلاه سر دگری نگذاشتن مقدس است. آرزو دارم از طریق صلح آمیز، این مقاله ها اثری مثبت در جامعه داشته باشد. در خواندن بخش چهارم ضمن نوشتن برخی نامه ها، تلفن های چندی نیز بمن شد آنهم کسانی که مرا می شناختند وتلفنم را داشتند. بهرحال عزیزان می بخشند، اگر کمی درنوشتن بخش پنجم تأخیر دارم. آن به دو دلیل است یکم کلی مطلب در این باره نوشته بودم که فایلش گم شده و هر چه با تکنیک ضعیفم دنبالش گشتم آن را نیافتم، احتمالا اتوماتیک پاک شده. لذا مجبورم از نو بنویسم. دوم نقدی نوشتم، بر مطالب احساسات برانگیز از فردی می شود گفت تاپوست و استخوان برتری طلب و ناسیونالیست و اگر آگاه بر نوشته خود باشد، بسی عوام فریب، درباره واژه ی «فدرالیسم» نگاشته بود. بعلاوه این دلایل تأخیرم درنوشتن، مسافرتی کوتاه نیز به یکی از کشورهای اسکاندیناوی بود که باعث تأخیر ادامه این مقالات شد. اکنون بر گردیم به اصل موضوع که همان زنان از دید پیامبر اسلام است:

در حدیث 1242 صفحه 408 نهج الفصاحه آمده است: «سه چیز است مایه خوشبختی است و سه چیز مایه بدبختی است آنچه مایه خوشبختی است زن پارسائیست که دیدارش ترا مسرور سازد و از او غایب شوی و ویرا برعفت خویش و مال خود امین دانی و مرکب راهوار که ترا به مقصد رساند و خانه ایکه وسیع باشد و جای فراوان داشته باشد، و سه چیز که مایه بدبختی است زنی است که دیدارش ترا دلگیر سازد و با تو زبان درازی کند و اگر از او غایب شوی ویرا بر عفت خویش و مال خود امین ندانی و مرکب کند رفتار که اگر اورا بزنی ترا برنج اندر آرد و اگر بحال خود گذاری ترا بمقصد نرساند و خانه کوچک که جای کم داشته باشد». خوب این پیامبر بزرگوار چگونه درباره زنان می اندیشیده می گذریم، اما چیزی که برای هرکسی عیان است حسد او نسبت به دیگران واعتماد نکردن به زنان بوده. انسان از خود می پرسد اگر واقعا ضد زن نبوده، پس چرا همین مثال را درباره مردان نگفته است؟ مردان هم مخلوق خدا هستند، مگرنه؟ شما درهیچ جای نهج الفصاحه پیامبر نمی بینید چیزی خطاب بمردان دراین باره گفته باشد. یعنی مرد خوب که ترامسرور گرداند و مرد بد که بخود امین نباشد! بهرحال تا اینجا که من نهج الفصاحه راورق زده ام پر است از احادیث ضد زن، اما یک حدیث ضد مرد نه! من واقعا در تعجبم که برخی از زنان هنوز هم به اصول دین اسلام پایبند اند. احتمالا نباید از آنها گرفت. عادت است و آنها بنا به رسم و رسومات خانواده وعادت دایم پذیرفته اند. اما دررابطه بابوی خوش که پیامبراسلام، برای زنان ممنوع کرده است و اگر زنی بوی خوش دهد و برگروهی بگذرد، زناکار بحساب آید. درهمین کتاب نهج الفصاحه حدیث 1256 صفحه 414 که درتضاد با حدیث 1019 است و گوید: «هرزنی عطر بزند وبیرون رود و برگروهی بگذرد که بوی اورا دریابند زناکاراست و هردیده ی زناکار است». این حدیث با این یکی که می گوید: «سه چیز است که بر هرمسلمانی لازم است غسل جمعه ومسواک و استعمال بوی خوش». علاوه بر اینها دقیق دراین باره نیز در احادیث 177 و 188سر زنش کرده زنانی را که عطر می زنند و بوی خوش دارند. اینجا نگفته است فقط مردان، گفته است  هر مسلمانی. ما زن مسلمان هم داریم! درحدیث 177 صفحه 188 می خوانیم: «اگر زنی خود را معطر کند و بر مردمی بگذرد که بوی او را در یابند زناکار است». و یا در حدیث 188 صفحه 190 آورده شده: «وقتی زنی برای کسی جز شوهر خود بوی خوش بکار برد مایه ی آتش و عار است». مسلمانان عزیز، شما با این مطالب توجیه ناپذیر چکار می کنید؟! آیا راه در روی دیده می شود؟

یک حدیث جالب در اینجا می آورم که ربطی به زنان ندارد، بلکه به کافران مربوط می شود. حدیث 1264 صفحه 416 می گوید: «سه چیزاست که هیچکس بترک آن مجاز نیست، نیکی با پدر و مادر مسلمان باشند یا کافر وفای بعهد برای مسلمان یا کافر و رد امانت مسلمان یا کافر». این کاملا درست است وهیچ تردیدی درآن وجود ندارد. اینکه برخی ازمسلمانان ادعا می کنند که داعشیان مسلمان نیستند، درست می گویند. این جنایتکاران بسیارمشکوک بنظر می رسند. زیرا اگرپدر ومادر فرزندی که اسلام آورده است، کافرباشند، مانند پدربزرگ وعموی خود محمد که هرگز اسلام نیآوردند، لایق احترام باید باشند که این داعشیان آنها را می کشند. یعنی اگر عبد مناف و ابو طالب زنده بودند هیچ امکان در رفتی نزد داعشیان نداشتند. پس علی دشتی درست نوشته است، اسلام وسیله قدرت است و کسی به محتوای آن توجه نمی کند.

در حدیث 1297 صفحه 428 آمده است: «زن باظهار نظر در کار خویش بر، ولی خود مقدم است و دوشیزه نیز پدرش باید درباره کارش ازاو اجازه بگیرد و اجازه او سکوت است». این پیامبر و اسلامی که آورده است، آئین مردانه است و من بازهم تکرار می کنم، در تعجبم زنانی که ازنظر اقتصادی وابسته به شوهر نیستند، چرامسلمان مانده اند؟ این اسلام بطور کلی چه در قرآن مجید و چه در دیگر کتب مقدس اسلامی، در باره نیکی زن چیز قابل توجهی نگفته است. من تعجب نمی کنم اگر آیت اللهی در شغل بالای رهبری جمهوری اسلامی درملاء عام می گوید: «دانشگاه رفتن خانمها از بدبختی هاست». او می داند، اگر خانمی تحصیل کرده دانشگاه باشد، شاغل خواهد شد و آئین را زیر سئوال می برد. اگر مقام منزلت برای آنها زیاد مهمتر نباشد. درهرصورت آخوندهای اسلام هیچ موافق نیستند که خانمها تحصیل کنند و درحقیقت پیامبر اسلام تنها انتظاری از زنان دارد، تولید بچه و اطاعت ازشوهر است، است نه چیز دیگر. در باره حق شوهر برزن و حق زن برشوهر دراحادیث آمده است. حدیث 1388 صفحه 445 و 446 گوید: «حق شوهر بر زن آنست که بدون اجازه او جز روزه واجب نگیرد و اگر گرفت گناهکار است (و) نپذیرند و بدون اجازه او چیزی از او بکسان ندهد اگر داد ثوابش از شوهر و گناه از زن است و از خانه ی او بی اجازه اش بیرون نرود و اگر رفت خداوند و فرشتگان غضب، او را لعنت کنند تا توبه کند یا باز گردد اگر چه شوهرش ستم گر باشد». و باز در حدیث 1389 صفحه 446 می خوانیم: «حق شوهر بر زن آنست که از بستر وی دوری نگیرد، و قسم او را انجام دهد و فرمانش را اطاعت کند و بی اجازه اوبیرون نرود و کسی را که دوست ندارد به خانه او نیاورد». اینها یعنی بردگی زن برای مرد. یک برده دار جز این وظایف از برده اش نمی خواهد. حالا حق زن بر شوهر چیست؟ که در حدیث 1390 صفحات 446 و 447 آمده: «حق زن برشوهر آنست که وقتی غذا خورد باو بخوراند ووقتی لباس پوشید باو بپوشاند و به صورت او نزند و باو بد نگوید»! من در این حدیث با وصف کمک گرفتن از هم سایه ام که کمی بهتر از من عربی می داند، نتوانستم این ترجمه را بفهمم. از عزیزانی که بر دو زبان فارسی و عربی تسلط دارند، تقاضامی کنم دراین ترجمه به من کمک کنند. چون مفهوم این جمله را کاملا درک نمی کنم. تا آنجا می فهمم اگر مرد رفاه خود را فراهم کرد برای رفاه همسرش نیز بکوشد و بصورت او نزند. پس آیه 34 سوره نساء در قرآن مجید بی جهت گفته نشده!! مرد حق دارد زنش را بزند!! اما نه به صورت او! در حدیث 1403 صفحه 449 گوید: «حج جهاد ضعیفان است وجهاد زن، شوهرداری خوب است». یعنی مقام خدمت به شوهر برای زن به اندازه جهاد مهم است!! درادامه درحدیث 1404 همان صفحه آمده است: «زن آزاد مایه اصلاح خانه است زن بنده موجب فساد خانه است». دراین حدیث پیامبر مانند خیلی جاهای دیگر بر برده داری صحه می گذارد و زن را بعنوان بنده یا برده (زن آزاد و زن بنده) می داند. دیگرنمی شود هیچ توجیه گری یا تفسیری برای آن یافت. پس زن برده هم به خانه فساد می آورد! درحدیث 1458 صفحه 461 پیامبر زن را در ردیف اشیاء قرار داده است: «پنج چیز از مصائب دنیاست مرگ دوست وتلف شدن مال و سرزنش دشمنان وترک دانش و زن بد». این پیامبر در هر حدیثی زهرش را به زنان ریخته است. همانطور که بارها گفته و نوشته ام پیامبر اسلام باوصف آنکه حدود 23 زن داشته است، گویاتجربه تلخی بازنان خود کرده است، لذا گرایش ضدزن دراو قوی و قوی تر شده است. پیامبر با وصف آنکه در برخی از احادیث برای دانش و دانستنی ها تبلیغ کرده است. اما هرگز قلبا مایل نبود، زنان بیش از اطاعت چیزی فرا گیرند. هر انسانی ازخود می پرسد، چرا پیامبر اسلام حتا یک حدیث مانند، حدیث 1504 صفحه 469 نهج الفساحه در باره مرد یافت نمی شود؟ او در این حدیث می گوید: «بهترین زنان آنستکه وقتی مرد بدو نگرد مسرور شود و وقتی بدو فرمان دهد اطاعت کند و با تن و مال خود بر خلاف رضای شوهر کاری نکند». در ادامه و در حدیث 1505 صفحه 470 می گوید: «بهترین زنان زن مهربانی است که فرزند بسیار آورد». این خوب بود اگر مردی اززنش هم فرمان برداری می کرد و هنگامیکه او مردش را می دید، مرد مسرور می شد. همانطور که درقبل نوشتم، پیامبر به نیروی نظامی نیاز داشت و بعلاوه می خواست زنان را دایم مشغول دارد. بهمین دلیل از زنانیکه زیاد بچه می زایند، در همین کتاب فراوان تعریف می کرده. حدیث 1506 تکرارحدیث 1504 است. پیامبر باحدیث 1515 صفحه 471 درباره زنان «سنگ تمام» می گذارد، و می گوید: «بهترین صف های مردان صف اول است و بدترینش صف آخر است و بدترین صفهای زنان صف اول است. بهترینش صف آخر است. در این گفته پیامبر حکمتی است که فقط زنان مبارز می توانند به آن پاسخ گویند. من دراینجا کوتاه می آیم وبقیه رامی گذارم برای بخش 6 مقاله بعدی. آرزو دارم نظراتتان را، هرچه باشد، انتقاد یا تشویق، دریافت کنم. من به هر دو نظر با دیده احترام و بی طرفانه می نگرم.

هایدلبرگ، آلمان فدرال 7.7.2015                                           دکتر گلمراد مرادی

dr.g.moradi41@gmail.com

***********************

زنان از دید محمد پیامبر اسلام و بیان احادیث درباره آنها(بخش ۶)

      دکتر گلمراد مرادی

از همه خوانندگان و علاقمندان این سری از مطالب و بویژه از عزیزانی که برایم نوشته اند، قلبا عذر می خواهم که کمی برای انتشار این مطلب تأخیرکردم. معمولا می بایستی این سری از مقالات که در آینده نزدیک کتاب خواهد شد، گرما گرم باشد که خوانندگان عزیز و گرامی را در انتظار نگذاشت. بهر حال مجددا با بزرگواری خود ببخشید. اولین دلیل آمادگی برای شرکت دراردوی سالانه ریژاو بود و دوم نگارش مقاله ای بود که به نظرم ضروری آمد.

ششمین بخش از مقالات، در باره زنان از دید پیامبر را با گفتگوئی تلفنی آغاز می کنم که بایکی از دوستان و همرزمان و همشهری عزیزم داشتم. این نازنین یکی ازخوانندگان عزیز و پر و پاقرص این سری ازنوشته های من است. بحث ما برسر این بود که امروزه در دنیای مدرن به درستی هرکسی باید بر روی تخصص خودش کار کند. تخصص بنده ملیتها و تاریخ جنبشهای کرد در هزاره گذشته است و می بایستی روی آن افکار خود را متمرکز کنم که این دوست و همشهری بسیار عزیزم، درست می گوید. انسان باید در جهان امروزی روی یک موضوع کار کند، اگربرای هر رشته ای متخصصین به اندازه کافی باشد، تئوری دوست، منطقی و بسیار عزیز من کاملا صدق می کند. اما در کشور ما متأسفانه این کمبود وجود دارد، زیرا نه اینکه متخصص کم داریم، بلکه حتا به اندازه کافی خواننده و علاقمند به سر نوشت جامعه نداریم که با شوق در باره موضوع خاصی که باسرنوشت انسانها گره خورده است، مطالعه و مبارزه کنند و درحقیقت بپذیرند یا رد کنند، موضوعی را که مورد بحث قرار دارد. با احترام ویژه ای که برای نظرات همه دوستان دلسوز دارم باید بگویم که من واقعا کاری نمی کنم جز توصیه وتشویق به مطالعه، چیزی که درگذشته کورکورانه پذیرفته یا رد کرده اند. من و هزاران مانند من براین باوریم، موضوعی را که رد می کنیم و یا می پذیریم، باید برمبنای تحقیق باشد و یا حداقل مطالعه نه تقلیدی. آن چه که به تخصص مربوط می شود، مرا بیاد سالهای اوایل تحصیلم در آلمان انداخت. من درانتظار پذیرش برای دانشگاه بودم و نمی خواستم اوقات بیکاریم را بی بهره بگذرانم. در نتیجه کلاسهای روانشناسی دانشگاه بعنوان مستمع آزاد می رفتم. پزشکی شمالی که با من دوست نزدیک بود در آن جا سرکلاس درس دیدم. گفتم دکتر جان، توکه پزشکی چرا درکلاس روانشناسی شرکت می کنید؟ اگر من این کلاس درس را می آیم، دلیل دارد چون منتظر پذیرش هستم و می خواهم زبان آلمانیم باشنیدن دروس این آقایان پروفسورها تقویت شود و علاوه براین روان شناسی خانواده، مورد علاقه فراوان من است. اونگاهی دوستانه به من کرد ودست روی شانه ام گذاشت و گفت: «گلمراد جان! ما هر دو ازکشوری می آئیم که در آن جا یک آقای دکتر، بایدهمه چیز بداند و درهمه رشته هاتخصص داشته باشد. یعنی بایدقاضی خانواده، روان شناس، معلم تعلیم و تربیت، مشاور و اقتصاد دان باشد و چیزی هم از تاریخ و غیره بداند. در غیر آنصورت آن آقای دکتر چیزی سرش نمی شود و دکتر خوبی هم نیست و اگر مردم به حال مرگ هم بیافتند، پیش این آقای دکتر متخصص در هر رشته پزشکی، نمی روند. لذا احتمالا اوباید درب مطبش را ببندد. بنابراین مانیاز داریم و یک آقای دکتر باید همه چیز دان باشد. یعنی هرقلم به دستی هم باید. من گویا این مثال را چندین سال پیش در یکی ازدگر مقالاتم آورده ام. بهر حال از خوانندگان عزیز که احتمالا برای شان تکراری است پوزش می طلبم. درهرصورت تا آن جا که من اطلاع دارم و آن طور که اشاره شد، در کشور ما نیاز است که آدم همه سر حریف باشد. در اینجا یک مطلب عمومی لازم است، قبل از آغاز اصل موضوع بیآورم. اکثر دیگر خوانندگان عزیز این سری از مقالات، برایم نوشته اند و تشویق می کنند و می نویسند که واقعیت باید روشن شود و مردم را تشویق کرد که خود قرآن مجید و دیگر کتب دینی را مطالعه کنند و هرچیزی را کور کورانه نپذیرند. گویا ما عادت داریم، اگر فردی مطالعه کند و بر مبنای واقعیت و با سند انتقاد کند، خیلی زود این مسئله رابحساب دشمنی و توهین می گذارند و بدون آنکه دقیق بمطالب توجه کنندکه فقط نکات بر جسته ای از قرآن مجید و نهج الفصاحه پیامبر منعکس شده و هیچ توهینی و دشمنی نشده و نداریم، بلکه در آن خوانندگان تشویق می شوند، خود این کتب آئینی را بخوانند و بس. اگر عزیزانی بیان واقعیت را دشمنی و توهین می پندارند، از دوحالت خارج نیست؛ یا می خواهند از عادت 1400 ساله که توی مغز پدران ما کرده اند، دفاع کند و غرور خود را که راه بدون مطالعه می روند، نشکنند ویا احساساتی، برخورد می کنند. آنهابه قولی قصاص قبل ازقضاوت می کنند ومنطقی ترین ومؤدب ترین آنها می گویند: آدم بایدکاری بکار اسلام در ایران نداشته باشد. دقیق همینطور پدران ما کاری بکار مذاهب بطور کلی و اسلام بطور اخص نداشتند که امروزه می بینیم، عده ای از همین مفت خواران و تن پروران سوار بر خر مراد شده اند و بنا به عادت هزاران ساله و برخی به دلیل جاه و مقام و فرصت طلبی این آقایان را بر اریکه قدرت نگهداشته اند. بنابراین، مامی خواهیم این جو را بشکنیم و مردم را تشویق کنیم که از موهومات نترسند و خودشان مطالعه کنند و به نتیجه دل خواه برسند. البته، ما هیچ قصدی نداریم که باور و اعتقاد مردم را نفی کنیم. ما می خواهیم خرافات را از بین ببریم و کسی دیگر به اجنه و پریان باور نداشته باشد و مردم را به آگاهی اجتماعی برسانیم که دیگر خواب دیدن را جزئی از باور بحساب نیآورند. باطرح این مسئله، بهیچ وجه قصدی در کار نیست که تکیه گاه را بدون ارائه یک آلترناتیو یا جای نشینی از مردم گرفته شود. دنیای امروز از ما طلب می کند که مانند فرمول ریاضی دو دوتا چهار تا است یا رنگ سیاه، سیاه است و رنگ سفید، سفید. اینها را برای مردم مطرح کنیم. مردم پاک دل باید بدانند که عمر البغدادی با نشان دادن قرآن می گوید: داعش مو، به مو، نوشته های قرآن مجید و احادیث پیامبر را اجراء می کند. این نکته درست است داعش باکمی افراطیگرائی دستورات پیامبراسلام را اجرا می کند. منتها محمد به کافران سه ماه مهلت می داد برای اسلام آوردن اما داعش سه روز مهلت می دهد و بعد از سه روز کافررا سر می برد. در هر صورت باید درجوانب هر آئینی وکتاب مقدس آن آئین تحقیق و مطالعاتی بشود و اگر آئینی زیاده از حد در زندگی خصوصی انسانها دخالت می کند، باید جلو آن را گرفت.

من بعرایضم از نهج الفصاحه پیامبر ترجمه پاینده، چاپ پنجم 1390، انتشارات بدرقه جاویدان از صفحه 472، ادامه می دهم. در این صفحه در حدیث 1520 پیامبر یک جمله نیک درمورد زنان گفته است، باتعریفی ازخود:»بهترین شماکسی است که برای کسان خودبهتر است، من ازهمه شما برای کسان خودبهترم، بزرگ مردان زنان را گرامی شمارند و فرومایگان زنان را خوار دارند». ودرحدیث 1521 صفحه 472 می گوید: «بهترین شماکسانی هستند که برای زنان بهترند». درحدیث 1522 دخترنیز به زنان اضافه گردیده و بس. خوب با همه آن مسایل منفی که در باره زنان تا اینجا، این نکات بهترین بوده که پیامبر در مورد زنان گفته است. در حدیث 1527 صفحه 473 می گوید: «بهترین سرگرمی مؤمن شناست وبهترین سرگرمی زن دستگاه نخ ریسی است». اگرکسی ادعامی کند که پیامبراسلام برای 1400 سال پیش این مطالب را گفته است، کاملا درست می گوید. اگر امروز پیامبر زنده بود و نقش زنان را در زندگی اجتماعی می دید و می دید که یک دختر جوان بانبوغش برای اجرای برنامه ای تلویزیونی دوساعته 54000 یورو (برابر 189 میلیون تومان ایرانی) پول دریافت می کند، هرگز بخود اجازه نمی داد چنین فرمایشی بکند. بعلاوه اگر دقیق توجه کرده باشید، واژه مؤمن برای مردها بکار گرفته شده و زنها بجای مؤمنه همان زن است. حالا در ترجمه آن، خصلت پدر شاهی نشان داده شده، آن دیگر مسئله ایست و یاخود پیامبر این راگفته است. درهرحال  مجددا بعد از توهین دستگاه نخ ریسی برای سرگرمی زنان، درحدیث 1532 صفحه 474 در باره زنان می گوید: «بهترین مسجد زنان کنج خانه آنها است». در ادامه درحدیث 1533 صفحه 474 می گوید: «بهترین زنان امت من کسانی هستندکه رویشان نکوتر ومهرشان کم تراست». پس زنانی که روی خوب ندارند و مهرشان عادی است، اگر مسلمان اند ول معطل اند، زیرا از بهترینها نیستند. اینها بی جهت مسلمان اند، هرچه مقلد می گوید، کشک است و نباید باور کرد. این دیگر نظر خود پیامبر است. در ادامه، در حدیث 1534 صفحه 475 گوید: «بهترین زنان شما زن عفیف است که در ناموس خود عفت و به شوهر خود رغبت داشته باشد». پس بنابه گفته پیامبر زن باید عفیف باشد وبه شوهر خود رغبت داشته باشد. اگر شوهر عبوس ترین باشد. دراینجا و تااین صفحه فوق چیزی درمورد مرد گفته نشده که باید عفیف باشد و یا به زن خود رغبت داشته باشد! باز هم پیامبر در حدیث 1535 صفحه 475 بر ماشین جوجه کشی وتابع مطلق بودن زنان به شوهرانشان تأکید کرده و می گوید: «بهترین زنان شما زن بچه آور مهربان است که شریک و مطیع شوهر باشد اگر از خدا بترسد و بدترین زنان شما آرایش کنان و متکبرانند و آنان منافقانند و ازآنها جز باندازه کلاغی که خط سفید بگردن داردببهشت نمی روند». درادامه برکالا بودن زن تأکید می کند و خود پیامبر می داند که کلاغ سیاه خط سفیدی دور کردن نداشته و ندارد یعنی همه زنان جهنمی هستند!! در حدیث 1536 همان صفحه، می گوید: «بهترین زنان آنست که مهرش آسانتر باشد». از اینها همه بگذریم پیامبر با وصف تبلیغ اش برای فراگیری علم، گاهی ضدیت خود را با علم غیر  مستقیم نشان داده است. درحدیث 1556 صفحه 479 می گوید: «ببهشت در آمدم و بیشتر اهل آن ابلهان بودند». دراینجا غیرمستقیم تبلیغ می کند که اگرمی خواهی ببهشت بروی ابله بمان. پیامبر در اینجا غیر مستقیم نژاد پرستی را بیان می کند و در حدیث 1570 صفحه 483 می گوید: «زیبای عقیم را بگذارید و با سیاه بچه آور ازدواج کنید که من روز رستاخیز به فزونی شما برامت های دیگر تفاخر می کنم». گویابهمین دلیل پیامبر ماریه سیاه پوست و کلفتش را برحفصه دخترعمر و عایشه دختر ابوبکرصدیق، زن سوگلی اش ترجیح می داده و از او ابراهیم را بوجود آورد که بعد از دو سال فوت کرد. ببینید؛ پیامبر در حدیث 1581 صفحه  484 می گوید: «دین مرد عقل اوست و هر که عقل ندارد دین ندارد». در صورتیکه در حدیث 1556 گفته است: «ببهشت درآمدم وبیشتر اهل آن ابلهان بودند». پس کسیکه عقل ندارد، دین هم ندارد، چگونه ببهشت وارد می شود؟! آیا این دو حدیث در تضاد باهم نیستند؟! پیامبر بر زن نازا تأکید می ورزد و در حدیث 1618 صفحه 493 می گوید: «زن خوب روی نازا وا گذارید و سیاهی که فرزند بسیار آرد بر گزینید». انسان از خود می پرسد که چرا پیامبر از عایشه که نا زا بود دست بر نداشت و با زنان دیگری که زود باردار می شدند و خواهان او بودند، حتا سیاه هم نبودند ازدواج نکرد؟! مگر نه موقعیت عایشه برایش فرق می کرد. او هم زیبابود و هم دختر مقتدرترین رئیس یک قبیله ازاعراب بود. مسایلی 1400 سال قبل، از جانب پیامبر مطرح شده، اگر امروز بود به نژاد پرستی تعبیر می شد، مانند آنکه درپیش در باره زن نازا و سیاه پوست اشاره شد، و فرق طبقاتی است که در حدیث 1705 صفحه 511 آورده شده. که می گوید: «باشخاص همشأن زن بدهید و ازاشخاص همشأن زن بگیرید و محل نطفه های خود را بدقت انتخاب کنید». خوب از این پاک تر فرق طبقاتی و بر تری مرد بر زن نمی شود بیان کرد. در جلد دوم که مجموعا در این کتاب است، صفحه 517 حدیث 1716 پیامبر می گوید: «از جبرئیل پرسیدم آیا پروردگارت را می بینی؟ گفت میان من و او هفتاد پرده از نور است که اگر نزدیکترین پرده را بنگرم خواهم سوخت». پس جبرئیل هرگز خدا را ندیده وحتا اگر به پرده اول ازهفتاد پرده فقط نگاه کند می سوزد! لایق ذکر است که پیامبر به واژه هفتاد متکی است در بسیاری جاها از هفتاد استفاده کرده است. مثلا در عمارات بهشتی و غیره. درحدیث 1728 صفحه 519 و 520 در تضاد با قرآن مجید می گوید که علنا بین فرزندان تبعیض قایل شده (دختر نصف پسر یازن تابع مرد باید باشد) سوره البقره آیه 282 و سوره النساء آیات 3 و 11 و 34 و 58 و 176 در آن حدیث ذکر شده می گوید: «در کار بخشش میان فرزندان خویش مساوات رارعایت کنید. من اگرکسی رابرتری دادمی زنان رابرتری دادمی». در اینجا می گوید فرزندان (یعنی دختر وپسر)که درعمل مساوات رعایت نمی شود. پیامبر در همین نهج الفصاحه 1748 صفحه 525 می گوید: «بد خوئی شوم است و اطاعت زنان پشیمانی است ونیک سیرتی مایه رشد». حالا می گذاریم این حدیث را که مسلمانان هر گز اززنان خود تابعیت نمی کنند. مجددا آن جمله نژاد پرستانه درحدیث 1751 صفحه 526 تکرار شده است. اگر پیامبر امروز حضور داشتند هرگز این مطلب را نمی توانستند بگویند که: «زن سیاه که فرزند بسیار آرد بهتر اززن خوبروئی است که فرزند نیارد که من بفزونی شما بر امتهای دیگر تفاخر می کنم». در این حدیثی که آورده می شود (1787 صفحه 533)، پیامبر غیر مستقیم می گوید که اسلام با زورشمشیر است: «شمشیرها کلیدهای بهشتست». و درحدیث 1792 صفحه 534 می گوید: «جوانی شعبه ای ازدیوانگی است و زنان دام شیطان اند». با این جمله فوق مقاله را به پایان می برم و منتظر نظراتتان هستم.

هایدلبرگ، آلمان فدرال 1.8.2015

دکتر گلمراد مرادی

dr.g.moradi41@gmail.com

*****************************

زنان از دید محمد پیامبر اسلام و بیان احادیث درباره آنها(بخش۷)

11800446_861613600542879_2959905078416243578_n_0.jpg  دکتر گلمراد مرادی

*********************************************

زنان از دید محمد پیامبر اسلامو بیان احادیث او درباره آنها(بخش ۸)

dr-golmoradi1.jpg?w=547

 دکتر گلمراد مرادی

این قسمت هشتم «زنان از دید محمد پیامبر…» را با بحثی آغاز می کنم که کمتر به اصل موصوع ربط دارد وبیشتر به شیوه تربیت انسانی و بافرهنگ درجوامع متفاوت مربوط است. زیرا بخشی از فرهنگ می تواند نقش بسیار مهمی در تعلیم و تربیت و عادت کردن داشته باشد. هر کدام از انسانها در خانواده، یا گروهی و جامعه ای، بافرهنگ ویژه ای تربیت می شوند و بدون شک این فرهنگ زندگی انسان راتحت تأثیرخاص خودش، قرارمی دهد. مثلا منکه مسلمان نیستم اما در کشوری بار آمده ام که قانون اسلامی حاکم بوده، لذا تربیت اسلامی بر من تأثیر گذار بوده است، گرچه در محیط خانه با فرهنگ دیگری رشد کرده ام. معمولا بایستی در جهان متمدن و پیشرفته آن بخش از فرهنگ انسانی که خود را با زمان و توسعه روز افزون بشریت، نمی تواند تطبیق دهد، به مرور زمان ازبین برود. مانند فرهنگ برده داری و مطلق گرائی و بویژه آن آئین هائی که هنوز به جن و پری وشق القمر و حتابر برده داری صحه می گذاشته و می گذارند و بخشهائی از فرهنگ رو بنائی هر جامعه ای بوده و هستند. گرچه جوانب منفی این فرهنگها امروزه دارند به مرور زمان ازبین می روند. اما خوشبختانه و باشادی باید گفت دیگر برده داری در جهان معنا و مفهومی ندارد و قانون بشری رد می کند آن را وتوسط اکثریت قاطع جوامع در سطح جهان، این عمل زشت، طرد شده است. اکنون باتأسف باید گفت که هنوز هم داریم در برخی از کتب مقدس بر خرید و فروش انسانها یعنی همان برده داری تأکیدشده وهم اکنون درگوشه هائی ازجهان عملی می شود، بویژه بازنان»کافر». پس اگر آئینی درکتب مقدس اش این چنین آمده باشد، باید، انسانهای باورمند به آن آئین را به فکر کردن وا دارد و قبیح بداند این عمل را.

من اخیرا ویدئوی را ازیک ملای عرب بادقت ملاحظه می کردم که مصاحبه ای با خبرنگاری عرب دگر در مورد سوره النساء آیه 34 برتری مردان بر زنان و کتک زدن آنان را داشت. البته واژه «ضرب هم» عربی را درایران تحت فشار اکثر دختران باهوش وقهرمان میهن و مقاومت و تهدید غیرمستقیم آنان، ازترس کتک زدن را که دراین آیه ذکر شده آمده است ترک کردن معنی کرده اند. یعنی تقلب در قرآن. اما اعراب باسر بلندی وقاحت آمیزی همان کتک زدن را معنی می کنند وهیچ ابائی هم ندارند ازگفتن واقعیت. زیرا زدن زن را بخشی از تعلیم و تربیت می دانند و این را «طبیعی» به حساب می آورند. در حالیکه شاگرد دست چندم یک خانم جراح ایرانی استادیار دانشگاه، که مرد دانشجوئی است، درآلمان وسویس به عنوان  پزشک محقق کار می کند و حتا «استادی درایران را نمی پذیرد، الف باء پزشکی را از این  خانم جراح یاد گرفته است. تصورش رابکنید که چنین بانوئی که سمت استادی را داشته است، باید تابع چنین مردی باشد». در هر صورت باید حساب کنید در اسلام ناب محمدی، چنین زنی از شوهرش باید کتک بخورد و یا «تربیت اسلامی» بشود. تقاضا دارم این ویدئو ضمیمه را بادقت نگاه کنید. اگر نیاز باشد زیر نویس فارسی را جهت آن کسانی که برایم بنویسند، ارسال خواهم کرد.

https://www.facebook.com/sepidedam/videos/10153087650768954/?fref=nf

بعد از انقلاب اگر نوشته های دینی را مقایسه کنیم، متوجه می شویم که در این 35 سال بطور کلی پاک سازیهائی، درهمه کتب مقدس انجام گرفته است که ما آن را تقلب در دین می نامیم. آنچه که به تقلب درآئین مربوط می شود، ازهمان انقلاب 57 اسلامیون افراطی متوجه شدند که بعضی مطالب و واژه ها درقرآن مجید که واقعیت است، اما همان واقعیت ناخوش آیند بنظر می رسید. پس ازآنکه متوجه شدند که دگر تفاسیر مختلف وتوجیه گریها اثری ندارد، بنا بر این کوشیدند که واژه ها را عوض کنند، نخست پرانتزهارا که برای توضیح بیشتر آورده شده بود برداشتند و حتا واژه هائی را حذف کردند. سپس ترجمه نوی انجام دادند و برخی واژه ها که به زیان اسلام بود، جایگزین کردند و ترجمه های قبلی نیز دیگر تجدید چاپ نشدند. در حقیقت آن ترجمه از قرآن مجید که آیت الله قمشه ئی بزرگ کرده بود و هنوز هم معتبر است، نایاب شد. برای مثال ازواژه های حذف شده (عقل و نیرو) در آیه 34 سوره النساء) و یا تفسیر سوره التحریم و جای گزینی واژه زدن که واژه ترک کردن آمده است، درهمان آیه 34 سوره النساء وغیره را می توان نام برد. تازه به اینهاهم احتمالا بسنده نشود، درآینده بامقایسه نسخه های قدیمی با نسخه های جدید بدون شک نکات مهم تری یافت خواهند شد. آنچیزیکه مایه آبرو ریزی و کم رنگ کردن اسلام درمیان جوانان است، همین حذف کردن ها و یا جای گزینی های واژه هابه فارسی است ومعنای دیگری بدست دادن است که بتوانند به پرسش کنجکاوان پاسخ دهند یاتوجیه کنند. مانندواژه زدن که بجای آن ترک کردن آورده اند و غیره. در هر صورت چیزهائی هست که نمی توان جای گزین کرد و زن رامساوی مرد درقرآن نشان داد. این که علنا درقرآن مجیدگفته شده که زن نصف مردحق دارد. شهادت دادن و ارث بردن، دو نمونه واضح و روشن است و نیاز به هیچ تفسیری نیست. بهرحال برسر قدرت ماندن مهم تر از همه چیز است، حتا اگرنیاز باشد در قرآن بیشتر هم تقلب می کنند، اما وقاحت هم اندازه ای دارد و نباید به این روشنی عوام فریبی کرد! دیکتاتوری زیر نام مذهب چیزی است که این ملاها درایران می خواهند عملی کنند. احتمالا باید انتظار حذف همه جملات ضد زن را در قرآن بکشیم. آیت الله های محترم ورهبران مذهبی شیعه درایران وجهان اسلام، آنچه که واقعیت است بایدگفته شود، امروز نمی توان با ظاهر سازی و تقلب کلاه برسر جوانان در مملکت گذاشت. اگربه فرض بتوانید این نوع تقلب را انجام دهید، با احادیث پیامبر ونهج البلاغه که خودتان منتشرکرده اید وحد اقل هر مسلمان برای بوسیدن یک نسخه از آنها را دارد و فرزندان کنجکاو دارندگان آنها را خواهند خواند، چکار می کنید؟ با نسخه های قدیم که دردست همه هست چکار خواهید کرد؟ در آنجا ها با صراحت، ابتدائی ترین حقوق زنان زیر پا گذاشته می شوند. من در این مقالات بنا به نهج الفصاحه پیامبر آورده ام.

از همه اینها که بکذریم اگر با هر مسلمان لیبرال و بویژه با دوستان ترک «روشن فکر تر» در مورد اسلام بحث کنید، تنها ادعائی که دارند آنست، گویند: «اسلام این نیست که عمل می شود. اسلام واقعی چیز دیگری است»! اگرکسی چنین مسایلی را مطرح کرد، بدانید هیچ اطلاعی از قرآن مجید ندارد. درهرحال این بحثها مرا بیش از حد عصبانی می کند. اما چاره چیست؟ افسوس می خورم که برخی ازجوانان کم تجربه به راه انحراف کشانده می شوند. مثلا دختران ترک که حتا در اروپا بدنیا آمده اند، روسری می پوشند. البته با دامن و هفت قلم آرایش! این نشان می دهد که آنها هیچگونه مطالعه قرآنی ندارند و بنا به عادت و رسم و رسومات و احتمالا نیز به تهدید برادرها که خود هیچگونه اطلاعی ازمحتوای قرآن هم ندارند، این دختران روسری می پوشند و خودرا مسلمه معرفی می کنند. بهر حال در سایت دهه پنجاهی ها خواندم که به درستی، پرسش مانند و با لهجه عامیانه می گوید: «اسلام اینی نیست که آخوندها تو ایران میگند، اسلام اینی نیست که داعش تو سوریه نشون میده، اسلام اینی نیست که وهابی های عربستان میگن، اسلام اینی نیست که تو افغانستان طالبان میگه، اسلام اینی نیست که تو پاکستان نشون میدن. برادران و خواهران عزیز مسلمان خودم، فقط سئوال بنده این هست که پس از بین این همه کشور مسلمان در دنیا کدام کشور هست که اسلام واقعی در آن اجراء میشه»؟ پرسش کاملا بجائی است، من نیزهمین پرسش را از برخی از مسلمانان لیبرال، اگر ریگی در کفش ندارند و بویژه از آقای دکتر بنی صدر و رهبران محترم مجاهدین، دارم. به من نوعی هم نشان دهید که در کدام کشور، اسلام واقعی را اجراء می کنند؟!

بر گردیم به اصل موضوع که همان نهج الفصاحه احادیث پیامبر است. بنا به گفته پیامبر دین اسلام «دین گریه و ترس از خدا و تهدید و غم است». شادی و خنده معنی ندارد. در احادیث 2320 تا 2323 صفحه 645 آمده است: «اگر آنچه من دانسته ام بدانید خنده کم وگریه بسیار می کنید. اگر آنچه من دانسته ام بدانید خنده کم و گریه بسیار می کنید و غذا و نوشیدنی بر شما گوارا نخواهد بود. اگر آنچه من دانسته ام بدانید گریه بسیار و خنده کم می کنید و بر بلندیها رفته تضرع بپیشگاه خدا می برید و بیمناک خواهید بود که آیا نجات خواهید یافت یا نه. اگر آنچه من می دانستم به دانستید بسیار می گریستید وکمتر خنده می کردید، نفاق آشکار شود و امانت بر خیزد و رحمت چیده شود امین را متهم کنند و خیانت گر را امین شمارند و فتنه ها چون شب تاریک شما را فرا گیرد». این است توصیه پیامبر. او نمی گوید که چه چیزی را او می داند ودیگران بی خبر اند؟ پیامبر هوادار سرمایه و ثروت برای عده خاصی بود. او بفقرا درحدیث 2325 صفحه 646 می گوید: «(ای فقیران) اگر بدانید پیش خدا چه ها دارید دوست خواهید داشت فقر وحاجت شما بیشتر شود». دراین جا علنا برای فقر و بی چیز بودن تبلیغ می کند. اینکه می گویم پیامبر در زمان خودش یک نابغه بوده به این دلیل است که می خواسته تعداد مسلمانها بیشتر شود. هرکه 3 صفت می داشت بدون شک مسلمان می شد. اول اگر محتاج بودی و دوم اگر در نا آگاهی می ماندی و سوم اگر جاه طلب و سلطه گر بودی. حدیث 2333 و 2339 صفحات 648 و 649 را بی تردید آخوندهای ناسیونالیست فارس گفته اند و به پیامبر عرب چسبانده شده و الی این پیامبر که تاپوست و استخوان عرب بوده این احادیث را نمی توانسته گفته باشد. احادیث به ترتیب زیراند: «اگرایمان درثریا بود مردانی ازفارس بدان می رسیدند». دراینجا فقط مردان نه زنان به ایمان دست می یافتند! مسئله ضد زن بودن اسلام آشکارتر از روز است و دوم: «اگر علم به ثریا آویخته بود گروهی از فرزندان فارس بدان می رسیدند». این آقای ناسیونا لیست دراین دو حدیث پاک شلوار از پای خود و پیامبر در آورده است و می گوید گروهی از فارس به ایمان و علم دست می یازند، نه عرب. خوب این پیامبر ضد زن و در عین حال زن را برده مرد دانستن در احادیث 2348 و 2349صفحه های 650 و 651 آورده است: «اگر به کسی دستورمی دادم کسی را سجده کند به زن دستور می دادم شوهرش راسجده کند». و در حدیث بعدی می گوید: «اگربه کسی دستور می دادم کسی را سجده کند به زنان دستور می دادم شوهران خویش را سجده کنند از بس که خدا برای شوهران حق به گردن زنان نهاده است». آشکار تر از این نمی توان ضد زن بود. آخر چه حقی به گردن زن نهاده شد؟! هیچ زن روشنفکری برای چنین خدائی تره نیز خورد نمی کند. درحدیث 2350 همان صفحه می گوید: «اگر تو گناه نمی کردی خدا قومی را می آورد که گناه کنند و بیامرزد شان و به بهشت شان درآرد». دراینجا خدای نادیده را علنا یک فرمانروای مریض وسادیستی معرفی می کند که اگر مخلوق او مرتکب گناهی نشود او قومی را خلق می کند که گناه مرتکب شوند و سپس آنها را ببخشد و به بهشت درآورد! کدام خدا ازاین خدای پیامبر سادیستی تر تصور می کنید؟!

در حدیث 2407 صفحات 662 و 6663 می خوانیم: «زن حق ندارد چیزی از مال خود را بی اجازه شوهرش ببخشد».  اینکه درهمه مقالات ادعا کرده ام که زن به عنوان مطیع و تابع شوهر و حتا برده شوهر است، بی جهت نبوده. زن حتا از مال خودش حق ندارد بدون اجازه و امر شوهر چیزی ببخشد. در واقع زن وسیله تفنن مرد است. این را در حدیث 2424 صفحه 665 نشان داده می شود: «بازی درسه چیزرواست اسبت راتربیت کنی وباکمان خود تیراندازی کنی و با همسر خویش ملاعبه کنی» (عشق ورزیدن و بازی کردن). درحدیث 2466 صفحه 672 آورده شده: «زنان را جز در نتیجه بد گمانی طلاق مدهید که خدا مردان بسیار زن گیر و زنان بسیار شوهر گیر را دوست ندارد». معمولا درجهان اسلام، مردان بیشتر اززنان مورد سوء ذهن و بدگمانی هستند، اما دراینجا بجای اینکه بنویسند زنان ومردان فقط بد گمانی اززنان آورده شده! پیامبر دراین حدیث 2711 صفحه 714 خاندان خودرا که منظور همان اسلام است، یاکشتی نوح مقایسه کرده است که هرکسی خارج ازآن است غرق شود:»حکایت حاندان من چون کشتی نوح است هرکه درآن نشست برست و هر که از آن باز ماند غرقه شد». بنا به این گفته بایستی همه دیگر انسانها که مسلمان نیستند دردریای جهل غرق شوند، در صورتی که اینطور نیست، بیشتر از دوسوم جهان غیر مسلمانند و اکثرا زندگی بهتری دارند تا مسلمانان و از آنان دانا تر اند. ببینید پیامبر ضد زن درحدیث 2750 صفحه 722 چه می گوید: «هرکس ببلیه دخترداری مبتلا شود وبا آنها(دختران) نیکو کاری کند، پرده ی وی ازآتش جهنم شوند». من واقعا نمی دانم انسان تاچه اندازه عقب مانده ذهنی باشد که این جملات را باور کند! آخر اگر زن نباشد پسری نمی تواند بوجود آید. بنا بر این کار این خدا چندین برابر خواهد شد و باید شب و روز از گل آدم درست کند!! نه فقط حوری برای تفنن بهشتیان!

هایدلبرگ، آلمان فدرال 24.9.2015

دکتر گلمراد مرادی

dr.g.moradi41@gmail.com

***********************************

زنان از دید محمد پیامبر اسلامو بیان احادیث او درباره آنها(بخش 9)

dr-golmoradi1.jpg?w=547

 دکتر گلمراد مرادی

اخیرا تلفنی از سوئد داشتم، مبنی براینکه من قول داده ام مجموعه این مقالات، “حقوق زنان از دید پیامبر”، منعکس شده در نهج الفصاحه، بصورت کتاب در می آید. انتشاراین کتاب حدودا درچه تاریخی خواهد بود؟ در پاسخ گفتم: حدسا اگر ۲ مقاله دیگر نگاشته شود نهج الفصاحه به پایان خواهد رسید و آن زمان می توانیم در باره آماده شدن برای چاپ کتاب حرف بزنیم. در هر صورت تاکنون دومؤسسه انتشاراتی درآلمان وهلند که باعلاقه ۸ مقاله منتشر شده راخوانده اندو آمادگی خودرا نشان داده اند، درصورت امکان حاضر به چاپ کتاب هستند. یک مؤسسه انتشاراتی نیز در کانادا علاقمند است اقدام به چاپ آن کند بشرطی که ۲۰۰ جلد ازکتابها به نگارنده بدهد، امافقط هزینه صدجلد را بگیرد و حق امتیاز چاپ بعدی نیز برای نگارنده محفوظ بماند و ۱۵ درصد از فروش کتاب نیز به مؤلف تعلق گیرد. اما هزینه پستی بسیارگران است و به دنبال راه حلی هستیم که احتمالا به وسیله مسافران به اروپا آورده شوند. آرزو دارم این کارعملی گردد وما بتوانیم خدمتی هرجند کوچک به جامعه فرهنگی، کرده باشیم. درهرحال نه فقط این مقالات بصورت کتاب درخواهد آمد، بلکه کتاب دیگری در دست نوشتن است، زیر عنوان: “آیا آیات قرآن مجید وحی خداوندی است یا گفته خود پیامبر”؟ من از یک دید بی طرفانه و از روی خود قرآن مجید ثابت می کنم که همه آیات آن گفته پیامبر است و وحی خداوند وجبرئیلی، به عنوان امر بر، در کارنیست. اخیرا من نسخه های خامی برای برخی از علاقمندان ارسال داشته ام وبسیاری ازخونندگان با بی صبری درانتظار انتشار این کتاب نوهستند. از آن جا که قصد ازنوشتن این سری مطالب و آن کتاب، فقط روشنگری است، نه کسب در آمد، مانند برخی ازنویسنده گان که نام نمی برم و به برنامه و کار هرانسانی دگر احترام می گذارم. بنده می خواهم، ازتوهین ها و نا سزاها جلوگیری شود. درهر حال خیلی ساده بود، برای هرجمله فحش و تهمتی اگرچه نمی تواند تهمت باشد بلکه واقعیت است ردیف کرد، مانند آیات شیطانی که فروش بی اندازه کتاب را بالا برد. ضمنا، مسلمان های متعصب را خوب می شناسیم که فقط انتقام جوئی را بطور احسن یاد گر فته اند و انتحار فقط به امید بهشت و حوریان موهومی آن، که وجود ندارند و بآسانی برایش خود را می کشند. جالب تر اینجاست، انتحاریون نمی دانندکه خونشان باخون کافرآمیخته شود، بهشت بی بهشت وآنها هر گز چشمشان به آن حورییانی که وعده اش را داده اند، نمی افتد.

درانعکاس برخی گفته ها درنهج الفصاحه از پیامبر اسلام درمقاله ۸، تا آنجا آمدیم که حدیث ۲۷۵۰ می گوید: “هرکس ببلیه دخترداری مبتلاشود وباآنها نیکوکاری کند، پرده وی ازآتش جهنم شود”. یعنی به بلا و مرض دختر داری گرفتار آید. در واقع دختر داری نوعی ابتلاء به یک “مریضی” بس سخت است. اگر کسی به بلیه دختر داری مبتلا شود، پرده او ازآتش جهنم است! در صورتی که والدین هیچکدام تقصیری ندارند که فرزندشان دختر شود یا پسر. طبیعت یا خدای موهومی این کار را کرده است. این است نظر پیامبر در مورد زنان. فکر نمی کنم هیچ توجیه گری بتواند انسان عاقلی را در میان بانوان قانع کند که چنین پیامبری را بپرستند. در هرحال این بیانات را نمی توان نوع دگری تفسیر کرد وکلاه برسر دختران و زنان در جهان اسلام گذاشت. در حدیث دیگری برای اولین مرتبه است که پیامبر بر له زنان آن هم اگر در خانه ی خویش اشتغال داشته باشند، چیز مثبتی گفته است که ثواب او با مجاهدان یکی خواهد بود. درحدیث ۲۸۹۲ صفحه ۷۴۶ آمده است: “(ای زنان) هر یک از شما با اشتغال در خانه خویش اگر خدا خواهد ثواب مجاهدان خواهد یافت”. تازه آن هم اگر خدا اراده کند و بخواهد، در غیر آن صورت نه!! این نکته در واقع تهمت نیست اگر گفته شود. پیامبرانسان زرنگی بوده است وتوانسته است مردم باورمند رافریب دهد، بدین معنی که گاهی پس از آنهمه هشدار به مرد و آنهمه توهین به زن، نکاتی برای دلخوشی و جمع آوری سیاهی لشگر بسود نیمی از جامعه گفته باشد.
درحدیث ۲۹۲۵ صفحه ۷۵۲ بیاناتی آمده است که درتضاد باحدیث ۲۷۵۰ است وآن می گوید: “هرکه سه دختر داشته باشد و تربیتشان کند و شوهر شان دهد و با آنها نیکوئی کند پاداش او بهشت است”. این را باداشتن دختر بعنوان بلا ونیکوئی با اوپرده اش ازآتش دورخ است، چگونه مطابقت دارد و حل می شود؟! ما از این تضاد گوئیها درگفتار پیامبر زیاد داریم. حتا در قرآن مجید نیز وجود دارد. پس نمی توان چنین پیامبری را پرستید وبه حرفش اعتماد کرد. او در حدیث زیر به روشنی می گوید که همسرجزء دارائی فرد است. در حدیث ۲۹۲۹ صفحه ۷۵۳ آمده است: “هر که همسر کسی یامملوک اورافریب دهد از مانیست”. یعنی مسلمان نیست و کافر است. جالب است که درباره علم و عالم درحدیث ۲۹۴۲ صفحات ۷۵۵ و ۷۵۶ گوید: “هرکه بوسیله علم نان خوردخدا چهره اورا دگرگون کند وکارش را واژگون کند وجهنم سزاوار او باشد”. این جمله را برای کسب کنندگان علم گفته است که با آن نان خودرا کسب می کنند. پس همه علما اسلام باید بروند جهنم چون بنا به گفته پیامبر کارشان واژگون است و به غیر از علم اسلام چیزی نمی دانند و ازآن نان می خورند. پیامبر دربیشتر احادیث زهر خودرا برزنان می ریزد و برملک بودن آنان و مانند ابزار خریداری شده، تأکید می کند. در حدیث ۳۰۳۱ صفحه ۷۷۱ می گوید: “هرکه مملوک خویش رابستم بزند روزقیامت ازاو تقاص کنند”. همانطور که در بالا اشاره شد مملوک منظور زن خود است. آنهم اگر بی گناه بزند نه تقصیر کار! بهرحال پیامبر در جای دیگر و در حدیث ۳۱۴۵ صفحه ۷۸۸ گوید: مردم (قابل اعتنا) دو کسند عالم وعلم آموز و درغیر آنها خیری نیست”. خوب این عالم وعلم آموزباید از علم شان نان بخورند! لذا این درتضاد باحدیث ۲۹۴۲ قرار می گیرد! پس همانطوریکه اشاره شد، نمی توان به گفته های پیغمبراسلام اعتماد کرد. بطوریکه هم درقرآن اشاره شده وهم درکتب تاریخی آمده است، پیامبرخود بدون زن نمی توانسته زندگی کند ودر عین حال ضدزن بوده. تمام احادیث درمورد زنان در پنهج الفصاحه گواهی بر این مدعاست. باز هم مکرر درحدیث ۳۱۵۳ صفحه ۷۸۹ می گوید: “زنان دامهای شیطانند”. یعنی اززنان باید ترسید و به این دام خطر ناک گرفتار نشد. او در احادیث ۳۱۵۸ و ۳۱۶۰ صفحه ۷۹۰ درمورد صحت و سلامت گوید: “به سبزه نگریستن بینائی را فزون می کند” ونیز “دیدن زن خوبروی وسبزه بینائی را فزون می کند”. پس پیامبر ازدیدن زن خوبروی وسبزه طبیعت بدرستی لذت می برده، اما درعین حال در کنترل زن نهایت سفارش راکرده است و نهایت حسادت را داشته است تا جائی که کسی حق نداشت بعد از او با زنان جوان اش، مانند عایشه که هنگام مرگ پیامبر ۱۶ یا ۱۷ سال داشت، ازدواج کند. از همه اینها که بگذریم، در عالم شیعه اسلام، داریم که حدود ۱۳۰۰ سال است برای امامان سربریده شده حالا باگناه یا بی گناه، ماه محرم و آشورا و تاسوعا دارند و قمه زنی و زنجیر زنی وعزاداری بی حد می کنند و اشک ها می ریزند. خود پیامبر در حدیث ۳۱۶۲ صفحه ۷۹۱ می گوید: “نوحه گری از عمل جاهلیت است”.
یعنی مویه وگریه و زاری و شیون بر مرده مال دوران جاهلیت است. اما اینها برای سر گرم کردن مردم در هر سال یک ماه و همه روزه در مساجد پای منبرها انسانهارا به گریه وا می دارند و عزا داری می کنند. برایشان مهم نیست که پیامبر چه گفته است! این نکته را برای آن زنان با سواد اجتماعی و مؤمن به اسلام می نویسم و بسیار مایلم فقط اندکی بفکر فرو روند. آیا می خواهند بنابه آیات قرآن مجید واحادیث پیامبر و امامان، بنده و برده شوهران خود باشند یا حقوق مساوی داشته باشند؟ پیامبر عزیز آن ها در احادیث ۳۱۶۷ و ۳۱۶۸ صفحه ۷۹۲ نهج الفصاحه خود می گوید: “مردان که اطاعت زنان کنند بهلاکت افتند”. یعنی اگر مردی حرف زنش را بشنود ذلیل شود یا توانائی ندارد. در ادامه: “آنها، یعنی زنان، چیره تراند. هدیه چشم خردمند را ببندد”. به دیگر سخن زنان چیره دست مانند عایشه، زینب، ماریه و جویریه یهودی دختر حارث از آن چیره دستان بودند که پیامبر را کلافه کردند. بهمین دلیل او از چیرگی زنان نام می برد. در واقع آنها پیامبر را محصور خود کرده بودند. معمولا زنازاده هاخر به نه فقط اسلام، بلکه به دین هم آب نمی دهند، اما پیامبر درحدیث ۳۱۸۶ صفحه ۷۹۶ درباره آنها می گوید: “زنازاده اگر زنا کند ازپدر و مادر خویش بدتر است”. در اینجا پیامبر می شود نخود هر آشی. زنا زاده که کافر است و جهنم بایذ برود و هیچ هم لایق اصلاح نیست، پس چه نگرانی برای پیامبر هست که حدیثی برای آنها بگوید؟ درهمان صفحه در حدیث ۳۱۹۰ باز هم اخطار به زنان می گوید: “وای بر زنان از دو چیز رنگین طلا و جامه زیبا”. در اواخر احادیثش یعنی در حدیث ۳۱۹۱ همان صفحه می گوید: “وای بر امت من ازعلمای بد”. هر انسان باورمندی باید ازخود بپرسد اگرعلما بدباشند چرا وای برامت شود؟ امت چه گناهی مرتکب شده اند اگر عالم بد باشد؟!
لایق ذکر است که پیامبر اسلام برای خون شهدا بسیار ارزش قایل بوده و برای دانشوران و علما بیشتر بطوری که در حدیث ۳۱۸۱ صفحه ۷۹۵ می گوید: “مرکب دانشوران را با خون شهیدان هم سنگ کردند اولی سنگین تربود”. و دراحادیث ۳۲۲۲ و ۳۲۲۳ صفحه ۸۰۲ می گوید: “روزقیامت مرکب دانشوران وخون شهیدان راهمسنگ کنند و مرکب دانشوران برخون شهیدان مرجح شود”. بنا بر این، انسان در تعجب است، باوصف این که پیامبر هم درقرآن و هم دراحادیث تأکید کرده که علم برخون شهدا مقدم است، چرا پیامبر که به بهشت نگریست فقط ابلهان را دید و چرا بی سوادی و انتحاریون درجهان اسلام بی اندازه بالا است؟ درپایان این مقاله که پایان نگاهی به احادیث پیامبر است یکی ازخطبه های رسول اکرم در باره حقوق مردان و زنان بهمدیگر را دراینجا می آورم. پیامبر درصفحان ۸۲۷ و ۸۲۸ نهج الفصاحه می گوید: “ای مردم زنانتان برشما حقی دارند وشما نیز برآنها حقی دارید. حق شما برزنهایتان اینست که غیر شما رابه بسترتان ننشانند وکسی را که از او کراهت دارید بی اجازه شما بخانهایتان نیارند و کار زشت نکنند و اگر کردند خدا بشما اجازه داده که آزارشان کنید و درخوابگاهها ازآن ها دوری جوئید و به اعتدال کتکشان بزنید اگربس کردند وباطاعت آمدند روزی وپوشش ایشان به شایستگی بعهده شماست که زنان نزد شما اسیرند و در کار خویش اختیاری ندارند، آنها را به امانت خدا گرفته اید بترسید و با آنها نیک رفتارکنید، ای گروه! آیا ابلاغ کردم، خدایاگواه باش”. این مطلب، اگر زن نا فرمانی کرد و یا گوش به نصیحت مرد نداد، درقرآن مجید، سوره النساء، آیه ۳۴ آورده شده است. من دقیق خطبه پیامبردرنهج الفصاحه را آورده ام.
هایدلبرگ، آلمان فدرال ۱۵٫ ۱۱٫ ۲۰۱۵ دکتر گلمراد مرادی
dr.g.moradi41@gmail.com

بخش های ۱ تا ۴ را از لینک زیر در اشتراک دریافت کنید:

زنان از دید محمد پیامبر اسلام(بخش۱ تا ۴): دکتر گلمراد مرادی …

https://eshtrak.wordpress.com/2015/06/09/زنان-از-دید-محمد-پیامبر-اسلام…

https://eshtrak.wordpress.com/2015/06/09/

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند:

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟




ارسال نظر

نام


ایمیل


نظر